eitaa logo
شهید جمهور
151 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️من دست یکایک شما بسیجیان را میبوسم و میدانم اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت ۶۷/۹/۲ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در تاریخ 22 مرداد ماه سال 1353 در خانواده ای مذهبی در خمینی شهر به دنیا آمد. ایشان از همان دوران کودکی به همراه مادر توفیق شرکت در راهپیمایی ها علیه شاه را داشته و 5 ساله بود که مادرش او را به همراه خود به کلاس اسلحه شناسی می برد.  در سن 9 سالگی شاهد شهادت دایی خود که 17 سال بیشتر نداشته، می شود. در دوران دبیرستان در کنار تحصیل به فعالیت های قرآنی می پردازد و هم خود، قرآن را یاد می گیرد و هم به دیگران یاد می دهد و در بسیج محل نیز شروع به فعالیت می کند.  زمانی که دانشکده افسری را تمام کرد، برای جشن فارغ التحصیلی مقابل رهبر رژه رفت. زمانی که در جشن، بین سخنرانی افراد وقفه ایجاد شد، ایشان بلند شد و به رهبر انقلاب گفت: آقا دعا کنید من شهید بشوم.  سرتیپ2 پاسدار مجیری فرمانده گردان123 امام حسین(ع) پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی و یگان صابرین در سال 1372 در سپاه پاسداران فعالیتش را آغاز کرد. مجیری علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشتند و در واقع هدف اصلی ایشان علاوه بر دفاع از حرم اهل بیت(ع)، اطاعت از رهبر بود تا جایی که گفته بود:  اگر من شهید شدم روی مزارم بنویسید سرباز اسلام و مدافع ولایت فقیه.  وی به منظور دفاع از حریم اهل بیت(ع) به سوریه رفت و در تاریخ 2 آذر ماه سال 1394 در سن 41 سالگی در شهر حلب توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسید. مزارش در جنت الکریم محله اندان شهر خمینی شهر قرار دارد.از او 3 فرزند به یادگار ماند. @sardaraneashgh
در بیمارستان 📌زمستان سال 1388 بود ؛ شهید مجیری بخاطر انجام یک عمل جراحی، یک ساعتی را در اتاق عمل بی هوش بود.🏥 چند ساعتی بیشتر نبود که او را به بخش منتقل کرده بودیم؛من آن شب در بیمارستان همراه او بودم. یک ساعتی مانده بود به اذان صبح که مرا بیدار کرد👀 و گفت: کمکم کن من وضو بگیرم!!!🍃 من تعجب زده که هنوز اذان صبح نشده، رفتم سنگ تیمم را بیاورم؛🚶اما شهید مجیری که قسمتی از صورتش پانسمان شده بود ، اسرار بر این داشت که باید وضوی جبیره ای گرفته شود،نه تیمم!!!😞☝️ 💥خلاصه آن شب هم ، روی تخت بیمارستان ،حاج عبدالرضا از نماز شب و مناجات با خداوند دست بر نداشت💥 (خاطره نقل از حجت الاسلام رضاییان،باجناق شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری) @sardaraneashgh
✍شهید حسین پور جعفری شهیدی ڪه حاج قاسم همیشه او را با نامِ کوچک «حسین» صدا میزد و میگفت: «اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم؛ یکی خانمم و دیگری، حسین است.» کسیکه خیلے وقت‌ها به خاطر مشغله کاری اش، قبل از اذان صبح دم در خانه حاج قاسم منتظر مے‌ایستاد.. حتی یک کارتن در ماشین داشت که نماز صبحش را روی آن میخواند و منتظر حاجی میماند!! موقع بازگشت هم وقتے مطمئن میشد حاج‌ قاسم داخل خانه شده است به منزل خودش برمیگشت. @sardaraneashgh
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درد و دل‌های جانسوز شهید زارع با امام رضا(ع) @sardaraneashgh
عــزیــزان مــن ! بسیجـی شـدید ، مـبـارڪ بـاشـد ... امّـا بسیجـی بمــانیـــد . @sardaraneashgh
💌 شهید ضیایی از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود؛ حمیدرضا به رزمندگان پاکستانی کمک‌های مالی می‌کرد؛ رزمندگان پاکستانی را همچون برادران خودش می‌دانست و به قومیت و ملیت رزمندگان توجه نمی‌کرد؛ مدافعان حرم تیپ زینبیون بسیار مظلوم هستند. حمیدرضا فرمانده قرارگاه نبود بلکه در کنار همین رزمندگان در گرما و سرما می‌خوابید و در میدان نبرد در صف اول بود؛ با وجود اینکه رابطه صمیمی بین رزمندگان پاکستانی و حمیدرضا برقرار بود اما در خصوص آموزش بسیار رابطه جدی داشتند.زمانی هم که حمیدرضا به تهران می‌آمد،از حال نیروهایش بی‌اطلاع نبود و به آنها سر میزد و در صورتی که نیاز به کمک داشتند،کمک‌شان می‌کرد. 📀راوے: همرزم شهید @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس حجله‌ای سه نفره دی ماه 1365 بود. گردان حمزه در خط مقدم ارتفاعات در مهران، آن روز دوربین را آوردم رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بعد ما را به منطقه عملیاتی کربلای پنج در بردند دو سه روز بیشتر نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، در شلمچه به شهادت رسیدند. ستار امینی؛ شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 29 ردیف 23 شماره‌ 5 محسن کردستانی شهادت: سه ‌شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 27 ردیف 88 شماره‌ ت احمد بوجاریان شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاک‌سپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ 28 ردیف 43 مکرر شماره‌ 20 @sardaraneashgh
💠دعــــای رهبــــر انقــــلاب در سال ۱۳۷۶ در دانشکده افسری امام حسین علیه‌السلام خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم؛ همه نیروها در میدان صبحگاه در گروهان‌های خود مستقر شدند. بعد از قرار گرفتن حضرت آقا در جایگاه،به دستور ایشان همه نیروها جلوی جایگاه آمدند؛ همه هجوم آوردیم که به حضرت آقا نزدیکتر باشیم. رهبری شروع به سخنرانی کرد. شهید عبدالرضا مجیری بلند شد و گفت: آقا من میخوام دو تا مطلب خدمتتون بگم!✋🏼 حضرت آقا گفتند: بگو عزیزم! چی میخوای بگی؟! عبدالرضا گفت: آقا دو تا درخواست دارم؛ اوّل اینکه دوست داریم تشریف بیارید دانشکده ما در اصفهان و دوّم اینکه دعــــا کنید من شهیــــد بشــــوم! با این صحبت بین همه نیروها ولوله افتاد و همه می‌گفتند آقا برای ما هم دعا کن. رهبری گفتند: یعنی همه‌تون میخواید شهیــــد بشید؟ همه نیروها گفتند بلــــه! حضرت آقا گفتند: همه‌تون شهید بشید، سپاه چیکار کنه پس؟! سپاه نیرو میخواد! و بعد گفتند دستانتون را بلند کنید و دعــــا کردند: پروردگارا مرگ ما را شهــــادت در راه خودت قــــرار بده... 🎙راوے:همکارشهیدمجیری @sardaraneashgh