eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
223 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌻 ✨ { مراقب باشیم "" آرام، سربه هوا و عاشق پیشه است.. و خیلی سریع "انس" میگیرد. اگر غفلت کنیم می رود و خودش را به چیزهای "بی ارزش" وابسته میکند.💔🍃} 🌱 •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
💡 ڪـــربــلا بہـ رفتنــ نیستـــ بہـ شدنــ استــــ🌸✨ 🙂🍃 •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
صداے اذانــ🌙 همونــ .| بدو بیا بغلم ببینم چته |. خودمونهــ ☺️🌸 🙃 🍃 •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
مےبینے حسین جان؟! هنوز مُحَرمت نیامده... ولے من از همین الان نگران اربعینت هستم... رخصت دیدار مےدهی آقا؟! من به یاد اربعینت چله نشین شده‌ام... مےترسم اربعین بیاید... مهدی هم میان زُوارت باشد... سربازانش هم باشند.... من نباشم😔😔 این سنگین ترین مصیبت دنیاست براے همچو منے... ز داغ تو دل حزین است به یادت چله نشین است همه آرام و قرار این دل زیارت در اربعین است سپردم دل را به جاده میایم پای پیاده ره عشق است و ندارم باکی اگر خاری در کمین است ‌ جان و جانان من عشق و ایمان من با تو پیمان من حســـــــــــین •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام ❤️💚💛💜 اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
حال یک جامانده را جامانده میداند فقط...!😔 •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 رمانـــ ـــ❤️قصّـــہء دݪبــــرے❤️ـــ ـــ 🔽 #قسمت_پنجم ^^ ↓ 🌱 به نام خــــــدا 🌱 نشست
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 رمانـــ ـــ❤️قصّـــہء دݪبــــرے❤️ـــ ـــ 🔽 ^^ ↓ 🌱 به نام خـــــدا 🌱 منبر کاملی رفت مثل آخوندها🙃؛ از دانشگاه و مسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش . از خواستگاری هایش گفت و اینکه کجاها رفته و هرکدام را چه کسی معرفی کرده ، حتی چیزهایی که به آن ها گفته بود . گفتم : من نیازی نمی بینم اینا رو بشنوم!🍃 می گفت : از وقتی شما به دلم نشستین 😌به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم . می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف!😄 می خندید که : چون اکثر دخترا از ریش بلند خوششون نمیاد ، این شکلی می رفتم . 😉 اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید که آیا ریشاتون رو درست و مرتب می کنین ، می گفتم نه من همین ریختی می چرخم!😅 یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم . مادرم در زد و چای و میوه آورد و گفت : حرفتون که تموم شد ، کارتون دارم! 🍂 از بس دلشوره داشتم ، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت . یک ریز حرف می زد🗣 و لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد . گاهی با خنده به من تعارف می کرد : خونه خودتونه ، بفرمایین! 😅😁 زیاد سوال می پرسید . بعضی هایش سخت بود ، بعضی هم خنده دار . خاطرم هست که پرسید : نظر شما درباره ی حضرت آقا چیه؟😍❣ گفتم : ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم! 💕🤗 گیر داد که : چقدر قبولشون دارید؟ در آن لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید ، گفتم : خیلی! 😻 خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر . زیرکی به خرج داد و گفت : اگه آقا بگن من رو بکُشید ، می کُشید؟ 😉😅 بی معطلی گفتم : اگه آقا بگن ، بله! 😑😵 نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد . 😂 او که انگار از اول بله را شنیده ، شروع کرد درباره ی آینده ی شغلی اش حرف زد . گفت دوست دارد برود در تشکیلات سپاه ، فقط هم سپاه قدس . روی گزینه های بعدی فکر کرده بود ؛ طلبگی یا معلمی . 🍃 هنوز دانشجو بود . خندید و گفت که از دار دنیا فقط یک موتور تریل دارد که آن را هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلا توقیف شده است . پررو پررو گفت : اسم بچه هامونم انتخاب کردم : امیرحسین ، امیرعباس ، زینب و زهرا . 😂 انگار کتری آبجوش ریختند روی سرم . کسی نبود بهش بگوید : هنوز نه به باره نه به داره! یکی یکی در جیب های کتش دست می کرد . یاد چراغ جادو افتادم . هرچه بیرون می آورد ، تمامی نداشت . با همان هدیه ها جادویم کرد😌: تکه ای از کفن شهید گمنام🌷که خودش تفحص کرده بود ، پلاک شهید ، مهر و تسبیح تربت با کلی خرت و پرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود . مطمئن شده بود که جوابم مثبت است . تیر خلاص را زد 🎯. صدایش را پایین تر آورد و گفت : دو تا نامه نوشتم✍ براتون : یکی توی حرم امام رضا(ع) ، یکی هم کنار شهدای گمنام بهشت زهرا ! 🌹 برگه ها را گذاشت جلوی رویم ، کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آن ها . درشت نوشته بود . از همان جا خواندم ؛ زبانم قفل شد : 😨 تو مرجانے ، تو در جانے ، تو مروارید غلتانے اگر قلبم صدف باشد ، میان آن تو پنهانے 😌☺️😍❤️ .... •|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
شهادتــ❤️ــ نصیبتونــــ .... 😍✨ 🌸🌷
•|بسـمـ الله|• •|سلامـ علیـڪـمـ|•
•|کــانــال قِــطـعـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🌳ْ|• 🎈 @shahidhojajjy🎈
وقتی کسی صدامون میزنه... تندی میدوییم سمتش که یه لحظه هم منتظر نمونه چندتا از ما هنوز نمازمون ونخوندیم😔😔 و فقط به فکر اتفاقا تو کارای دنیویمونیم ... خدا داره صدات میزنه مؤمن پاشو ... پاشو نمازتو بخون😊😊 🌹 🍃✨