eitaa logo
شهید جمهور
174 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹((خاطره همسر بزرگوار شهید مصطفی نبی لو ))🌹 از خصوصیات اخلاقی واعتقادی شهید: ایشون انس عجیبی با قرآن داشتند و به جلسات اهل بیت خیلی اهمیت میدادند هر محله ای که میرفتیم از فعالان مسجد بودند و یک هیات راه اندازی میکردند 👌 از نظر سیاسی به مسایل سیاسی روز کاملا آگاه بودند ☝️ نسبت به پدر ومادرشون خیلی حساس بودند و احترام خاصی براشون قایل بودند که نمونه بارز این توجه این بود که در طول ۲۷ سال زندگی مشترک فقط ۲ سال تحویل در کنار پدر و مادرشون نبودیم یکسالش رو بیمار بودند و سالی که تحویل سال سوریه بودند چون عمه(مادر شهید) خیلی به این موضوع حساس بود و دوست داشت که سر سفره عید، شلوغ باشه حتی بعد از اینکه از تهران به قم هجرت کردیم به این کار مقید بودند😊 هر کسی که شهید نبی لو رو از نزدیک میشناسه میدونه که فرشته ای بود در میان ما زمینی ها ❤️ این تعاریف مربوط به بعد از شهادت ایشون نیست خیلی ها از نزدیک شهید رو ندیدند ولی از تعاریف بنده کاملا با روحیات ایشون اشنا شدند💔 شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو🌹 (دایی بزرگوار شهید مدافع حرم مسعود عسگری )❤️ سالروز شهادت🌹 @sardaraneashgh
🔅دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز❗️ ♨️گفتم:چرا⁉️ گفت:《چون همیشه خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. 🔆ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها).》 من هم خندیدیم 😅و گفتم: "خب چه فرقی کرد❓" ♨️ گفت: 《اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》❌ 📝 : گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید: 《حفاظت از حضرت آقا که محافظ اصلی دین و حرم اهل‌بیت هستند از اوجب واجبات است و از ایشان حفاظت از حرم‌هاست...》 🌹شهید_مصطفی_نبی_لو 🌹شادی روح مطهرش صلوات @sardaraneashgh
یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها با عجله خودش را به ما رساند و گفت: یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش شما. کیست ؟!سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است.گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواهند کمین بزنند😒. وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم : اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو!گفت:من را می خواهم!😢گفتیم:بیا تا ببریمت پیش با ترس و دلهره و احتیاط جلو آمد.🙁 وقتی نزدیک رسید و دید که همه پاسدار هستیم جاخورد.فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخورد خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت🙂.او را پیش بردیم.پرسید: شما هستید همت گفت بله خودم هستم.☺️آن مرد کرد پرید جلو و دست همت را گرفت که ببوسد. همت دستش را کشید و اجازه نداد.آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید:شما ارتشی هستید یا سپاهی؟ همت گفت: .😊او گفت:من آمده ام پیش شما پناهنده شوم قبلا اشتباه می‌کردم.رفته بودم طرف ضد انقلابها و با آنها بودم , ولی حالا پشیمانم.😢 همت گفت:قبلا از ما قهر کرده بودی.حالا هم که آمدی خوش آمدی.ما با تو کاری نداریم و به تو امان نامه می‌دهیم.و بعد او را در آغوش کشید و بوسید و گفت: فعلا شما پیش سایر برادرهایمان استراحت کن تا بعد با هم صحبت کنیم.🙂آن مرد مسلح بود. اجازه نداد که اسلحه اش را از او بگیریم و او با خیال راحت در میان بچه ها نشست.شب همت با او صحبت کرد از وضعیت ضد انقلاب گفت و سعی کرد تا ماهیت آنها را برای او فاش کند. آن مرد گفت:راستش خیلی تبلیغات میکنند.میگویند که پاسدارها همه را میکشند همه را سر میبرند خلاصه از این حرفها.😒 گفت:نه! اصلا این حرفها حقیقت ندارد . و صحبت می کنیم آن مرد محو صحبت های شده بود.وقتی این جملات را شنید , به گریه افتاد. پرسید: برای چه گریه می کنی ؟گفت: به خاطر این که در گذشته در مورد شما چه فکرهایی می‌کردم.😞 گفت:دیگر فکرش نکن حالا که برگشته ای عیب ندارد.🙂او گفت: من هم می‌خواهم پاسدار شوم. گفت: اشکالی ندارد.پاسدارباش.اگر اینطوری دوست داری از همین لحظه به بعد تو پاسدارباش.🙂آن شخص با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شد. رفتار و برخورد چنان تأثیر عمیقی بر او گذاشت که یکی از نیروهای خوب و متعهد شد و در همه جا حضور فعال داشت👌. او بعد از مدتی در عملیات محمد رسول الله (ص) شرکت کرد و شهید شد🕊 . بچه ها به او لقب داده بودند . پس از این ماجرا تعداد دیگری از ضد انقلابیون فریب خورده هم آمدند و خود را تسلیم کردند. جالب این که آن ها هم در لحظه ورود سراغ را می گرفتند.☺️🌹 @sardaraneashgh
