eitaa logo
شهید جمهور
175 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
✨با آن همه شوخ طبعی سر نترس و شجاعت خاصی داشت.همان طور که خوش خنده بود و بچه ها را می خنداند. پای روضه های اباعبدالله خیلی نمکی گریه می کرد. 💫حاضرم قسم بخورم اگر با هر کدام از رفقایش صحبت کنید تا اسم حسین مشتاقی را بیاورید، اولین عکس العمل شان لبخند است. ✨با اینکه با همه شوخی می کرد و خلاصه اذیت و آزارش به بچه ها رسیده بود.اما همه دوستش داشتند. 💫مثلا وقت هایی که چایی می ریختیم بخوریم، بی سر و صدا می رفت و نمک می ریخت توی لیوان چای،آب معدنی بچه ها را برمی داشت و کلا آرام و قرار نداشت. ✍ روایتی از همرزم 🌹 @sardaraneashgh
مکّه من این مرز و بوم است. مکّه من آب‌های گرم خلیج فارس و کشتی‌هایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل می‌توانم خودم را راضی کنم. شهید عباس بابایی🌹 امروز ١۴ آذر زادروز عباس بابایی است؛ کسی که بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ عملیات جنگی موفق داشت و بنیانگذار سوختگیری هوایی با هواپیمای اف۱۴ بود. @sardaraneashgh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناراحتی شدید رفتگر محل از خبر شهادت شهید فخری‌زاده به نقل از استاد پناهیان چرا شهید فخری‌زاده با وجود هشدارهای امنیتی در روز ترور به سمت تهران بازگشت؟ @sardaraneashgh
. . در یکے از عملیات‌ها انگشت سَبابہ اسحق قطع شده بود.😞✋🏻 بعد از عملیات مےپرسند: - اسحق!انگشتت چیشده؟!🤔🙁 لبخند مےزند و مےگوید: + من مےخواستم از برادران عراقے اجازه بگیرم ڪه این اتفاق افتاد!😁😂☝️🏻 راوے: علےاسطحے - برادر شهید @sardaraneashgh
❤️ ای شهید ای آنکه بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای... دستی برآر! و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش. 🌹 شهید آوینی @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓❓برای امام زمان چه کرده‌ایم؟ 🌷شهید حججی از انتظار برای علیه السلام میگوید... @sardaraneashgh
🕊🌟🕊🌟🕊🌟🕊 ❣دست خدا❣ 💞عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می‌خواند. بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «أِیّاکَ نَعبُدُ وَ أِیّاکَ نَستَعین» را هفت بار با چشمانی اشک بار تکرار می‌کرد. او همیشه نمازش را در اول وقت می‌خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می‌کرد. 💜فراموش نمی‌کنم، آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش دلنشین‌تر از روزهای قبل بود. از گفته‌های او در آن روز یکی این بود که: ❤️وقتی اذان صبح می‌شود، پس از اینکه وضوگرفتی، به طرف قبله بایست و بگو: 💖« !_.» 💞به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت: 💖« ، .» 💚از آن روز تا به حال این گفته‌ی عباس بی‌اختیار در گوش من تکرار می‌شود. ❣شهید عباس بابایی❣ 📚خانم اقدس بابایی، پرواز تا بی نهایت، ص 66 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 «قامت بلند نماز» سيد مهدي از جنس عاطفه و مهرباني بود. اگر ازتمام اندوخته‌اش گذشت و به مصاف گلوله‌ها شتافت، به خاطر مهرباني‌هايش بود كه نمي‌توانست اضطراب و گريه كودكي را در هجوم متجاوزان زياده‌خواه، ببيند. مادرم مي‌گفت: روزي در حال اقامه نماز بودم كه ناگاه متوجه شدم سيدعلي در كنارم قامت بلند نماز بسته است. در نگار ضميرم رنگ سرخ شهادتش نقش بسته بود و مي‌دانستم خاكي نيست. پس با خود انديشيدم كه نماز را به درازا كشم تا از عطر حضورش بيشتر استشمام كنم. او با من ماند. من آهسته مي‌خواندم و او پا به پاي من مثل روزهاي حضورش آهسته مي‌خواند. اگر هم نمازم را سرعت مي‌بخشيدم، او نيز چنين مي‌نمود. در سجده آخر، با خود گفتم كه در سجده بمانم تا او هم بماند؛ اما ناگاه متوجه شدم كه چادر روي دستم سنگيني مي‌كند؛ جوري كه نمي‌توانستم سر از سجده بردارم. لحظاتي بعد كه سر برداشتم، جاي خالي لاله‌ام را ديدم. او بارها و بارها اتفاق افتاد كه آمد و از من خبر گرفت. «به نقل از برادر جانباز شهيد، سيدمحمدباقر اسلامي‌خواه» @sardaraneashgh
