eitaa logo
شهید جمهور
165 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
یه استادے میگفت: اڪثر‌ اونایـے‌ ڪه از ... مقدمه جاموندشون چشـــــــــــــماےناپاڪشونھ... @sardaraneashgh
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درماه پر برکت ربیع هستیم، لحظاتی همراه شمابزرگواران وامام ، برلبانتان 🎥 دوران مجردی! 💠 شعر که بارها موجب خنده مقام معظم رهبری و حضّار شد! همیشه شادوسلامت باشید @sardaraneashgh
‍ مجلس حسین، پناهی است برای دل های بریده و چشم های خسته از گناه برای آنان که میخواهند بغض های پیچک شده در گلو را ببارند برای نوکرهایی که دلشان به عشق ارباب می تپد،بی قرارِ قرار روضه اند و نام حسین تسکین قلبشان برای آنان که راه را اشتباه رفته و امضایشان، پای اعمالی است که از انجامش نادم‌اند.توبه کرده و اشک می ریزند و لقب حر می گیرند به رسم حرّ_کربلا حر،همان دشمنی که دقایق آخر پشیمان شد از مخالفت با امام_زمان و بستن آب بر روی اهل خیام .شرمگین، با کفش های آویزان بر گردن و خجالت چین شده بر پیشانی ، سوی حسین آمد . توبه کرد و دقایق آخر، سر بر زانوی امامش شهد شهادت نوشید حرِ کربلا راهنما شد برای بازگشت از تاریکی بسوی نور .برای آنان که در خواب غفلت بودند اما امید بیداری داشتند . بعد از او حرهای زیادی متولد شدند مثل طیب حاج رضایی، راه را اشتباه رفته بود. عکس رضاشاه بر بدنش حک بود اما همچنان کبوتر دلش در هیئت حسین بال و پر می زد. وقتی حرف از بی حجابی و چادر از سر کشیدن شد، دلش رفت سوی عاشورا و خیمه ها، معجرهایی که از سر کشیده شد و موهایی که سوخت. نبض غیرتش اجازه نداد سکوت کند و همان جا بود که برگشت. بهای برگشتنش ، زندان بود و شکنجه. در آخر هم تیرباران اما پای اعتقادش ماند و شد . می گویند ذکر لبش خدایا پاکم کن و خاکم کن بوده است. به گمانم دعای حرِّهای زمان مستجاب می شود.طیب ، طیب و طاهر خاک شد. در کوچه های دنیا گمراه شده ام.دلم حرشدن میخواهد. ای که مرا خوانده‌ای، راه نشانم بده. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹وفاداری طیب به امام خمینی(ره) ♦️حبیب‌الله عسگراولادی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره روحیه شهید طیب‌ حاج‌رضایی در زندان می‌گوید: « چند شب قبل از اعدام طیب یک هیئتی آمدند در زندان به طیب گفتند کارت تمام شد. اعدام می‌شوی، مگر یکی از این سه تا کار را بکنی: یا به شاه نامه بنویسی و بگویی در مقابل کاری که در 28 مرداد کردی تو را ببخشد؛ یا شاه را به ولیعهد قسم بدهی، یا اینکه از خمینی تبری بجویی. ♦️دستش را روی شکمش زد و گفت: سه ماه است این شکم من از حرام پاک است، دیگر نمی‌خواهم آلوده بشوم. اما اینکه می‌گویید از خمینی تبری بجویم. اگر این کار را بکنم خمینی بسیار خوشحال می‌شود تا اینکه من آلوده با او نسبت داشته باشم و در این باره خیلی گریه کرد و گفت من حاضر نیستم چنین کاری بکنم.» @sardaraneashgh
🌹طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتی‌گری، با بچه های حضرت زهرا در نمی‌افتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. ♦️سالروز شهادت شهید طیب 🕊شادی روح بلندش صلوات @sardaraneashgh
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم تفحص ۱۰ شهید دفاع مقدس 💠امروز شنبه ۱۰ آبان ۹۹ و در آستانه میلاد پرخیر و برکت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و امام جعفر صادق ع، گروه تفحص شهدا در منطقه چنگوله مهران ، از صبح امروز تا این لحظه موفق به کشف پیکر مطهر ۱۰ شهید دوران دفاع مقدس گردیدند @sardaraneashgh
🌷یک رفیقی داشتیم به اسم آقا هادی از طلاب و بزرگان حوزه علمیه امیرالمومنین ع شهرری بود... . 🔻با شهید خلیلی خیلی رفیق بود... بعد شهادت رسول خلیلی یه روز گفت رسول یه شب قبل اینکه بره سوریه اومد و یه سوال ازم پرسید و بعدش گفت تا زنده ام جایی نقل نکن... با تعجب گفتم چی پرسید؟! 🍃گفت رسول ازم پرسید معنی کلمه (ذاب) به فارسی چی میشه؟! 🔻گفتم یعنی دفاع یا دفاع کننده...چطور؟! شهید خلیلی گفت: میشنوم تو گوشم یه نوایی میگه . آقا هادی میگفت رسول بغض کرد و گفت هادی فردا دارم میرم سوریه... ان شاءالله که بتونم از حرم دختر رسول خدا دفاع کنم... @sardaraneashgh
🚨 دستور عجیب 💠 نقل می‌کند یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سال‌ها دنبالش بودیم هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می‌کرد و هم تعداد زیادی از بچّه‌های ما را شهید کرده بود را با روش‌های پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آن‌ها او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم. خیلی خوشحال بودیم. در جلسه‌ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس‌العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم. رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلاً متوجه نمی‌شوم که چرا باید این کار را می‌کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟» رهبری گفتند: «مگر نمی‌گویی دعوتش کردیم؟» بعد از این جمله من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتماً دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. مرام شیعه این است که کسی را که دعوت می‌کنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی. 📙منبع: کتاب «ذوالفقار» @sardaraneashgh
🕊 ماجرای جالب شوخی شهید ابراهیم هادی با دوست خود😊 برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می‌شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه و لگن می‌آوردند! با شستن دست‌های آنان،‌ مراسم با صرف ناهار تمام می‌شد.☝️ در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم. ابراهیم و جواد دوستانی بسیار صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. شوخی‌های آنها هم در نوع خود جالب بود😄. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی هم که به سراغش رفتند،‌ جواد بود. ابراهیم در گوش جواد، ‌که چیزی از این مراسم نمی‌دانست،‌ حرفی زد! جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی میگی؟!😳 ابراهیم هم آرام گفت: یواش، ‌هیچی نگو! بعد ابراهیم به طرف من برگشت. خیلی شدید و بدون صدا می‌خندید.گفتم: چی شده ابرام؟! زشته،‌ نخند!🙁 رو به من گفت: به جواد گفتم،‌ آفتابه رو که آوردند،‌ سرت رو قشنگ بشور!! چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد.😃 جواد بعد از شستن دست،‌ سرش را زیر آب گرفت و... جواد در حالی که آب از سر و رویش می‌چکید با تعجب به اطراف نگاه می‌کرد. گفتم: چکار کردی جواد! مگه اینجا حمامه! بعد چفیه‌ام را دادم که سرش را خشک کند!😂😂 @sardaraneashgh