✨ در خانه ما مرسوم هست که برای همدیگه نامه می‌نویسیم. نزدیک بله برونم بود و ناراحت از اینکه پدرم در مراسمم نیست...😕 ✨ شب خواب بابا را دیدم و گفت نامه‌ای بنویس یکی از همرزمانم می‌آید منزل و ایشان در مراسم هم حاضر می‌شوند اما نمیدانستم کدام همرزم بابا...🤔 ✨ نامه‌ای نوشتم و شرح دادم و آدرس و روز مراسم را هم نوشتم گذاشتم خانه و گفتم این نامه را کسی نخواند همرزم بابا که آمد بدهید به او و رفتم بیرون از خانه سرکار...🚶 ✨ همان روز حوالی ظهر زنگ درب خانه به صدا درآمد، برادر کوچکم درب منزل را باز کرد، چیزی که دید قابل پیش بینی نبود... سردار سلیمانی پشت درب بود... به مادر گفت برو چادر سرکن حاج قاسم پشت درب است. مادر که باورش نمیشد گفت مگه حاج قاسم بیکار است بیاید منزل ما؟ اما آمد!😍 ✨ نامه را در بسته دادند به سردار لبخندی زد و پرسید مراسم ساعت چند است؟ شب مراسم درب خانه عروس را زدند همه به هم نگاه کردند و از همدیگر پرسیدند منتظر فرد دیگری بودید!!! جواب‌ها منفی بود. درب باز شد...سردار پشت درب بود... آمد داخل و قول پدر عملی شد... بالاخره سوریه‌ای ها لقب درستی به داده بودند...🌼 🌹 @sardaraneashgh
. «به ما نگویید مدافعان حرم. چون جنگ سوریه و عراق که تمام شود به ما می‌گویند حالا که حرمی در خطر نیست. حالا این‌ها چه کار می‌کنند؟ ما مدافعان حرم نیستیم. ما زمینه‌ساز ظهور هستیم. ما تا ظهور آقا امام زمان(عج) به مبارزه ادامه می‌دهیم. حالا می‌خواهد سوریه و عراق باشد و یا جنگ با خود اسرائیل در فلسطین اشغالی باشد. هر جا ندای مظلومی بلند شود ما آنجاییم. هر جا که برای زمینه‌سازی ظهور آقا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم. پس از همین حالا یاد بگیرید فقط نگویید مدافعان حرم. چون شکر خدا امروز حرم‌ها در امنیت است. ما زمینه ساز ظهوریم. این را به همه بگویید. @sardaraneashgh
🌸 آیت الله (ره)میفرمود : ✨ اگه وقت تو برای عبادت خدا صرف نکنی خدا فراغتتو میگیره گرفتار دنیا بشی 💫 خود خدا خطاب میکنه به دنیا آرامششو بگیر ازش ولو میلیاردر باشه @sardaraneashgh
🌹حاج قاسم خطاب به علما و مراجع: برخی خنّاسان سعی دارند که مراجع وعلماء را به بکشانند: من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم؛ او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات‌معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان می‌بایست جامعه را جهت دهید. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید ،در ۲۳ آبان ۶۸ در چهار دانگه اسلامشهر تهران متولد شدند. پدر و عمویشان رزمنده دفاع مقدس بودند به همین دلیل با دفاع و جهاد آشنایی داشتند. ایشان فوق دیپلم نقشه کشی داشت و وقتی به سن انتخاب شغل رسیدند پاسداری را انتخاب کردند.البته قبل از سپاهی شدنشان به همراه شهید بیضایی و چند تن دیگر تحت نظر سردار شهید محمد ناظری آموزش نظامی دیدند. زندگی شهدا را الگوی خود قرار دادند و وقتی خبر شهادت شهید بیضایی را شنیدند با بغض گفتند: باید انتقام شهید بیضایی رو از تکفیری ها بگیریم و عکس ایشان را به دیوار منزل خود زدند و از مادرشان خواستند هرگز آن را برندارند. در ۵ مهر ۱۳۹۴ عروسی کردند و درست ده روز بعد،در ۱۵ مهر عازم سوریه شدند و در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۴ در اثر اصابت تیر به قلب و دستشان ،در حالی که فقط ۲۳ روز از عروسی شان میگذشت،به شهادت رسیدند. مزار این شهید بزرگوار در امام زاده عباس(ع)شهر چهار دانگه اسلامشهر قرار دارد. روحش شاد و یادش گرامی🌹🌹🌹 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱ویژه استوری 🔸ماجرای رویای صادقه همسر شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو ✅انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم «مصطفی نبی لو» @sardaraneashgh
