•| #شهـღـیدانهـ⚘|•
.
.
چقـٰدر زخمِ نبودت عمیـق و
جـآن فرسآستـ|♥️
کجآست داغِ تُ را التیامـ فرمانده؟!🕊
.
.
#حآجقاسم
•
@shahidhojajjy
- زمانــے که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ،
ولی به دیوار دلم نه !
- زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ... رو به سینه ام میچسبونم.،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم !
- زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم !
- زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم ،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم !
- زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه !
#بـہخودمـونبیایـم : )❗️
@shahidhojajjy
یکی از همرزمان شهید در توصیف چگونگی شهادت این مدافع حرم کرمانشاهی می گوید: سال ٩٤ عملیات مهمی در حومه جنوبی حلب برای آزادسازی شهرک راهبردی #خان_طومان انجام شد.✅
بسیار عملیات سخت و پیچیده ای بود و به همین دلیل ساعت ها درگیری ادامه پیدا کرد اما با رشادت بچه ها موفق شدیم وارد شهرک خان طومان شویم.✌️
وی افزود: به دلیل این که هنوز شهرک کامل آزاد نشده بود تعدادی از تروریست ها در بخش هایی از این منطقه حضور داشتند.☝️ در حال پاکسازی بودیم که حاج فریدون احمدی با یک دستگاه آمبولانس و به همراه دو تن دیگر برای مداوای مجروحین وارد شهرک شد اما ایشان اطلاع نداشت که تروریست ها در نزدیکی ماشین او کمین کرده اند.😞
هر چه فریاد زدیم متوجه نشد و به همین دلیل به #اسارت اعضای گروهگ تروریستی فیلق الشام در آمد.😔 او پس از مدت ها صبوری سرانجام توسط تکفیری ها به شهادت رسید.💔
شهید مدافع حرم فریدون احمدی🌹
#رمضان١٤٣٨
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#دلےترینحرفِدل💓
فکر کنید یهو شبکه خبراعلام کنه
کرونا ازجهان رفت....
چمدون هاتون روجمع کنید
برای پیاده روی اربعین:)
همین :)
#آخ💔
∞💌😍🦋∞
#مثلهمهمثلهیچڪس
+بهشگفٺم:
«چرایه طورلباس نمےپوشے
ڪھدرشأنوموقعیٺ
اجٺماعیٺباشه؟
یھڪمبیشٺرخرج خودٺڪن.
چراهمشلباساےسادھ وارزونمےپوشے؟
ٺوڪه وضعٺ خوبه».
-گفٺ:
«ٺوبگوچراباید
یه چیزایي داشٺہ باشمڪه
بعضیا حسرٺداشٺناوناروبخـورن؟ چرابایدزرقوبرقدنیاچشمام
روڪورڪنه؟
دوسٺدارم
مثل بقیه مردمزندگےڪنم».
#شهیده اعظمشفاهي💚
منبع:آن روزهشٺصبح، صفحه21و22
@shahidhojajjy
#امـداد.های.غیـبی.➕
#اگـر.خدا.بـخواهد.❤🤲
در عمليات والفجر ده [66/12/23- حلبچه] شركت داشتيم. در 'قرارگاه نجف اشرف، منطقه كردستان'، شهرستان 'بانه' بوديم. وظيفه ما اين بود كه در حين عمليات هر دستورى که از فرماندهى قرارگاه صادر مى شد به يگانهاى رزمى در خط ابلاغ كنيم. ساعت ده صبح معمولا هواپيماهاى عراقى سهميه داشتند. مى آمدند نقاطى را بمباران مى كردند و مى رفتند. شب عمليات، دشمن قرارگاه را زير ديد خود داشت و آنجا را با توپ مى زد. چند نفر از برادران زخمى شده بودند. من ماشين خودم را سمت غربى خاكريز گذاشته بودم. آمدم سراغ آن و به خيال اينكه وسيله خودم است سوييچ انداختم و در را باز كردم و مجروحين را برداشتم و آمدم بيمارستان صحرايى. موقعى كه خواستم به خط برگردم هر چه كردم در ماشين باز نشد. خوب دقت كردم، ديدم مال من نيست! روشن نشد كه نشد. خواست خدا بود كه دفعه قبل با آن سوييچ روشن شد و جان بچه ها را حفظ كرد.
@shahidhojajjy