شهید مسعود عسگری هشت شهریور سال هزارو سیصدوشصت و نه ،مصادف با هشتم ماه صفر در بیمارستان نجمیه تهران به دنیا آمد 🌹
مادرم براي نگه داري از من و بچه هايم به منزل ما آمد، روز اول ورود به منزل بود ورختخواب مسعود كنار پنجره اتاق و صورتش پشت به پنجره بود، با مادرم در حال صحبت بوديم و ديديم مسعود صورتش را به طرف پنجره برگرداند و به نوري كه به اتاق مي تابيد خيره شد.
مادرم گفت از چشمانش پيداست ، اين بچه خيلي زرنگ و باهوش است. چشمان باز و خوش رنگ مسعود او را به ياد زيبايي چشمان آهو مي انداخت.
مسعود بر خلاف نوزادهاي ديگر كه بيشتر روز را در خواب هستند، بيشتر بيدار بود و نگاه مي كرد 🌹
از همان روزهای اول میشد لبخند دوست داشتنی و همیشگی را در صورت زیبای مسعود دید🌹
مادرم با تجربه اي كه داشت به من ميگفت اين بچه از چشمانش پیداست، خيلي پسر زرنگ و باهوشی است.
و اين گفته مادرم به مرور زمان برايم ثابت شد.
مسعود بقدري زرنگ بود كه چشمانش را از تاريكي ها برگرداند و به سوي نور پركشيد و رفت🌹
مسعود نهم ماه صفر سال شصتو نه در یک روزگی سرش را از تاریکی به سمت نور چرخاند و به نور خیره شد🌹
و بیست و پنج سال بعد
شب اول ماه صفر سال هزارو سیصدو نودو چهار رو از تاریکی های جهان خاکی برگرداند و به سوی نور اللهی پر گشود🌹
🌹مادرشهید🌹
#شهید_مسعود_عسگری
#سالروز_شهادت
@sardaraneashgh
📜 #شهید_احمد_عطایی
متولد:7شهریور سال64
شهادت:21آبان سال94
♦️ پاسدار بسیجی احمد اعطایی متولد ۷ شهریور ۱۳۶۴ و ساکن محله فلاح تهران بود و مهندسی برق میخواند.
در سال ۸۸ ازدواج نمود .
با حمله داعش ، او داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه ، راهی آن دیار می شود که در ۲۱ آبان ماه ۹۴ در آخرین روز ماه محرم الحرام ، همراه با سه تن دیگر از دوستانش
«سید مصطفی موسوی» ، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می رسد...
@sardaraneashgh
#شهید گمنام
پیکر یکی از شهدا به نام «احمدزاده» را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم، هیچ پلاک و مدرکی نداشت، تحویل خانواده اش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت، فقط می گفت: «این بچه من نیست!»😔 حق هم داشت. او در همان لحظات، تکه پاره های لباس شهید را می جست که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد. دستانش را میان استخوان ها برد و خودکار رنگ و رو رفته ای را در آورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سریع مغزی خودکار را درآورد و تکه کاغذی را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت.😔
اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، دیدیم بر روی کاغذ لوله شده نوشته شده: «احمدزاده». مادر آن را بوسید و گفت: «این دست خط پسرم، این پیکر پسرمه، خودشه.»😔
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
❁﷽❁
پنجشنبه ڪه مے آید
باز دلتنگ #شهیدان مےشوم
بی قرارِ یـاد #یاران مےشوم
یاد #جانبازان میدان جنون
آشنایان غبارو خاڪ و #خون
یادآنانےڪه #مجنون بودهاند
#شهدا_را_یاد_کنید_ولو_بایک_صلواتــ
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم💐
@sardaraneashgh
🛣یهروزتویمسیریازمنطقهداشتیم
برمیگشتیمکهتعدادیدختروپسر🙋♂
سوریبرامادستتکانمیدادن🙋♀
ودنبالخودرویمامیدویدن...🚐
محمدحسینبهرانندهگفت:وایسا❗
️هرچیخوردنیوتنقلاتداشتیم🍭
دادبهشونوحرکتکردیم...👋
موقعحرکتگفتبچههانگاهکنید
اینبچههاچقدرزیباوقشنگن...❤️
مثلعروسکن...🤗
🙄آهیکشیدازشپرسیدمچیشده؟
گفت:یادعلیرضاافتادمدلمبراش💔
تنگشدهدیشبزنگزدممادر😐
علیرضاگفتعلیرضاعکستو
گذاشتهکنارشوخوابیده.😭
🌹#شهیـــدمدافعحــرم
🌹#محمدحسینبشیری
@sardaraneashgh
✍از عشق مینویسہ❤️
✆↶شهیـد تهرانے مُقدم دائم الوضو بود! موقعِ اَذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را میگٌفت و نمازش را شروع میڪرد.
◽️میگٌفت: زمین جایِ جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیسٺ، که آدم بدونِ وضو روش راه بره؟!
🌹شادی روح این شهیدبزرگوارصلوات
#مجنون_الحسین
@sardaraneashgh
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مـیــخــانـه را نَـبَـسـتَـنـد
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق
که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
شهدایی که چهره های
نورانی آنها را زیارت میکنیم
به ترتیب عبارتند از :
🌷جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
🌷 شهید جواد الله کرم
🌷 شهید روح الله قربانی
🌷 شهید محمد حسین حدادیان
🌷 شهید محمد هادی ذوالفقاری
🌷 شهید رسول خلیلی
🌷شهید مصطفی صدرزاده
🌷 شهید سجاد عفتی
🌷 شهید حامد سلطانی
🌷 شهید مهران عزیزانی
🌷 شهید مهدی نوروزی
🌷 شهید مرتضی عطایی
🌷شهید مسعود عسگری
🌷شهید حسن شاطری
🌷 شهید مهدی عزیزی
🌷شهید محمد آژند
🌷شهید رضا فرزانه
🌷 شهید محمد حسین محمدخانی
🌷 شهید سید مصطفی موسوی
🌷 شهید میثم مدواری
🌷 شهید حاج حسین همدانی
🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی
.
#نعم_الرفیق_شهدا
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مدافع_حرم
#میخانه_را_نبستند
@sardaraneashgh