💟 ڪار همیشگے ش بود . . .🌸 هر وقت دلش تنگ مے شد دستمو مے گرفت و با هم مے رفتیم بهشت زهرا "سلام اللہ علیها " 😌💚 اول مے رفتیم قطعہ اموات و چند دقیقہ بین قبرها راہ مے رفتیم؛ بعد مے رفتیم سر مزار شهدا🌷🍃 مے گفت : " این جا رو نیگا ڪن ، اصلا احساس مے ڪنے ڪہ این شهدا مردہ ان ؟؟؟ این جا همون حسے رو دارے ڪہ تو قطعہ ے اموات دارے ؟ ❌ بالا سر مزار بعضے از شهدا مے ایستاد و سنشون رو حساب مے ڪرد مے گفت : " اینایے ڪہ مے بینے ، همہ نوزدہ ، بیست سالہ بودنــ ماها رسیدیم بہ سے سال خیلے دیر شدہ ؛ اصلا تو ڪتم نمے رہ ڪہ بخوان ما رو قطعہ مردہ ها دفن ڪنن 😟 از سوز صداش معلوم بود ڪہ مدت هاست حسرت شهادت رو بہ دل دارہ 💔🍃 🗣🌹همسر شهید مصطفے احمدے روشن  🌹 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع با شهيد امر به معروف «محمد محمدی» در معراج شهدا @sardaraneashgh
💠 اولین تصویر از شهید امر به معروف، شهید محمد محمدی در معراج شهدا 💐 ‌شادی ارواح طیبه شهدا صلوات @sardaraneashgh
شهید جمهور
🔶ماجرای نبش قبر شهید 13 ساله بهنام محمدی بعد از 31 سال ✍️روایت سرهنگ قمری: مادر شهید محمدی می‌گفت که بهنام هر شب به خوابش می‌آید و می‌گوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند. آیت‌الله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوان‌های این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکه‌ای از این سنگ روی آن‌ها بیافتد استخوان‌ها از بین می‌رود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوان‌هایش را سالم برداریم». آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون می‌چکید. مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او می‌گفت «مردم! این بچه بوی گلاب می‌دهد؛ چرا می‌خواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمی‌بینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا می‌خواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شده‌اید»؛ واقعا صحنه‌ی عجیبی بود. من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم می‌آمد و با من حرف می‌زد، و می‌گفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمی‌آید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمی‌بینمش».(برگرفته از خبر گذاری تسنیم) 🌹شهید بهنام محمدی @sardaraneashgh
🌹حرم خانوم حضرت سکینه سلام الله علیها- داریا، سوریه 🔶مقایسه وضعیت پیش از جنگ و پس از جنگ ... و امان از خرابه های شام ... 🌹 به مناسبت شهادت @sardaraneashgh
🗒برنامه خودسازی شهید مهدی باکری هفته ی دوم یه کاغذ آورد خونه و چسبوند به دیوار اتاق. برنامه ی خودسازی بود که امام سفارش می کردند. مهدی گفت:" از همین امروز شروع می کنیم". 1-یکی از توصیه ها ورزش بود.صبح ها زود بیدار می شدیم.مهدی پنجره ها رو باز می کرد و دور اتاق می دویدیم و ورزش می کردیم. 2-هر هفته دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفتیم. 3-خرج خونه رو حساب می کردیم، از دو هزار و هشتصد تومن حقوق، دویست تومن موند.مهدی چون مدتی شهردار بود، خانواده های نیازمند رو می شناخت.براشون مایحتاج خرید. 4-برنامه ی بعدی، آموزش رانندگی بود.مهدی تاکید داشت حتما یاد بگیرم. 5--خواندن کتاب های شهید مطهری رو هم شروع کردیم.به خواهرش گفته بود، با هم بخوانیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚خاطره ای از شهید مهدی باکری/نیمه پنهان ماه، جلد6،ص18و19 @sardaraneashgh
