🔴پوستر | تحریف و تحریم
♦️اگر جریان تحریف حقایق ایران شکست بخورد، تحریم ایران نیز قطعا شکست خواهد خورد. مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
@sardaraneashgh
#عکس_ناب
✔ بیاد آنکه ژنرال بود اما
اهل پشت میز نشینی و لیموزین دودی و
بادیگارد و شاسی سواری و برج سازی نبود !!!!
✔️ قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی،
اگر از سردار بی دست و سر ننویسی،
ننویسی که دستش به زمین افتاده، بهر امنیت و آسایش ما جان داده.....
۴۱ سال به جنگ و نبرد و پیکار؛
۴۱ سال همه خواب بودیم او بیدار...
روستازاده ای که شده بین المللی....
راز و رمزش خدا بود و فرمان ولی.....
آری این وطن ملک سلیمانی و طهرانی هاست
📎پ ن :عکس کمتر دیده شده از مردی که هنوز فکر رفتنش جگر را می سوزاند.او رفت اما با سپاهی از شهیدان خواهد آمد....
شادی روح قاسم ایران شهید سلیمانی صلوات...🌷
@sardaraneashgh
تو منطقه خانطومان سجاد رو با تیر زدند...
وقتی بهش رسیدیم خون زیادی ازش رفته بود
به سختی گفت: کمکم کنید روی زانوهام بشینم...
بهش گفتم: برا چی؟! خون زیادی ازت رفته....
گفت: آخه ارباب اومده، می خوام بهش سلام بدم....
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله
#شهید_سجاد_عفتی
ولادت : ۶۴/۴/۳۰ - رامسر
شهادت: ۹۴/۹/۲۹ - خانطومان سوریه
@sardaraneashgh
۱۲ مردادماه #سالروز_شهادت #شهید_مرتضی_زارع گرامی باد . ⚘
سال 1337 در محله دولاب تـهران محلهای که عطر و بوی شهادت «نواب صفوی» و مبارزات « آیتالله سعیدی » در آن پیچیده بود, چشم به جهـان گشود.
همواره در آرزوی پیوستن به یاران شهیدش بود و پس از حماسهآفرینی در عملیـات والفجر مقدماتی و والفجر 1 ؛ طولی نکشید که او نیز به پرستوهای مهاجر رسید و در بامداد دوازدهـم مردادماه سال 1362 مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع)، درحالی که عملیات غرورآفرین والفجر 2 در منطقه حاجعمران دنبال میشد،
پرچم سرخ #شهـادت را اینبار عاشقـانه بر فراز قلـه 2519 برافراشته ساخت و آسمانی شد .
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
💍عروسی بدون گناه ...
زیباترین عروسی با دعوت اهل بیت و حضور ۲ شهید مدافع حرم در شب میلاد امام حسین (ع) ...💕
↩️جملاتی تکان دهنده از همسر شهید مرتضی زارع
💝من و همسرم قصد داشتیم تا آغاز زندگیمان را در شب میلاد بهترین سرور کائنات حضرت سیدالشهداء علیه السلام آغاز کنیم.
✍دعوتنامه را خودمان نوشتیم. آقا مرتضی با اشتیاق تمام اصرار داشت تاریخ عروسیمان شب میلاد امام حسین (ع) باشد و روز پاسدار اشتیاقش را دوچندان می کرد.
💌کارت های عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی میهمانان را خالی دیدیم، شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی علیه السلام، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، امام جواد، امام موسی کاظم، امام هادی و امام حسن عسگری علیهم السلام و دعوتنامه ها را به عموی آقا مرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند و برای حضرت مهدی (عج) هم نامه ای مخصوص نوشتیم.😍
🙏از چهارده معصوم عاجزانه درخواست کردیم که در عروسی ما شرکت کنند و برای این که دعوت ما را قبول کنند دعای توسل خواندیم.
😇چند شب قبل عروسی خواب دیدم که من با لباس عروس و آقا مرتضی با لباس دامادی در حرم امام حسین (ع) هستیم و برایمان جشن گرفته اند، یک دفعه به ما گفتند که شما همیشه همسایه ما بودید و یک عمر همسایه ما خواهید ماند.❤️
🙄خواب عجیبی بود برای آقا مرتضی که تعریف کردم بسیار خوشحال شد و گفت: خوشا به حال شما؛ من می دانم که شما شهید می شوید، من به او گفتم اما به نظرم شما شهید می شوی چون مدت کوتاهی در خوابم بودید.
👰عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت، مسئول تالار به آقا مرتضی گفت: عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده اما عروسی شما خیلی متفاوت بود.
