یاابن الحسن!..
گذر ثانیه های نیامدنت سخت است...
همچو حال عباس حین خالی شدن مشک اش!..😔💔
#التماس_دعاے_ظهور☘
#لحظه_هاےعاشقے❣
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_29 چشمهام رو بستم و يه نفس عميق کشيدم...🍃 يادته 2 سالت بود تب کردي..
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_30
خودم اينجا بودم دلم جا مونده بود، با يه عالمت سوال بزرگ...
- بابا... چرا من رو فرستادي اينجا؟!💔
دوره تخصصي زبان تموم شد و آغاز دوره تحصيل و کار در بيمارستان بود.
اگر دقت مي کردي مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هواي من رو داشته
باشن، تا حدي که نماينده دانشگاه، شخصا يه دانشجوي تازه وارد رو به رئيس بيمارستان و رئيس تيم جراحي عمومي معرفي کرد. جالبترين بخش، ريز اطلاعات شخصي من بود... همه چيز، حتي علاقه رنگي من! اين همه تطبيق شرايط و محيط با سليقه و روحيات من غيرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود.🧐از چينش و انتخاب
وسائل منزل تا ترکيب رنگي محيط و گاهي ترس کوچيکي دلم رو پر مي کرد! حالا اطلاعات علمي و سابقه کاري... چيزي بود که با خبر بودنش جاي تعجب زيادي نداشت، هر چي جلوتر ميرفتم حدس هام از شک به يقين نزديکتر ميشد؛ فقط يه
چيز از ذهنم مي گذشت...
- چرا بابا؟ چرا؟
توي دانشگاه و بخش، مرتب از سوي اساتيد و دانشجوها تشويق مي شدم و همچنان
با قدرت پيش مي رفتم و براي کسب علم و تجربه تالش مي کردم.💪🏻 بالاخره زمان حضور رسمي من، در اولين عمل فرارسيد...👩🏻⚕ اون هم کنار يکي از بهترين جراحهاي بيمارستان.✌️🏼
همه چيز فوق العاده به نظر مي رسيد...🌿 تا اينکه وارد رختکن اتاق عمل شدم... رختکن جدا بود؛ اما آستين لباس کوتاه بود، يقه هفت ورودي اتاق عمل هم براي شستن دستها و پوشيدن لباس اصلي يکي. چند لحظه توي ورودي ايستادم و به سالن و
راهروهاي داخلي که در اتاقهاي عمل بهش باز مي شد نگاه کردم...
حتي پرستار اتاق عمل و شخصي که لباس رو تن پزشک مي کرد، مرد بود...
برگشتم داخل و نشستم روي صندلي رختکن... حضور شيطان و نزديک شدنش رو بهم
حس مي کردم...
- اونها که مسلمان نيستن. تو يه پزشکي، اين حرفها و فکرها چيه؟ براي چي ترديد
کردي؟ حالا مگه چه اتفاقي ميافته! اگر بد بود که پدرت، تو رو به اينجا نمي فرستاد
خواست خدا اين بوده که بياي اينجا... اگر خدا نمي خواست شرايط رو طور ديگهاي
ترتيب ميداد، خدا که ميدونست تو يه پزشکي؛ ولي اگر الان نري توي اتاق عمل
ميدوني چي ميشه؟ چه عواقبي در برداره؟ اين موقعيتي رو که پدر شهيدت برات مهيا
کرده، سر يه چيز بي ارزش از دست نده
🥀
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونلینڪکانالحراماست⛔️
ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
🍃آیت الله مجتهدی تهرانی:
اگر دیدید نمازتان به شما لذت نمیدهد،قبل تکبیر و شروع نماز بگویید"صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین"این نماز دیگر عالی میشود.
#السلامعلیکیااباعبدالله❤️
روزمبهنامتان🌿
#صبحتونبخیــر
@shahidhojajjy
#ذکرروز🌿
پنجشنبه...
لاالہالااللهالمَـلِـڪُالحَـقالمبیـن
۱۰۰مرتبه
انسانِ جدا از خدا
در هر سِنی باشد ؛
بچه است ...!
#آیتاللهسیدمحمدضیاءآبادی
•••
حاجاسماعیلدولابی :
برخی که خیلی گناه دارند میگویند :
یعنی خدا من را میبخشد ..؟!
آنها نمیدانند وقتی به این حال میرسند
یعنی اینکه بخشیده میشوند :)🌸
•••
@shahidhojajjy
پدرش گفت:عباس سر به تن دارد؟
گفتیم نه
پرسید:دو دست دارد؟
گفتیم نه
با اطمینان خاطرگفت:
خیالم راحت شد دلیل انتخاب نام عباس این بود
#شهید_عباس_کریم_آبادے
🥀🥀🥀🥀🥀
➣ツ°•| @shahidhojajjy
عاشقےگفت:
هرچہ میـخواهد دݪِتنگٺ بگو♡🍃
بادِݪےغم بارگفتم:
ڪربلا،گفتمـ حسین♥️😭