eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃تسبیحات‌‌حضرت‌‌زھرا(س) روبدون‌ِ تسبیح‌‌بگید..! 👋با‌بند‌بندھای‌ِ‌انگشت‌‌که‌بگی‌ روز‌قیامت‌‌همینا‌به‌‌حرف‌‌میان‌ شهادت‌میدنکه‌‌باهاشون‌ذکرگفتی☘ 🥀شهید حمید سیاهکالی
💖 اشکاتوخرج‌کن‌رفیق! بروسرِسجادَت‌دوکلمه‌با معبودت‌حرف‌بزن،بگومن‌ازپسِ‌ گناهام‌برنمیام،ازپسِ‌نفسم‌برنمیام‌ منوبخرخدا منوبخرعمه‌جان‌میدونم‌ لایق‌نیسم‌میدونم‌بدترازبدم! 😍🌿
😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ @shahidhojatrahimi
بی وفا بارون.mp3
3.67M
🎶بی دفا بارون یا امام حسین... 💔 جات خالی بود کربلا بارون هر وقت که بارون میباره دست رو دلم میزاره @shahidhojatrahimi
♥️ 🌼🍀فرمانده‌بود‌امـا . .. براے گرفتن‌ غذا مثل‌ بقیہ رزمنده ها توے صف‌مے ‌ایستاد [●•🌴•●] 🌸🌿سر صف‌ غذا‌هم ‌جلویے هابہ ‌احترامش‌ کنار‌مے ‌رفتند،مےخواستند او زود تر غذایش ‌را‌بگیرد، اوهم‌ عصبانیے مے شد رهامیکرد و میرفت . . .نوبتش‌هم‌ کہ ‌مے ‌رسید، ‌آشپز ها غذاے بهتر ‌برایش مے ریختند ‌او هم‌متوجه‌ میشد و میداد بہ ‌پشت‌ سرش.. (: . ♥️🍃🌸 شهدا شرمندھ ایم، سعی کنیم رفتار هایمان مثل شهرا باشد🥀 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 آنقدر بی‌خیال آمدن طبیب شدیم ؛ که " فراموشی" به عمق لحظه‌هایمان سرایت کرد! و حالا ما مانده‌ایم و یک دنیا اضطرار ، پشت درهایی بسته !!! 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ @shahidhojatrahimi
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد 🦋 با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدی تازھ‌ کنیم^^؟ 💚 @shahidhojatrahimi
💔 🍂 حس قشنگی دارد این بودن، وقتی که از، باران و مهر و خنده لبریزی. باید رها شد، مثل تو هر بار، چون برگ های باغ ِ پاییزی. 🍂 @shahidhojatrahimi
لباس‌های خیس به تنشان سنگینی می‌كرد ستون گردان دم ارتفاع قامیش و زیر پای عراقیا بود همهمه بسیجی ها میان رعد و برق و شق شق باران گم شده بود حالا گونی‌هایی هم كه عراقیا پله‌وار زیر كوه چیده بودند، از گل و لای لیز شده بود و اسباب دردسر... بچه ها از كت و كول هم بالامی‌رفتند كه از شر باران خلاصی یابند و خودشان را داخل غار بزرگ زیر قله برسانند انگار یه گونی، جنسش با بقیه فرق داشت لیز و سر نبود بسیجی‌ها پا روش می‌ذاشتند، می‌پریدند اون‌ور آب و بعد داخل غار... اما گونی هر از گاهی تكان می‌خورد شاید اون شب هیچ بسیجی‌ای نفهمید كه پله شده بود برای بقیه... یكی دو نفر هم كه متوجه شدند دم غار اشكهاشون با باران قاطی شده بود «علی به معنای واقعی كلمه مالك نفسش بود» 🌷 📎منبع: خبرگزاری نوید شاهد به نقل از سایت انصار حزب‌الله @shahidhojatrahimi