فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محمدعلی_زرینقلم
دل سوخته و دغدغه انقلابی شاخصه بارز او بود....
عاشق رهبری و انقلاب و یک انقلابی واقعی بود.
از گفتن و اعتراض کردن هراسی نداشت و پای ثابت نماز جمعه ها بود ....
همه ما این صدای محزون و بغض آلود او در حسینیه امام خمینی(ره) را یا داریم که گفت:
«بگید آقا حرف رفتن نزنه»!!
روحش شاد🌷
@sardaraneashgh
زرین قلم پس از حدود دوماه بستری در بیمارستان حضرت بقیه الله (عج) آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست.
محمدعلی زرینقلم، متولد سال۱۳۴۱ و نوزده ساله بود که در زمان جنگ خدمت خود را در شهریور سال۵۹ از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز کرد.
شهید زرین قلم در شلمچه و سه راه مرگ که بعدها به سه راه شهادت معروف شد، مجروح شد.
او درباره عملیات رمضان میگوید: اذان صبح رمز عملیات با نوای شهید همت آغاز شد و بچهها به سمت بصره حرکت کردند. این عملیات دقیقاً زمانی انجام شد که اسرائیل و روسیه تانکها و تجهیزات مجهزی به صدام داده بودند و بچهها ازاین مسأله کاملاً بیخبر بودند، وقتی بچهها وارد محور شدند تازه دریافتیم که در تله افتادهایم و بچهها گیر افتادند. آن محور به گونهای بود که بچهها یک به یک شهید میشدند. حاج همت به شهید بهمن نجفی دستور عقبنشینی داد، اما از همه طرف دور بچهها بسته بود و با دوشکا بچهها را میزدند. با گلوله تانک تی۷۲ بچهها را هدف قرار داده بودند، به گونهای که بهمن نجفی گفت باید با چهارده نفر، خودمان را روی میدانهای مین بیاندازیم تا بچهها از روی جسد ما رد شوند. بچهها به او اجازه ندادند چنین کاری کند و به او گفتند شما فرمانده گردانی و باید بمانی تا عملیات را هدایت کنی. به این جای مصاحبه که میرسیم بغضش میشکند و ادامه خاطرهاش در میان اشک روایت میشود: از نوجوان هفده ساله تا جوانهای سی سالهای را دیدم که الله اکبر گویان یکی یکی روی میدان مین میافتادند و دیگران از روی آنها رد میشدند. بچهها با دست خالی مقابل دشمنایستادند تا بتوانند از کشورشان دفاع کنند، رزمندهها کم نگذاشتند با گوشت و پوست و استخوانشان از مملکت دفاع کردند.
@sardaraneashgh
🚨 واکنش حاج قاسم نسبت به ازدواج مجدد همسر شهید
💠 همسر شهید محمود نریمانی میگوید: حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچهی کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچهدار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم میگفتی تا هدیه ازدواج و بچهات را میآوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم، اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید. سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟ چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه میکنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور میخواهم ببوسم. سفت و محکم میبوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکمتر میبوسمش!
@sardaraneashgh
♥️
رهبـرم!
فرقی نمیکند؛
شلمچه، حلب، موصل... یا
کوچه پس کوچههاے کشور عزیزم ایران؛
سهمِ #بسیـج
دویدن،
پابهپاے انقلاب است🌱
بسیـجی سهمـش را
با جان و دل
ادا خواهد کرد...❣
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید
🔺️ ۶ ماموریت فرمانده
۱. غافلگیر نشوید و در همه محلهها حضور داشته باشید.
۲. در میادین دفاع سخت و نیمه سخت و نرم آماده بهکار باشید.
۳. ارتباط قوی با مساجد داشته باشید.
۴. با مجموعههایی که در جهت هدفهای بسیج حرکت میکنند ولی جزو نیروهای مقاومت نیستند همکاری کنید، همافزایی کنید.
۵. خدمات بسیج را در معرض اطّلاع عموم بگذارید.