15.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹روایت فرزندان شهید فخری‌زاده از نحوه ترور پدرشان ♦️هشدار تیم حفاظت به شهید فخری زاده چند ساعت قبل از ترور ♦️پدرمان روی پای مادرم ۵ گلوله خورد اما هیچ تیری به مادرمان نخورد ♦️۲۱ سال بود که هر روز احتمال می‌دادیم پدر به خانه برنگردد ♦️سخنان شهید فخری زاده در لحظه ترور @sardaraneashgh
: هر ملتی که متکی به شهادت شد یعنی شهادت را بلد بود و هنر شهادت را یاد گرفت برای همیشه سربلند است و هیچ قدرتی بر این ملت پیروز نخواهد شد. @sardaraneashgh
🔻واکنش سردار سلیمانی به پیشنهاد کاندیداتوری‌اش برای ریاست‌جمهوری ✍«حجت‌الاسلام حاج علی‌اکبری» خطیب نماز جمعه تهران به نقل از یکی از دوستان خود گفت: به حاج قاسم گفتم که محبوبیت شما اقتضا می‌کند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوید. ایشان در جواب گفتند: «من نامزد گلوله‌ها و نامزد شهادت هستم. سال‌هاست در این جبهه‌ها به دنبال قاتل خودم هستم، امّا او را پیدا نمی‌کنم». 📚منبع خبرگزاری فارس ✅کانال سپهبد قاسم سلیمانی👇 @sardaraneashgh
خدایا شیطان را از ما دور كن «بسم الله الرحمن الرحیم» در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مردِ حق که مرگش آغاز دفتر اوست ... هر روز ستاره‌ای را از این آسمان به پایین می‌کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام ، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه‌های حق علیه باطل روان شد و من قطره‌ ای از این دریایم و نیز می ‌دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. 👈راه شهیــدان را ادامه دهید. 👈ڪہ آنهــا نظاره گر شمایند ... 🚨مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. 💯بی تفاوتـی را از خود دور ڪنید، در مقابل حرف های منحرف بی ‌تفاوت نباشـید. ❌مردم ڪوفه نشویــد و امـام را تنهــا نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرڪت ڪنید. در دعاهای ڪمیل شرڪت ڪنید. ✅فرزندانتان را آگاه ڪنید. و تشویق به فعالیت در راه الله ڪنید. @sardaraneashgh
🕊 شهید کشوری؛ از کمک‌های مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص 💌 مدتی بود که احمد خیریه‌ای بین بچه‌های پایگاه هوایی کرمانشاه تشکیل داده بود و به برخی خانواده‌های فقیر کمک مالی می‌کرد. 🔸 یک شب که به همین قصد داشت می‌رفت بیرون پایگاه، با اصرار همراهش شدم. روی صندلی عقب بسته‌های ارزاق حاوی قند، روغن، لوازم التحریر بود. در طی مسیر وارد جاده خاکی فرعی شدیم. احمد گفت: اینجا روستای تازه‌آباد کرمانشاه است. امشب چهره اصلی و بی‌نقاب این مملکت را می‌بینی. 🔹 وقتی وارد روستا شدیم. احمد درِ خانه‌ها را می‌زد و صاحب خانه‌ها را به اسم می‌شناخت و بسته‌ها را تحویل شان می‌داد. 🔸 داخل خانه‌ای شدیم. پر از بچه‌های قد و نیم‌قد بود. به من گفت به درس و مشق بچه‌ها رسیدگی کنم. 🔹 داخل خانه پیرمرد و پیرزنی شدیم. پیرمرد بیمار بود و حال تکان خوردن نداشت. احمد بالای سرش نشست و سرش را بوسید و نوازشش کرد. پیرمرد دستان احمد را با محبت گرفته بود و رها نمی‌کرد. بدون اینکه متوجه شود، احمد مقداری پول زیر بالشتش گذاشت و به پیرزن گفت: مادر! سماوری که قولش را داده بودم آوردم. 🔸 یکی از فقرا با گرفتن بسته، به جان شاه دعا می‌کرد! احمد گفت: این کمک‌ها از طرف آیت‌الله خمینی است نه از طرف شاه! راوی: محمد نیک رهی | کتاب؛ خانه‌ای کوچک با گردسوزی روشن @sardaraneashgh