📜برگه هایی را که در آن احادیث و جملات بزرگان نوشته بودیم، بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آن که عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد! برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، شاید تاثیرگذارتر باشد تا روی منبر…
عروسیمان متفاوت بود و شاید به خاطر حضور دو شهید بزرگوار شهیدسجادمرادی و
شهیدمرتضی زارع
در این جشن بود…🎊
آقا مرتضی همیشه می گفت: ازدواجم را مدیون حضرت زهرا (س) هستم و برای همیشه مدیون حضرت هستم.
😅شاید خنده دار باشد اما احتمالا ما اولین عروس و دامادی بودیم که قبل از آن که مهمانان به تالار بیایند ما آن جا حضور داشتیم، دلمان نمی خواست مهمانان را معطل کنیم. با گل زدن به ماشین عروس، مخالف بودیم و آن را خرج اضافه می دانستیم البته یکی از همسایه ها به اصرار دوستان چند شاخه گل به ماشین عروسمان زد.
🚗در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم. یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد. در ماشین به من می گفت: نماز اول وقت مهم تر است تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت:
برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید.
🌧آن شب باران شدید می بارید عده ای گفتند ته دیگ خوردن های زیادی کار دستتان داد اما من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می کرد که همسرت سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست…
😌حدود دویست غذای اضافه، تاوان عروسی مذهبی گرفتنمان بود😐
عده ای نیامدند و اظهار کردند چگونگی عروسی شما قابل پیش بینی است! صبح فردای عروسی آقا مرتضی غذاهای باقیمانده را بسته بندی کرد و به خیریه داد، همان شد خیر و برکت در زندگیمان…
همسر عزیزم،❤️ دومین سالگرد عروسیمان مبارک باشد. خوشا به حالت! من با تمام ظلماتم روی زمین ماندم و تو در بهشت، در جوار امام حسین (ع) با تمام برکاتش…
پر بیراه نیست که لحظه جان دادن، نام مبارکش را بر زبان جاری کردی… برای همسفر جا مانده ات دعا کن…
🌹من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست
و ازآن روزسرم میل بریدن دارد🌹
#شهید_مرتضی_زارع
@sardaraneashgh
#ماجرای_عبا_و_انگشتر_آقا
🌸روز عید قربان که مقام معظم رهبری آمده بودند در مسجد دانشگاه بالای سر پیکر شهیدان حادثه فالکون(شهدای عرفه)، سردار قاسم سلیمانی از ایشان یک انگشتر و عبا گرفت و به آقا گفتند یکی از انگشترهایی که با آن زیاد نماز شب خواندهایید را بدهید.
🌸وقتی خواستیم بابا را خاک کنیم، سردار سلیمانی رفت داخل قبر. عبای آقا را پهن کرد. مقداری تربت کربلا آورده بود. آن را روی عبا پخش کرد. بعدش بابا را گذاشتند داخل قبر و آن انگشتر را هم گذاشتند زیر زبان بابا.
🌸من و سعید هم بالای قبر ایستاده بودیم. آنجا هم خیلی سعید بی تابی میکرد. رفت پایین توی قبر و به زور از بابا جدایش کردیم. سردار سلیمانی و دکتر قالیباف هم خیلی متأثر بودند. عبا را دور بابا پیچیدند و تمام شد.
🌸به ما اجازه ندادند بالای سر قبر بمانیم و ببینیم که دارند خاک میریزند روی بابا😭
خاطرات فرزند سردار شهید حاج #احمد_کاظمی
@sardaraneashgh
چــند روضه کربلـا:
حــاج آقـا قاسم
تو چه کردی که
این همه شبیه اهل حرم شدی؛
از حضرت قاسم نامش را...
از علی اکبر اربا اربا شدن را...
از قمر بنی هاشم دست بریده اش را...
از ارباب تکه تکه و جمعه شهید شدنش را...
خدارو شکر
که عقیق تورا ساربان نبرد😭✋🏻
@sardaraneashgh
#شهید_سیدمحمود_سیداردکانی
شهیدی که بهشت امکانات رفاهی و دنیا برایش فراهم بود و به همه آنها پشت پا زد و نوشت:
«مگر نه این است که حسین، سالار شهیدان از همه چیز خود گذشت؟! ما هم رهرو و پیرو آن امام هستیم.»
@sardaraneashgh
چشم خود بستم ڪہ دیگر
چشمِ مَستَش نَنگَرم
ناگـهان دل داد زد...
دیوانہ! من مےبینــمش
#مخلصیم_سردار
#خاطره_شهید
@sardaraneashgh