۶. در عین گستردگی بایستی چابک باشید؛ نگذارید سازمان بسیج اسیر پابندهای رایجِ اداری بشود. ۹۸/۹/۶
@sardaraneashgh
#درگوشے🍃
مےگفت قبل از شوخے
نیت تقـرّب ڪن و تو دلت بگو؛
"دل یه مؤمنُ شاد میڪنم، قربة اِلی اللّٰه"
این شوخیاتم میشه عبادت.. :)
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
🎥 لحظاتی از گفتگوی سالهای اخیر
@sardaraneashgh
یڪےدۅماهبعدشہادتِ
رۅحاللہقربانےٺۅیہ
پستِاینستاگرامےنۅشت:
''درآنݪحظہڪاشبہجای
قدیر(سرلک)منڪنارتبۅدم''
نمیدۅنمتۅاینپنجساݪ
تۅفراقرفقاۍشہیدش
چےڪشیدهبۅدۅچہرازۅ
نیازۍڪردڪہخداشہادتِ
ڪنارحاجقاسمرۅ
نصیبشڪرد...
🌷شهیدوحیدزمانینیا🌷
🌷شهیدروحاللهقربانی🌷
🌷شهیــدقدیــرســرلک🌷
🌹سپهبدشهیدحاج قاسمسلیمانی🌹
@sardaraneashgh
🔖 #سیره_شهدا
🌹 شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
✅ مشارطه، مراقبه،محاسبه
📝 در دفترچه یادداشتش، از کارهایی که مقید به انجامشان بود لیستی تهیه کرده بود به این شرح: «خوشرفتاری با مردم، ذکر روزهای هفته، غذا خوردن با خانواده، اطلاع از اخبار، مسواک و بهداشت فردی، ورزش و پیادهروی، دروغ نگفتن، ادب در کلام، محاسبه اعمال روزانه.» گاهی به سراغ دفترچه میرفت و این موارد را مرور میکرد تا خیالش از بابت عمل بهتمامی آنها آسوده باشد.
📚 اهمیت به مطالعه
✍ همسر شهید: دو چیز را همیشه به همراه داشت، یکی هندزفریاش که با آن به فایلهای آموزش عربی و سخنرانیهای علامه جعفری و آیتالله مجتبی تهرانی گوش میداد و دیگری کتابی کوچک که در مسیر رفت یا برگشت به سر کار، مطالعه کند. از کمترین فرصتها برای مطالعه و یادگیری استفاده میکرد. معمولاً بعد از نماز صبح بیدار میماند و کتاب میخواند. هیچوقت او را بیکار ندیدم. میگفت: «این عمر سرمایهای است که خداوند در اختیارمان گذاشته. بهعنوان یک بنده وظیفه ماست که بهترین شکل از آن استفاده کنیم.»
🕊 #سالروز_شهادت
@sardaraneashgh
🕊۲ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " محمد امین زارع " گرامی باد
#زندگینامہ_شهید
✍ناوبان سوم پاسدار شهیـد محمد امین زارع ۳۱ساله از اهالی روستای سنان ساکن شهرستان فسا و از تکاوران تیپ امام سجاد(ع) نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهید عزیز در آبانـماه سال ۱۳۹۴ جهت دفــاع از حرم آل الله حضرت زینب (س) این دعوت را لبیک و عازم سوریه جهت مبارزه علیه تکفریهای داعش میشود.و سرانجام در منطقه حلب و خان طومان برا اثر آلودگی شیمیایی مجروح و جهت سیر مراحل درمان به ایران اعزام میشود.
✍این شهید عزیز پس از تحمل ماهها رنج و سختی بر اثر عارضه شیمیایی سرانجام در تاریخ ۹۵/۹/۲ دعوت حق را لبیک و به خیل همرزمان شهیدش می پیوندد
💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 خاطرهای شنیدنی از استاد حسن عباسی از یک فرمانده و یک بسیجی در دوران دفاع مقدس
🔺 فرماندهای که تا این حد مراقب بیتالمال بود و جوان بسیجی که اشتباه کوچکش را چند برابر جبران کرد
@sardaraneashgh
#خاطره
حبیب احمدزاده، داستاننویس، مستندساز و پژوهشگر ادبی، در صفحه اینستاگرام خود، شرحی از دیدارش با سپهبد شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را در جریان سیل خوزستان به اشتراک گذاشته است که در زیر میخوانید.