استاد پناهیان : 💌 دوست داشتن آدم ها راه رسیدن به خدا دوست داشتن آدمهاست🌱 اگرچه نتوانی کاری برای آنها انجام بدهی. 🌻همین که دلسوز دیگران باشی، به خدا مقرب می شوی و خدا به تو مهربان. 😌❤️ 💕✨💕✨💕✨💕✨ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎂سالروز ولادت شهدای مدافع حرم🎂 💖شهیـد محســن خـزایـی💖 ✨تاریخ ولادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۱ - زاهدان ✨مــــزار : گلـــزار شهـــدای زاهــــدان 🎀🎁تولدت مبارک قهرمان🎁🎀 💐هدیه به روح پاک شهید صلوات💐 شهید @sardaraneashgh
📸این عکس در جبهه جنوب و در سال ۶۲ (پیش از عملیات خیبر) برداشته شده است. ✍افراد حاضر در این عکس که در مجازی دست به دست می شود: ایستاده از چپ: شهید احمد کاظمی، شهید مهدی باکری، سردار حسین علایی، سردار محمد باقری، شهید سید علی حسینی ابراهیم آبادی. نسشته: سردار شهید قاسم سلیمانی و شهید داود شهپری روحشان شاد 🔹۲نفر کمتر شناخته شده در این عکس، شهیدان حسینی و شهپری هستند که اولی شناسایی های عملیات طریق القدس را انجام داد و دومی از معاونان شجاع شهید کاظمی در لشکر نجف بود / روح همه شان شاد @sardaraneashgh
‏🌹تصویر جديدي از سرداران شهید حاج ‎، ابومهدي المهندس و حسين پورجعفري @sardaraneashgh
در خاطره‌ای از فرزندش می‌گوید: یک‌بار خواب امام رضا (ع) را دیدم. یه پرونده توی دستش بود. به من گفتند؛ احمد دیگه ۲۷ ساله است و این پرونده اوست، عمر احمد در دنیا تمام است.  ناراحت شدم. خب چه کنم، مادرم دیگر! به امام گفتم: آقا! ناراحتم! و امام فرمودند: ناراحت نباش، تمدیدش کردم. وقتی خوابم را برایش تعریف کردم، فقط خندید. انگار می‌دونست که مدت این تمدید کوتاه است، خیلی کوتاه، فقط به اندازه یک ماه! @sardaraneashgh
🌷چند جوان ایرانی مستندی از ابومهدی ساختند حاج قاسم فیلم را دید گفت:نباید در مستند نشان می دادید که ابومهدی گفته من سرباز حاج قاسم هستم! 🌷خودش در چند تریبون رسمی اعلام کرد "منِ قاسم سلیمانی،سرباز ابومهدی المهندس هستم" حساس بود مبادا چیزی اتحاد دو ملت🇮🇷🇮🇶 را بر هم زند... @sardaraneashgh
🔰 قسمتی از نامه شهید ورامینی خطاب به مادرش؛ ۱۳۶۱/۱۲/۲۱ مـادر! آنقدر باید در آفتاب های سوزان و زیر رگبار مسلسل های کُفار بِدَوم تا آن گوشت هایی را که از غفلت بر بدنم روییده است، آب شود. خدایا! خدایا! تو شاهدی که سراندرپایم را مملو از گناه می دانم و اضطراب این را دارم که اگر تو اینها رو بر من نبخشی ،من در آن دنیا چه بکنم؟ پس مادر عزیزم ،از تو می خواهم که مرا دعا کنی خصوصا" در آنجایی که در برابر خدا دلت می شکند. رئیس ستاد لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🌷سردار شهید حاج 🌷 شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۶۲، عملیات والفجر ۴ ،پنجوین @sardaraneashgh
در پی انتشار مفاد بودجه ۱۴۰۰ و درج نام بنیاد شهید سلیمانی در ردیف بودجه‌های پیشنهادی دولت، دختر شهید در بیانیه‌ای ضمن ارائه‌ی توضیحاتی در خصوص این خبر، از دولت خواست بودجه درنظر گرفته شده به این مجموعه را برای حل مشکلات مردم اختصاص دهد. این بیانیه به شرح زیر است: بسم رب الشهداء و الصدیقین مردم غیور ایران! دوستداران حاج قاسم سلیمانی! کمتر از یک ماه تا سالگرد شهادت سردار دل‌ها باقی مانده است و ملت بزرگ ایران و امت عظیم اسلامی به عنوان صاحبان اصلی مکتب حاج قاسم، درصدد بزرگداشت سلوک و مسلک این مجاهد مخلص هستند. طی چند روز گذشته اخباری منتشر شد که در لایحه بودجه ۱۴۰۰ مبلغی برای بنیاد مکتب حاج قاسم سلیمانی درنظر گرفته شده است. آنچه مسلم است سرمایه بی بدیل برای تعمیق و گسترش مکتب حاج قاسم، محبت دل‌های امت و قلوب شیفتگان انقلاب اسلامی است و از سوی دیگر نیز تقاضایی از جانب خانواده شهید و بنیاد مکتب حاج قاسم برای اختصاص ردیف بودجه صورت نگرفته بوده است. البته این نکته از طریق مدیر عامل بنیاد به دستگاه‌های مسوول منتقل شده است؛ اما اینجانب به نمایندگی از سوی خانواده شهید سلیمانی ضمن تشکر از دغدغه مسوولان محترم اجرایی و دست اندرکاران تنظیم بودجه، به اطلاع می‌رسانم اقدام شایسته در این زمینه، حذف عنوان بنیاد از ردیف بودجه ۱۴۰۰ و اختصاص این بودجه‌ها به حل مشکلات مردم و ترویج مکتب حاج قاسم است که سلوک آن شهید عزیز نیز همین مرام بوده است. زینب سلیمانی ۹۹/۹/۱۵ @sardaraneashgh
‍ 🌹کاش در راه انقلاب همه مثل او فکر و عمل میکردیم ♦️صبحانه‌ای كه به خلبان‌ها می‌دادم، كره، مربا و پنیر بود. یك روز شهید كشوری مرا صدا زد گفت: فلانی! گفتم: بله. گفت: شما در یك منطقه‌ی جنگی در مهمان‌سرا كار می‌كنید. پس باید بدانید مملكت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر می‌برد. شما نباید كره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید درست است كه ما باید با توپ و تانك‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شود ما این گونه غذا بخوریم. شما باید یك روز به ما كره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از این‌ها استفاده كنیم وگرنه این اسراف است. من از شما خواهش می‌كنم كه این كار را نكنید. من گفتم: چشم. (جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) و شادی روح پرفتوح شهید احمد کشوری🌹فاتحه و صلوات بفرستید) @sardaraneashgh
🔴نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی ♦️خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. ♦️او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. ♦️به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. ♦️گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ♦️ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» @sardaraneashgh
✨ هیچ گاه در این سال‌ها از مسوولیتش حرفی نزد، تنها می‌گفت من به قرارگاه می‌روم، ✨در سوریه از یکی از رزمندگان فاطمیون خواهش کردم تا بگوید پسر من کجاست که آن فرد گفت پسر شما فرمانده اطلاعات عملیات یکی از مناطق و مسوول آموزش رزمنده‌های سوری است که در زمینه‌های مختلف از جمله کار با دوربین‌های جی آی اس و غیره کار می‌کند. ✨اینجا بود که فهمیدم چه کار می‌کند و من باید چشم انتظار شهادتش باشم. ✨ وقتی از حميد پرسیدم چند سال است در جبهه هستی وقت آن رسیده برگردی و در کشورت خدمت کنی ✨گفت من سال‌ها درس خواندم، در سپاه آموزش‌های مختلف دیدم، به زبان عربی مسلط شدم که الان از آن استفاده کنم، من اگر به ایران بیایم خیلی از توانایی‌هایم آنجا کاربردی ندارد ✨مضاف بر اینکه در ایران خیلی‌ها هستند که جای من را پر کنند ولی اینجا هرکسی نمی‌آید و نمی‌‎تواند کار کند. من اهل کار اداری نیستم، ✨نمی‌توانم فریاد و ضجه و کشتار مردم مظلوم را ببینم و بشنوم بعد به ایران بیایم و راحت زندگی کنم. ✨ وقتی این صحبت‌ها را شنیدم فهمیدم تصمیمش را گرفته و با وجود نگرانی شدیدی که وجودم را فراگرفته بود او را به خدا سپردم. ✍ راوی پدر شهید @sardaraneashgh
شهید مدافع حرم نگاهش را به آسمان دوخت و گفت: راه خدا رفتنیه گفتنی نیست..! @sardaraneashgh
همیشه با وضو بود👌. موقع شهادتش هم با وضو بود. دقایقی قبل از شهادتش وضو گرفت و رو به من گفت : ان‌شاءلله آخریش باشه!!! اخریش هم شد ....💔🕊 🍃🌹بیایید امروز راباوضوباشیم شهدا صلوات یاد کنیم با صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh