eitaa logo
شهید جمهور
173 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ او به شهادت خود یقین داشت ... 🌸 زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم لباس آخرت (کفن) بگیرم، او گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودتان تهیه کنید.» او به شهادت خود یقین داشت. 🌸 بارها می گفت: حالا فرصت جهاد پیش آماده است چرا از آن استفاده نکنیم! اگر در این مسیر به درجه شهادت برسیم چه بهتر ولی حتی اگر به درجه جانبازی هم نایل شویم باز هم در این فرصت جهادی که خدا به ما داده است پیروزیم و با رفتن خود به عنوان مدافع حرم حداقل توانسته ایم تکلیف خود را در این مسیر درست انجام دهیم. 🌸 نصف شبی همراه با حسینعلی گلزار شهدای رشت و بالای سر قبر شهید سید مسافر رفتیم. حسین از این شهید که همرزمش بود خیلی تعریف کرد و برگشت به من وصیت کرد: وقتی شهید شدم من را در همین جایی که ایستاده‌ام دفن کنید. اینجا جای من است! مطمئن باشید کنار شهید مسافر جای من است و خالی می‌ماند. 🌷 @sardaraneashgh
22.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 عمه ی سادات سلام علیک 💫 روح عبادات سلام علیک 🔹به مناسبت سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم @sardaraneashgh
🌺 حرکت زیبا و عجیب شهید ، در لحظه‌ی شهادت لحظه‌ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد و به زمین افتاد. از ما خواست که بلندش کنیم، وقتی روی پای خودش قرار گرفت، به سمت کربلا ایستاد، دستش را به سینه گذاشته و آخرین‌کلام را بر زبان جاری کرد: السلام علیک یا اباعبدالله... بعد با همون حالت هم شهید شد و به دیدار اربابِ بی‌کفن خود رفت... جالب اینکه وقتی توی بهشت زهرا تابوتش رو که باز کردند، هنوز دستش روی سینه‌اش بود... 🦋خاطره‌ای از زندگی عارف شهید احمدعلی نیّری ✍منبع: کتاب عارفانه به نقل از همرزم شهید @sardaraneashgh
آواز رحیل کاروان می آید خیزید ز جا که میهمان می آید ای مردم قم به ناقه اش گل بزنید معصومه ملیکه ی جهان می آید @sardaraneashgh
امیر ارتش اسلام، سرتیپ شهید فرمانده تیپ ۱ لشکر ۷۷ پیاده ثامن الائمه (علیه السلام) شهید محمدجعفر نصر اصفهانی در روز دهم شهریورماه 1339 در محله منارجنبان در اصفهان به دنیا آمد. در بهمن ماه 1357 و اوج گیری قیام‌های مردمی در دبیرستان تحصیل می‌نمود و در مبارزه علیه رژیم حاکم با فعالیت‌هایی از قبیل پخش اعلامیه های حضرت امام به همراه دوستانش شرکت می‌کرد. پس از اخذ دیپلم متوسطه در سال 1358 به خدمت سربازی اعزام و پس از طی دوره آموزشی اولیه در مرکز آموزشی بیرجند به گروه 44 اصفهان منتقل شد. با توجه به روحیه مذهبی و انقلابی که داشت در فعالیت‌های انجمن اسلامی مرکز آموزش توپخانه شرکت می کرد و در این فعالیت ها با امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی 🌷 آشنایی پیدا کرد. با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 در همان ماه‌های اول به اتفاق چند نفر دیگر داوطلبانه تقاضای اعزام به جبهه نمود و در روزهای اول حضور در منطقه عملیاتی سوسنگرد مجروح و به بیمارستان منتقل شد. در مهرماه سال 1360 با انتصاب شهید صیاد شیرازی به فرماندهی نزاجا، در دفتر ایشان خدمت خود را ادامه داد. در تاریخ 1360/11/15 خدمت وی به پایان رسید، اما همچنان داوطلبانه به خدمت خود در دفتر فرماندهی نزاجا ادامه داد. به توصیه شهید صیاد شیرازی و همکاران نزدیک ایشان، خدمت در ارتش را به عنوان شغل دائم خود انتخاب و در سال 1361 وارد دانشکده افسری شد. در زمان جنگ تحمیلی با اینکه مرکز توپخانه در