تلفنم زنگ خورد، خانم کارگردان معروفی بود که تحت تاثیر احساسات غلط باقیمانده از دوران جنگ میگفت که چه جور غیرت افراد محلی قبول میکند که نیروهای عراقی وسط زن و بچه آنان باشند. سعی کردم خونسرد باشم و گفتم فلانی ما هشت سال با ارتش عراق جنگیدیم و میدانیم چه جور از ناموسمان دفاع کنیم و در ضمن اینها در زمان جنگ کنار ما با همان به قول شما ارتش صدام در داخل کشورشان در جنگ بودهاند و با احترام کامل خداحافظی کرده، گوشی را کنار گذاشتم ... دوباره گوشی زنگ خورد، ایندفعه همسر یکی از کارگردانان معروف سینما بود که میپرسید: «شنیدم حشدالشعبی با تانک در حال اشغال خوزستان است و حتی وارد شادگان شده، راست است؟ نگاهی به صورت آرام و درحال غذاخوردن ابو مهدی کردم و به خانم دوستم گفتم آخه این همه نقطه سوقالجیشی در خوزستان جا قحطی است که کسی بخواهد بهجای مثلا آبادان و یا اهواز، شادگان را بگیرد؟ انشاالله خدمتتان زنگ میزنم ، پس از اتمام غذا خوردن، قضیه تلفن را به ابو مهدی گفتم، خندید و گفت هر کس از ما تانک زد و یا غنیمت گرفت، آهنش را بفروشه و خرج سیلزدهها بکند، زمان داعش شما ملت ایران کمک ما ملت عراق کردید، الان ما احساس وظیفه کردیم برای جبران قسمت کوتاهی از این همه محبت به کمک بیاییم. البته ما فقط وسایل مهندسی آوردهایم برای کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل و گروه بهداری برای اینکه امراض بومی ما با منطقه شما یکی است و پزشک و پرستار ما عرب زبان است و راحتتر با مردم عرب زبان شادگان و سوسنگرد ارتباط برقرار میکند. گوشی را به سمتش گرفته و عرض کردم همینها را با ذکر نام همسر آن کارگردان برایش بگوید تا تصویربرداری کنم، خندید و با تعجب گفت صحبت کنم! چشم، با همان شیرینی یک لهجه تبدیل عربی مبدل شده به فارسی سلامی دوستانه به خانم آن طرف خط کرد و مانند آنکه باخواهرش صحبت میکند بسیار صمیمی و دلسوزانه همه چیز را برایش توضیح داد. فیلم را با این عنوان برای خانم دلنگران ارسال کردم (سخنرانی تکی ابومهندس، رهبر حشدالشعبی برای سوالات سرکار خانم فلانی دلنگران از سقوط شهر فوق سری و استراتژیک شادگان به دست عراقیها، درست سی و خوردهای سال پس از اتمام جنگ تحمیلی و چند شکلک خنده ..
پس از لحظاتی، شکلک صورتکهای تعجب شدید بهجای جواب متنی در جوابم، صفحه خانم موردنظر را پرکرد.....اندکی استراحت نشسته که تمام شد، سردار، نقل به مضمون گفت ما که با اینهمه نیرو درست نیست مزاحم صاحبخانه باشیم، پس عزیزان حرکت .. در مقابل اصرار دلی صاحبخانه هم گفتند جلسهای در کنار محلهای خطر سیل خواهیم داشت و بعد هر محل عمومی هم که بشود استراحت خواهیم کرد. که بعدا مشخص شد پس از ساعتها بازدید مناطق مصیبت دیده از سیل در پایگاه مقاومت مسجدی در همان محل شبانه اطراق کردهاند ...... فردا که کار شروع شد، تازه متوجه ورود دهها دستگاه ادوات مهندسی این دوستان عراقی شدم. بیل میکانیکیهای مخصوص آنان با لاستیکهای تیوپی برخلاف بیل میکانیکیهای کلاسیک و معمولی زنجیری ما میتوانستند که براحتی در آب کم عمق وارد و به سهولت درون کانال پلهای زیر جاده را از رسوبات انباشته شده برای سهولت حرکت آب پاکسازی کنند، یعنی کار چند ده ساعته و ناقص ادوات زنجیری ما را در عرض کمتر از یک ساعت انجام میدادند ... و بدین سان حضور گروه مهندسی حشدالشعبی به جز در حل مشکلات بهداشتی و آذوقهای مردم، توانست از به زیر سیل رفتن و نیز تخریب جاده آبادان-ماهشهر و ورود آب بیشتر به شهر و روستاهای شادگان و نیز سوسنگرد و آبادان جلوگیری کند .....
