#شهید_مدافع_حرم
#میلاد_بدری
روحانی شهید مدافع حرم «میلاد بدری» به عنوان جوانترین شهید مدافع حرم استان خوزستان، در سال ۱۳۷۴ و در شهرستان امیدیه متولد شد.
شهید بدری در ۲۲ آبان سال ۹۴ از تیپ امام حسن مجتبی (ع) بهبهان، جهت دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) عازم سوریه شد و سرانجام ۱۹ روز بعد یعنی در روز ۱۱ آذرماه سال ۹۴ مصادف با روز اربعین امام حسین (ع) در سن ۲۰ سالگی به شهادت رسید.
این شهید مدافع حرم، مربی حلقههای صالحین بسیج بود و همیشه صحبتهایش سرشار از عشق به اهل بیت (ع) بود
#سالروز_شهادت
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کوهنوردی حاج قاسم:
✍بعد از تو،لابلای فیلم و عکسهایت،
به دنبالِ خاطره های روزهای بودنت،
کنارِ دلتنگیهایمان،آهِ #حسرت میکشیم...
چرا تمام نمیشود، این دردِ بی درمان ....
'
🔹در این کوله پشتی #غم آورده ام
#شهادت کجایی...؟ کم آورده ام ...
@sardaraneashgh
❇️ *#خاطره*
❇️ *دعایی که وسط گریه حاج قاسم را به خنده انداخت*
بهمن ماه سال ۹۷ به مناسبت سالگرد شهادت پسرم از طرف لشکر فاطمیون ما را برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه بردند. در هتلی که مستقر بودیم حدود ۲۵۰ خانواده دیگر فاطمیون هم حضور داشتند.
یک روز داخل اتاق مان نشسته بودیم که در زدند. من و خانمم نشسته بودیم و عروسم بیرون بود. با صدای در، نوه ام که فرزند شهید بود دوید و در را باز کرد. در کمال تعجب دیدیم مردیست که تاکنون پیش از آن بارها او را یا در تلویزیون دیده بودیم یا عکسش را مشاهده کرده بودیم. حالا او در چند قدمی ما آن هم در محل استراحتمان بود. بسیار شوکه شدیم.
حاج قاسم سلیمانی با دو نفر دیگر وارد شد. با نوه ام که یک بچه حدود ۵ ساله بود طوری دست داد و احترام کرد که گویی با یک مرد بالغ هم کلام شده. سریع جلو رفتم و با همان حس هیجانی که در درونم ایجاد شده بود او را دیدم. سردار یا الله گفت و همان جلوی در ایستاد. گفتم بیایید داخل. حاج قاسم گفت: اختیار با شماست اگر اجازه دهید. خندیدم گفتم تا اینجا به اختیار خودتان آمدید از اینجا به بعد به اختیار من بیایید. تعارفش کردم به سمت تنها صندلی اتاق که بنشیند.
حاج قاسم روی صندلی نشست و من هم مقابل او به دیوار تکیه دادم و ایستادم. از من پرسید اسم شما چیست؟ گفتم سید باقر حسینی هستم. در همین حین بدون حرف دیگری از روی صندلی آمد پایین و مقابل من روی زمین نشست.
حال و احوالمان را پرسید و از اوضاع خانواده پسرم جویا شد. گفت نام پسرت چه بود؟ گفتم سید محمد صادق. نام پدرم را هم پرسید. گفتم حاج آقا نام پدرم هم ابوطالب است.
بعد بلند شد که برود، پیشانی مرا بوسید. ناگهان دیدم اشک چشمان سردار را پر کرده. با خودم گفتم خدایا! من حرف بی تربیتی زدم یا چیزی گفتم که او ناراحت شد؟
در فکر خودم دنبال علت میگشتم که سردار گفت: شما پدر شهید هستی دعا کن من هم ردیف پسران شما باشم. بلافاصله پس از جمله سردار گفتم: الهی آمین.
سردار خندید و گفت: هنوز دعایی نکردی که الهی آمینش را گفتی. گفتم خودم تا تهش را خواندم. میدانستم وقتی میگوید میخواهم هم ردیف پسرتان باشم یعنی شهادت میخواهد. از او خواهش کردم و شماره خانه مان را دادم. گفتم سردار تو را به آبروی حضرت معصومه هر وقت به اصفهان آمدید به خانه ما هم بیایید. ایشان هم شماره ما را در دفتری یادداشت کرد، اما هیچ گاه قسمت نشد قدم در خانه ما بگذارد.
۵-۶ دقیقه حاج قاسم پیش ما بود و رفت. پشتش رفتم که دیدم سردار از پلهها پایین رفت و حتی سوار آسانسور نشد.
