✍ #خاطرات_شهید
يکبار سيد از #کشاورزي بار سيب زميني خريد، بارش خيلي خوب نبود، فرستاد
تهران وبرگشت خورد.
با قيمت پايينتري بارش رو فروخت و مقداري #ضرر کرد.
گفتم سيد چرا موقع خريد دقت نکردي گفت اشکال نداره، خودم ميدونستم
بارش خيلي خوب نيست، اما اون کشاورز بنده خدا دستش #خالي بود، ميشناختمش
آدم زحمتکشي بود. خواستم #کمکي به اون بنده خداکرده باشم.
حتي اگرخودمم
ضرر کنم، اشکال نداره خدا باماست
حرفهاي سيد براي ماعجيب بود. اما سيد #با_اعتقاداتش کارميکرد.
#شهید_سیدمیلاد_مصطفوی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
bandegi ba neshat.panahian.mp3
1.55M
🎙واعظ: حاج آقا
#پناهیان
○ بندگی با نشاط ○
@shahidhojatrahimi
#کلاس_درس_شهدا
#بیت.المال
#سردار_شهید
#رضا_چراغی
هرگاه با ماشين به منزل ميآمد، ماشين بيتالمال را خانه ميگذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصياش رسيدگي ميكرد. یکبار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را بهجایی برسند. حاضر نشد از ماشين بيتالمال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند.
راوی :
#پدر_شهید
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@Shahidhojatrahimi
می خواست بره ...
بچه ها منتظرش بودن
انگار می دونست
این دفعه برگشتنی نیست !
اضطرابِ خداحافظی
با مــادرش رو داشت ...
فکر میکرد الان قراره بشنوه ؛
که پســرم زود برگرد !
من رو تنـها نذار و
زود به زود بهم زنگ بزن و ....
بالاخره دلش رو
زد به دریا و رفت جلو ؛
پیشِ آیینه و قرآنِ مادرش
منتظر شنیـدن شد ...
که یه دفعه مــادر گفت :
« خداحافظ پسرم ؛ سلام من رو
به حضرت زهـرا (س) برسون »
@shahidhojatrahimi
🌷
#سلام_به_ارباب✋
دست بر سینه، سلامی بفرستیم، ز دور💕
اینچنین در حرمت زائرِ نامحسوسیم..،
💖ایهاالعشق همین لحظه گدا را دریاب
✨صلي الله عليك يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين علیه السلام❤️
/ʝסíꪀ➘
|❥ @shahidhojatrahimi ❥|