@sardaraneashgh
❤️من دست یکایک شما بسیجیان را میبوسم و میدانم اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت ۶۷/۹/۲
@sardaraneashgh
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید_عبدالرضا_مجیری
در تاریخ 22 مرداد ماه سال 1353 در خانواده ای مذهبی در خمینی شهر به دنیا آمد. ایشان از همان دوران کودکی به همراه مادر توفیق شرکت در راهپیمایی ها علیه شاه را داشته و 5 ساله بود که مادرش او را به همراه خود به کلاس اسلحه شناسی می برد.
در سن 9 سالگی شاهد شهادت دایی خود که 17 سال بیشتر نداشته، می شود. در دوران دبیرستان در کنار تحصیل به فعالیت های قرآنی می پردازد و هم خود، قرآن را یاد می گیرد و هم به دیگران یاد می دهد و در بسیج محل نیز شروع به فعالیت می کند.
زمانی که دانشکده افسری را تمام کرد، برای جشن فارغ التحصیلی مقابل رهبر رژه رفت. زمانی که در جشن، بین سخنرانی افراد وقفه ایجاد شد، ایشان بلند شد و به رهبر انقلاب گفت: آقا دعا کنید من شهید بشوم.
سرتیپ2 پاسدار مجیری فرمانده گردان123 امام حسین(ع) پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی و یگان صابرین در سال 1372 در سپاه پاسداران فعالیتش را آغاز کرد. مجیری علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشتند و در واقع هدف اصلی ایشان علاوه بر دفاع از حرم اهل بیت(ع)، اطاعت از رهبر بود تا جایی که گفته بود:
اگر من شهید شدم روی مزارم بنویسید سرباز اسلام و مدافع ولایت فقیه.
وی به منظور دفاع از حریم اهل بیت(ع) به سوریه رفت و در تاریخ 2 آذر ماه سال 1394 در سن 41 سالگی در شهر حلب توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید.
مزارش در جنت الکریم محله اندان شهر خمینی شهر قرار دارد.از او 3 فرزند به یادگار ماند.
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
#نماز_شب در بیمارستان
📌زمستان سال 1388 بود ؛ شهید مجیری بخاطر انجام یک عمل جراحی، یک ساعتی را در اتاق عمل بی هوش بود.🏥
چند ساعتی بیشتر نبود که او را به بخش منتقل کرده بودیم؛من آن شب در بیمارستان همراه او بودم.
یک ساعتی مانده بود به اذان صبح که مرا بیدار کرد👀 و گفت:
کمکم کن من وضو بگیرم!!!🍃
من تعجب زده که هنوز اذان صبح نشده، رفتم سنگ تیمم را بیاورم؛🚶اما شهید مجیری که قسمتی از صورتش پانسمان شده بود ، اسرار بر این داشت که باید وضوی جبیره ای گرفته شود،نه تیمم!!!😞☝️
💥خلاصه آن شب هم ، روی تخت بیمارستان ،حاج عبدالرضا از نماز شب و مناجات با خداوند دست بر نداشت💥
(خاطره نقل از حجت الاسلام رضاییان،باجناق شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری)
@sardaraneashgh
✍شهید حسین پور جعفری
شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقتها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مےایستاد..
حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت.
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درد و دلهای جانسوز شهید زارع با امام رضا(ع)
@sardaraneashgh