منبع: فارس
@sardaraneashgh
❣سلام امام زمانم❣
🌴چشممان به #زیارت تــ💓و باز است
☘بیاذکر فرج ات به هر #نماز است بیا...
🌴با آنکه بدی #زِمن تو دیدی بسیار...
☘با #مِهر تو دل،گلشن راز است بیا...
#العجل#مولایغریبم🌻
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
ما توی هر تیمی یک #روحانی داشتیم و ما ناراحت بودیم که گروه ما یک روحانی نداره که نماز رو #جماعت بخونیم.
هیچ کدوم از بچه ها هم جلو نمی ایستادند ، ۱۳روز گذشته بود که اونجا بودیم و نماز ها رو می رفتیم با گروه های دیگه میخوندیم ،
یک شب به شهید میلاد بدری گفتم خب اقا میلاد بگو ببینم چند سالته ؟ چیکار میکنی ؟ متاهلی ؟بچه داری ؟و از این سوالها...
لحظه ای که گفت متولد ۷۴ هستم گفتم خدایا سربازهای #امام_خامنه ای هیچی کم ندارن از دلاور های #امام_خمینی (ره) ، گفتم خب حالا چیکاره هستی ؟ گفت صداشو در نیار.... #طلبه هستم..
آقا تا گفت طلبه هستم یه کوچولو محکم زدم به کمرش گفتم ای نامرد ۱۳ روز نمازه ما مثل آوره ها شده و جماعت نصیبمون نشده پ چرا چیزی نگفتی ؟
آنقدر #فروتن بود، سرشو انداخت پایین و یک لبخند و تبسم آرومی کرد...
خلاصه اون شب شهید میلاد رو گذاشتیم جلو واسه نماز جماعت، یک نماز مغرب و عشا پشت سرش بخونیم (اینقدر این پسر فروتن بود به ما نگفت طلبه ام،
و اون شد #اخرین نماز بود ،که صبحش باید میرفتیم روی ارتفاعات #العیس سنگر بزنیم ،صبح یعنی ساعت ۱۱ صبح اینا بود اربعین سیدالشهدا که بوسیله #موشک تاو آمریکایی اقا میلاد و دو تن دیگر از دوستان به #شهادت رسیدند...
و من ناپاک و ضعیف النفس فقط برای ۳۰ ثانیه از میلاد و دوستان دور شدم که یکباره صدای عجیبی منو زمین گیر کرد
خاطرات رزمنده تیپ تکاور۱۵امامحسنمجتبی(ع)
@sardaraneashgh
💫یا حضرت زینب (س) یا حضرت رقیه(س) اگر بارها درراه شما تکهتکه شوم یا جانباز شوم هرگز از دفاع شما دست بر نخواهم داشت و امید دارم که این روح پرگناه لیاقت شهادت را داشته باشد
💫میدانم که عدم حضور من برای خانواده و دوستانم خیلی سخت است اما آرزوی بنده شهادت بوده و هست چراکه وعدهی خداست که میفرماید شهدا همیشه زندهاند.
🔖فرازی از وصیت نامه #شهید_علیرضا_قبادی🌹
@sardaraneashgh
39.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کشف پیکر مطهر شهدا در جزیره مجنون جنوبی عراق همزمان با مراسم تدفین شهیدفخری زاده
🌷🌷🌷🌷🌷
هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهرشان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
روز عملیات نام کسانی را که قرار بوده است در عملیات شرکت کنند خواندهاند و اسم حسین آقا در فهرست نبوده است.
حسین آقا برای گرفتن رضایت فرمانده محور، پیش او میرود اما فرمانده مخالفت میکند.
همسرم که اصرار را بیفایده میبیند به فرمانده میگوید: من بچهی مشهدم اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم امام رضا(ع) میروم و از شما پیش آقا شکایت میکنم...
فرمانده محور وقتی صحبتهای شهید محرابی را میشنود بالاخره به او اجازه میدهد.
در همین لحظات یکی از همرزمانشان به بقیهی مدافعانحرم میگوید: همهی ما از مشهد آمدهایم، فردا شهادت امام رضا علیه السلام (ع) است و خوش بحال کسی که فردا شهید شود.
هنوز حرف این مدافعحرم تمام نشده بود که شهید محرابی به همرزمانش میگوید:" آن کسی که میگویی فردا "شهید" میشود من هستم
فردای آن روز، روز شهادت امام رضا در سوریه تیر به قلب ایشان اصابت کرد و در حالی که در "سجده" بودند و آخرین کلمهای که گفتند
"یاابالفضل"بود به شهـادت رسیدند.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_حسین_محرابی🌷
#سالروز_شهادت
@sardaraneashgh