۳۰مهرماه گرامی باد . 🥀 🌷تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱/۲۹ 🌷محل تولد : تهران 🌷تاریخ شهادت : ۱۳۸۴/۷/۳۰ 🌷محل شهادت : حلب - سوریه 🌷وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند 🌷محل مزار شهید : تهران - بهشت زهرا (س) - قطعه ۲۶ - ردیف مدافعان حرم همسر شهید می گوید: وقتی می‌خواست برود و من ناراضی بودم همیشه کاری می‌کرد راضی شوم. اما سری آخر گفت: این بار اگر تو راضی نباشی، نمی‌روم. با خودم گفتم: نه از دلم می‌آید بگویم نرو، نه این که بگویم برو. اگر عمر آدم تمام شود، هر جا باشد می‌میرد؛ با تصادف، سکته و... آن وقت من هیچ وقت خودم را نمی‌بخشم که چرا نگذاشتم به آرزویش برسد. به هر حال احساس می‌کردم دفعه آخر است، اما نمی‌خواستم به خودم اجازه بدهم این حس بر من غلبه کند. وقتی که رفت، قرآن را باز کردم. آیه ۱۰۰ سوره توبه آمد: «وَالسَّابِقُونَ ألأوَّلوُنَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أعَدَّلَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرى تَحْتَهَا الأنْهارُ خالِدینَ فیها أبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم» یعنی: «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ.»  دلم لرزید و گفتم: دیگر تمام است! ☘🍃🌷 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فرجهم @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر مطهر شهیدی که در دوران دفاع مقدس توسط ضد انقلاب در کردستان تیرباران شد 🕰‌‌‌ تاریخ کشف پیکر شهید: ۲۹ مهر ۹۹ @sardaraneashgh
مادر شهید سعید علیزاده میگفت : سعید ببین.: برو من کاری ندارم یا شهید میشی یا سالم بر میگردی : من حوصله جانباز ندارم😅🌱 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺در ایام جنگ معلمی داشتم که خیلی بر من وهمکلاسی ها تاثیر داشت. بسیاری از شاگردان او اهل نماز، جبهه و.. شدند.یک روز به ایشان گفتم: خداروشکر که شما معلم ما هستید. 🌺دبیر ما گفت: دعایش را به شهید بکن. او مرا به اینجا کشاند!!بعد ادامه داد. ما با اصغر وصالی رفیق بودیم. اما در مراحل سخت گزینش اول انقلاب رد شدیم. 🌺توی مراسم ختم شهید وصالی بود که ابراهیم را دیدم.از او خیلی خوشم آمد و سلام کردم. 🌺ابراهیم که تا حدودی مرا میشناخت جواب سلام را داد و پرسید:چه می کنی؟گفتم: گزینش سخت دانشگاه‌ تربیت معلم مرا رد کرده!از فردا صبح ابراهیم به دنبال کار من افتاد. 🌺قبلا مدتی با گزینش آموزش و پرورش همکاری داشت. به خاطر سخت گیری بیش از حد گزینش اول انقلاب از آنها جدا شده بود.خلاصه اینکه ما امروز،به‌برکت‌زحمات و پیگیری این شهید بزرگوارمعلم‌هستیم🌺 @sardaraneashgh
🌷با غسل شهادت🌷 💠معارفه ایشان بیست سال قبل در تهران انجام شد. در آن جلسه آخرین سخنران، سردار سلیمانی بودند که کلام خود را، با بسم الله و قرائت بند هایی از دعای ابوحزه ثمالی و مکارم اخلاق شروع کردند، در ادامه، در حال گریه و اشک گفتند: امروز داخل کوله پشتی ام را نگاه کردم خالی خالی بود، لذا غسل شهادت کردم و با توکل و امید به خدا اینجا آمدم. 🔹راوی:سردار حسنی سعدی @sardaraneashgh
همسر شهید : محمد آقا با برادرم دوست بود و با هم هیئت میرفتند . خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلی تمایل داشتند وصلتی صورت بگیره . اما چون فاصله سنی ‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمی‌کردم من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶بود . محمد آقا تو سفری که به کربلا داشت در حرم حضرت عباس (ع) متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر مؤمن و محب اهل‌بیت (ع) را میخواد . همزمان با این موضوع برادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره وقتی محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از کربلا برگشته بود . اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: نجات و رستگاری در راستگویی است . تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد ‌. گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه و همسری خوب و مهربان دارم، ولی همه این چیزها رو میگذارمو شهادت در راه خدا رو انتخاب میکنم . خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود . @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند: ↓ اگہ کسے یڪبارشهـیدشده 🍃اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه . @sardaraneashgh
📖 هیچ خانم نامحرمی را نگاه نمی‌ڪرد. همیشه می‌گفت : اگر قرار است چشمی به آقا امام‌زمان (ارواحنافداه) بیفتد ؛ نباید با نگاه به نامحرم آلوده شود . در خیابان هم ڪه بودیم همیشه ملاحظه می‌ڪرد ڪه نگاهش به نامحرم نیفتد و مراعات می‌ڪرد . شهید مدافع حرم آل‌الله... @sardaraneashgh