اصفهان بود، اما وی دسته پیاده را برگزید و دوره مقدماتی را در لشکر 28 پیاده سنندج که در دو جبهه و از پرمخاطره‌ترین یگان‌ها بود را انتخاب کرد و به آن یگان منتقل شد و به عنوان فرمانده گروهان پیاده در خط مقدم جبهه مشغول به خدمت شد. در سال 1367 در یک عملیات رزمی در منطقه مریوان و پنجوین عراق به شدت مجروح و به پشت جبهه منتقل شد و در همین زمان به واسطه تک شیمیایی دشمن بعثی، آلودگی شیمیایی نیز پیدا نمود. ایشان از سال 67 تا 73 در مشاغل زیر خدمت نمود: بازرسی لشکر 28 سنندج، دوره عالی پیاده در شیراز، فرمانده گروهان دانشجویان در دانشکده افسری، قرارگاه شمال غرب نزاجا، بازرسی نزاجا، معاون و فرمانده گردان تکاور تیپ 45 تکاور، سال 1373 فرمانده تیپ 1 لشکر 23، سال 1374 فرمانده تیپ 1 لشکر 77 پیاده ثامن الائمه (علیه السلام). سرانجام در سال 1375 حال عمومی وی به واسطه مجروحیت و آلودگی شیمیایی، مجدداً رو به وخامت گذاشت و در روز 19 آبان ماه سال 1375 روح ملکوتی‌اش به لقاءالله پیوست. خاطره‌ای از شهید خطبه عقد را که خواندند، برای اولین بار می‌خواست همسرش را از تهران به اصفهان ببرد. به جای بردن او به جاهای دیدنی، یک راست رفتند به گلزار شهدا، سر مزار دوستان شهیدش، و وقتی با اعتراض خواهرش روبه‌رو شد که «این کار تو بر روحیه‌اش اثر منفی دارد» گفت: «من از بردنش به گلزار شهدا هدفی داشتم. او همسر یک رزمنده است و باید بداند، راهی که من انتخاب کرده‌ام به کجا می‌رسد، راه من راه شهادت است. گلزار شهدا را به او نشان دادم که به او بگویم خود را برای چنین لحظه‌ای آماده کند، اگر مرا انتخاب کرده است، باید در این راه مرا یاری کند.» @sardaraneashgh
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬برگزاری مراسم عقد پسر شهید مدافع حرم، شهید "" در جوار مزار پدر شهیدش @sardaraneashgh
از مدینھ تا قم آمدے ولے با احترام بگذریم از ماجراے زینب و بازار شام "السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌معصومه" #۲۳‌ربیع‌الاول سالروز ورود حضرت‌معصومه س به قم @sardaraneashgh
🔴کلام حضرت گویاست به بیان ما نیازی نیست. @sardaraneashgh
وقتی خبر شهادت محمود رو شندیم یکی از دوستای دیگه‌ام بهم گفت چرا انقدر بهم ریختس حالت؟ گفتم خبر شهادت ۲تا از دوستام رو به سخت‌ترین شکل ممکنه شندیم؛یکیش محمود بود یکیشم نوید صفری به‌دوستمون اینو میگفتم که نوید رو تو دوتا حرکت در جریانم ، محمود رو از سِیرش درجریانم. به قول مادر بزرگوارشون ادما مادرزاد شهید آفریده نمیشن که... محمود سالم زندگی کرده ، خودشو حفظ کرده که درو کنه ، که ظرفش رو بزرگ کنه بگن خب دیگه گُلِ تو رسید ، بچینیمت. تو خواستنی ترین شدی برای ما.....🌷 شادی روح پر فتوح شهید و شهید صلوات @sardaraneashgh
🌺۲۳ ربيع الاول؛ سالروز ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر قم بدون تردید نقش #حضرت_معصومه (سلام اللَّه علیها) در قم شدن قم و عظمت‌ یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است. این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیت‌شده‌ی دامان اهل‌بیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهم‌السّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در آن دوره‌ی ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهل‌بیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند. رهبر معظم انقلاب؛ ۸۹/۷/۲۹ @sardaraneashgh
مرام‌های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون⚖️ بود و خط قرمز داشت‼️ و یکی از آن خط قرمز ها این بود : محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا🖼️ تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی ... 😇                              قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم🏠 بعضاً عکس ها هم نو ✨میشد ؛ یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد🎉 که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد. با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور"محمد عبدی" بود؛ خیلی دوست داشت❤️ مثل محمد عبدی باشد. 💭همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهادت محمد عبدی میگفت ؛ وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان؛ عمارعبدی ; است اصلا جا نخوردم😊 ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد🥺 : 🌸تا در طلب گوهر کانی کانی 🌿تا در هوش لقمه نانی نانی 🌸این نکته ی رمز اگر بدانی دانی 🌿هرچیز که در جستن آنی،آنی @sardaraneashgh
💞 پیام داد:« از هواپیما به برج مراقبت. توے قلب شما جا هسٺ فرود بیایم یا باز باید دورتون بگردیم⁉️» 🌾منم جواب دادم:« فعلا یڪ بار دور ما بگرد تا ببینیم دستور بعدے چیه!» دلم نمی آمد خیلی اذیتش کنم. بلافاصݪه بعدش نوشتم:« تشریف بیارید، قلب ما مال شماسٺ!» ♥️🍃 🕊 @sardaraneashgh
💔 دل نوشته مادر شهید مدافع امنیت محمد مهدی رضوان 💔 : خوب یادم اخرین نگاهت را اخرین رفتنت را اخرین خداحافظیت را خوب یادم که چقدر برای رفتن عجله داشتی خوب یادم که بی تاب رفتن بودی دلت را از همه چیزی دنیا کندی و بریدی حق داشتی همیشه میگفتی این دنیا چیزی برای از دست دادن نداره چیزی نداره که بخواهی غصه اشو بخوری واقعا همینطورهست هیچ ارزشی نداره لبخند زیبایت را نگاه گیرایت را چه کنم در کجا جستجو کنم دلتنگش هستم ای کاش می امدی لحظه ای ارامش میدادی به قلبم به دلم میشدی ارام جانم و من راهم میبردی..... خسته ام توان ندارم بی تو همهچیز پوچ است واهی است بی ارزش است هیچ چیز معنا ندارد ای کاش ای کاش ای کاش ... @sardaraneashgh
شهید محمد مهدی رضوان اولین فرزند خانواده در تاریخ 1379/4/26 به دنیا آمد و پس از گذراندن دوره‌ی متوسطه دوم، وارد دانشگاه و در رشته حسابداری مشغول به تحصیل شد؛ شهید رضوان با توجه به عشق و محبتی که نسبت آرمان‌های اسلامی کشورش داشت به عضویت بسیج درآمد و پس از گذراندن دوره‌های تخصصی وارد گردان 121 امام علی(ع) شد و فعالیت خود را در یگان امام حسن مجتبی(ع) ادامه داد. طرح "امنیت پایدار" به منظور برخورد با اراذل و اوباش و هم‌چنین مواد فروشان در محله‌ شوش تهران آغاز شد و گردان امام علی(ع) ماموریت یافت تا در این طرح حضور یابد؛ روز 16 آبان ماه ساعت 8:45 در حالی که شهید رضوان که در تیم اطلاعاتی حضور داشت، به همراه گشت امنیت و اطلاعات برای شناسایی وارد خیابان شهید کریمی واقع در میدان هرندی شد، این تیم گشتی با جمعی از اراذل و اوباش برخورد کرد و این جمع مانع عبور تیم شد که در نهایت با درگیری که بین آ‌ن‌ها رخ داد با جسمی سخت بر سر محمد مهدی رضوان ضربه وارد شد و بعد از انتقال به بیمارستان در نهایت پس از 3 روز به دوستان آسمانی‌اش می‌پیوندد. پدر شهید رضوان در گفتگو با تسنیم درباره‌ی حس و حال محمد مهدی قبل از رفتن به ماموریت گفت: روز شهادت آقا امام حسن‌ عسکری(ع) با خانواده به سمت قم حرکت کردیم، در مسیر که بودیم مادر محمد مهدی به من گفت اگر ممکن است روضه بزارم تا گوش دهیم، در ماشین همگی با هم همراه با مداح روضه می‌خواندیم و گریه می‌کردیم، چون روز شهادت امام حسن عسکری(ع) بود محمد مهدی خیلی حس و حال خوبی داشت. فردای آن روز وقتی از جمکران به قم برگشتیم محمد مهدی به من گفت: بابا برگردیم من ساعت 18 باید تهران باشم؛ من به محمد مهدی گفتم بابا صبر کن تا کارهایی را که داریم انجام بدهیم بعد بر می‌گردیم، گفت: بابا من عجله دارم، و قول دادم که بروم، اگر دوست دارید بیاید برگردیم. وقتی رسیدیم تهران، من رفتم ماشین را پارک کردم و محمد مهدی رفت تا لباسش را عوض کند، وقتی وارد خانه شدم دیدم محمد مهدی نیست، گفتم محمد مهدی کجاست؟ گفتند لباسش را عوض کرد و سریع رفت. ساعت 22 روز 16 آبان ماه خبر این اتفاق را به ما دادند، من سریع به بیمارستان رفتم، محمد مهدی در کما بود و سطح هوشیاری پسرم بسیار پایین آمده بود، در نهایت بعد از گذشت سه روز خبر شهادت محمد مهدی را به ما دادند. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 •••🌸 داستان یکی از کرامات که کمتر شنیده شده ✨رفیق دستشون رو بگیر ••• 🎤راوی @sardaraneashgh
ا 💢﷽💢 🔸(۴) 🔹گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ✍صحبت های جلسه تمامی نداشت.قرار شدباقی اش بماندبرای صبح فردا:ساعت شش.هفت شب بود از جلسه زدیم بیرون. حاجی از آنجا کوبید رفت اصفهان،ملاقات یکی از جانبازهای نیروی قدس سپاه.بعد از حال و احوال و نشستن پای حرف های آن جانباز یک راست برگشت تهران. فردا صبح درست راس ساعت شش نشسته بود توی جلسه. 🔺فرماندهان حشدالشعبی نشسته‌اند. حاجی رو به جمع می‌کند و می‌پرسد: «شماها روزی چند ساعت کار می‌کنید؟» یکی سینه صاف می‌کند و زودتر از همه می‌گوید: «من روزی 16 ساعت کار می‌کنم.» حرفی از دهان حاج قاسم بیرون می‌آید که همه را شرمنده می‌کند: من هر روز ۱۹ ساعت کار می کنم. شما هم باید همین طور باشید. 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز ص۱۶۴ 💎راویان:حجت الاسلام شیرازی نماینده ولی فقیه در نیروی قدس/آیت الله سید حمید حسینی از فرماندهان حشدالشعبی 🔸 @sardaraneashgh
📒 دفتر نقاشی! 🔹حاج حسین یکتا: در خاطرات شهید تهرانی مقدم هست؛ میگه رفته بودیم روسیه که یه موشک خیلی پیشرفته رو تحویل بگیریم. ژنرال روسی گفت این موشک رو دیگه نمیتونید از روش بسازید. ژنرال خندید و گفت این فناوری فقط دراختیار روسیس. میگه نگاش کردم و گفتم اینم میسازیم. بازم خندید... 🔹وقتی برگشتیم تهران خیلی تلاش کردم نمونه اون موشک رو بسازم اما به دَرِ بسته میخوردم. تااینکه سه روزِ تمام تو حرم امام رضا متوسل شدم به آقا تا راهی به ذهنم برسه. روز سوم احساس کردم عنایتی شد. سریع رفتم تو دفتر نقاشی دخترم شروع کردم به نقاشی کردن اون طرحی که به فکرم اومد. وقتی تو تهران عملیش کردم دیدم از مدل روس هم بهتر در اومد. 🔸امام رضا گره سخت رو تو دفتر نقاشی دختر بچه حلش میکنه! @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 جمعی که دور حسین شکل میگرفت، یکپارچه خنده و شادی بود. سر به سر همه میگذاشت و با شیطنت هایش فضا را عوض میکرد. گاهی میدیدم دارد با سرعت میدود، لحظه بعد چشمت به جماعتی می افتاد که با همه توان تلاش داشتند به او رسیده و یقه اش را بگیرند که مثلا چرا خرج توپ را یواشکی داخل منقلی ریخته که بچه ها برای گرم کردن خودشان روشن کرده بودند!!! 🌷به روایت همرزم شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبدالحسین در وصیت نامه اش می نویسد: « خانواده ی عزیزم! اگر در جبهه شهید شدم، جسم مرا بدون غسل و کفن و با همان لباس هایم به خاک بسپارید » و با بقیه ی رفقایش در «ستاد ذخیره سپاه» دزفول، راهی می شود برای عملیات بیت المقدس...  اردیبهشت ۶۱_ هوای خوزستان گرم بود قبل از عملیات، تعدادی از بچه های ذخیره سپاه می روند و کلاه های پارچه ای  تهیه می کنند و مشخصاتشان را زیر لبه های کلاه می نویسند یکی شان با خنده می گوید: «اگر طوری شهید شدیم که چیزی از بدنمان باقی نماند، از روی مشخصات زیر کلاه، شناسایی‌مان می کنند» و بقیه هم می زنند زیر خنده! عملیات شروع شد. بچه ها سنگر و جان پناهی ندارند و آنقدر گلوله های تانک در گوشه و کنار شان منفجر می شود که  منطقه از شدت دود و خاک و غبار تیره و تار می شود. کار به جایی می رسد که دشمن برای هر نفر یک گلوله ی تانک شلیک می کند؛  بعضی از بچه ها به وسیله اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت می رسند و چیزی از پیکرشان یا باقی نمی ماند و یا باقی مانده ی پیکر قابل شناسایی نیست. در آن شرایط بچه ها مجبور می شوند که یک خاکریز برگردند عقب. غروب می شود، اما خبری از «عبدالحسین» نیست. شب بچه­ ها دوباره برای بازپس‌گیری مواضع قبلی و شناسایی و انتقال پیکر شهدا🌷 می روند، اما تنها نشانه ای که از عبدالحسین  پیدا می شود، فقط یک کلاه نیم سوخته است که نامش در آن نوشته شده بود. 🌹شهید_عبدالحسین_نوروزی_نژاد اهل دزفول بود و تا به امروز پیکرش هیچ وقت پیدا نشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@sardaraneashgh
: شهید حسن يزداني سال1348، در شهر كرمان ديده به جهان گشود. در سال 1359 همراه خانواده خود به شهر قم هجرت كرد . بعد از پايان سال1360،به اتفاق خانواده به كرمان برگشت و براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه كاشان رفت.  در تابستان سال همان سال به كرمان آمد وخواست به جبهه برود اما با مخالفت پدر روبه رو شد امابا اصرار زياد رضايت آنهارا جلب كرد. او به خاطر درايت زياد خود نظر فرماندهان را جلب كرد وبه واحد اطلاعات عمليات رفت وبه عنوان مسئول محور اطلاعات شناسايي شروع به كار كرد در واحد اطلاعات برادراني چون حسين يوسف الهي، ابراهيم هندوزاده،مهرداد خواجويي ، كياني و... آشنا شد. در عمليات والفجر 8 شايسته كي خود را نشان داد وحماسه  ي 30بار عبور از اروند را با تمام مشكلاتي چون سرعت آب، سردي هوا در زمستان، جزرومد آب اروند، ومشكلات ديگر را به جان خريد. حاج قاسم سليماني شهيد يزداني را و عمليات والفجر 8 مي داند. در بيست و چهارم بهمن ماه سال شصت وچهار سنگر اطلاعات مورد حمله بمب شيميايی دشمن قرار گرفت و به شدت شيمياي شد و بعد از 11 روز در بيمارستان امام رضا (ع)مشهد به فيض شهادت نائل گرديد . @sardaraneashgh
بارها از همه جا و همه ڪس رانده شدم این تو بودی ڪه مرا باز پناهم دادی این همه قلب تو را با گنهم خون ڪردم باز تا آمدم از راه، تو راهم دادی 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @sardaraneashgh
✍ علامه حسن زاده آملی ؛ 🔰اگر (علیه السلام) که خورشید عالم تاب حیات بشری هستند، دفعاً ظهور میکردند، مردم جهان ظرفیت پذیرش سنگین ایشان را نداشتند. ✔ باید را به جهان معرفی کرد. ✔باید فرهنگ شیعه را به جهان معرفی کرد. ، تشعشع کوچک ولایت عظمای امام زمان(عج) است.💯 ✙↫وقتی مردم جهان با "ولایت فقیه" آشنایی پیدا کنند، کم کم ظرفیت پذیرش "ولایت عظمای امام زمان(عج)" را در می یابند. این ولایت سنگین را در درون خودشان هضم میکنند.🍃👌 ✅به همین خاطر است که می فرمایند:⇩ تصاویر و سخنان امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) را در جهان منتشر کنید 👈و (ره) نیز می‌فرمایند:⇩ کسانی که با مخالفت می‌کنند، وقتی امام زمان(عج) ظهور کنند، با ایشان هم مخالفت خواهند کرد. ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا