✨همسر من عاشق شهادت بود، می گفت اگر اجازه رفتن به من ندهی حضرت زینب و حضرت عباس تنها می مونن ما باید بریم من هم در پاسخ به او گفتم پس تکلیف بچه هامون چی میشه با رفتن تو اینا تنها میشن...
✨گفت اگر من نروم و حضرت زینب در اون دنیا ازت بپرسه چرا به من کمک نکردی چی جواب می دی بگذار من بروم حضرت زینب خودش پشت و پناه تو و بچه ها هست.و می گفت اگر نگذاری بروم دیگر حق نداری برای امام حسین گریه کنی چون الانم یه کربلای دیگه هست که باید برویم تا ثابت کنیم اهل کوفه نیستم.
✨با این حرفا من را راضی کرد. وقتي داشت ميرفت گفت بعد از اين ببين حضرت زينب(س) براي بچههايمان چه كار ميكند. واقعا هم همينطور است. كلاً در هر چيزي كه ميمانم دستم را ميگيرد. دوستانش گفتند لحظه ای که تیر به پهلویش خورد در حالی شهید شد که لبخند بر لب داشت.
✍ راوی: همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_فیروز_حمیدی_زاده
#بهشت_نشین
@sardaraneashgh
وقتی امام رضا علیه السلام به سن 47 سالگی رسیده بود و فرزندی نداشت دشمنان حضرت شروع به انتشار شایعه کردند که بله امام رضا بچه نداره و نسل امامت قطع میشه و ....
تا جایی که خیلی از دوستان امام هم به امامت آقا شک کرده بودند..
💢 هر روز کار برای شیعیان سخت تر میشد تا اینکه امام جواد علیه السلام به دنیا اومد...💥🎉🌷
و میلاد میوه دل امام رضا علیه السلام موجب شادی شیعیان شد.
⭕️ و چقدر نامرد بودن برخی اطرافیان امام که بعدش گفتن از کجا معلومه که این فرزند تو هست! باید قیافه شناس بیاریم تا تایید کنه!
و بعد که قیافه شناس اومد و تایید کرد همه فتنه ها از بین رفت...
و چقدر آقای ما مظلوم بوده... کیا اطراف آقا بودند...
🔶 همه باید فدای مظلومیت و نیش و کنایه شنیدن های امام رضا علیه السلام بشیم...
@sardaraneashgh
خاطره ای از شهیدعلی قزلباش 🌹
برای یاری ما در دستیابی به اعتدال و مراقبت از خواهش های نفسانی👌
جثه ریزی داشت.
مثل همه بسیجی ها خوش سیما بود و خوش مَشرَب.
فقط یک کمی بیشتر از بقیه شوخی می کرد. نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود که اصلاً این حرفها توی جبهه معنا نداشت.
سعی می کرد دل مومنان خدا را شاد کند. آن هم در جبهه و جنگ.😊
از روزی که او آمد ، اتفاق عجیبی در اردوگاه تخریب افتاد.
لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساک هایشان قرار داشت، شبانه شسته می شد و صبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود .
ظرف غذای بچه هاهر دوسه تا دسته ، نیمه های شب خود به خود شسته می شد .
هر پوتینی که شب بیرون از چادر می ماند، صبح واکس خورده و برّاق جلوی چادر قرار داشت...
او که از همه کوچک تر و شوخ طبع تر بود ، وقتی این اتفاقات جالب را می دید ، می خندیدو می گفت:بابا این کیه که شب ها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف غذا را می شوره؟!
و گاهی می گفت:" آقای زورو، لطف کنه و امشب لباس های منم بشوره و پوتین هام رو هم واکس بزنه" 😅
بعد از عملیات ، وقتی "علی قزلباش" شهید شد، یکی از بچه ها با گریه گفت: بچه ها یادتونه چقدر قزلباش حرف از زوروی گردان میزد...زرو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم.😔
📚 کتاب خاص تر شدن برای خدا/انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت(علیهم السلام)
#داستان
@sardaraneashgh
🔸سوگند به آیههای جهاد! که هزاران برادر بهخون غلتیدهمان ... در وقت دست و پا زدنِ در خون خویش تلاوت میکردند؛ این بچههای نمازشب خوانِ بینشان که محورهای عملیاتی جنوب و غرب را از کوچه پس کوچههای شهر خود بهتر میشناسند بار این رسالت بزرگ را بر زمین نگذارده و تا آخر بر دوش خواهند کشید.
👈 آخرین دست نوشتۀ شهید رضا نادری🌷 همرزم شهید محمود حاج قاسمی🌷 (دو تن از نیروهای اطلاعات و عملیات در شکستِ هیمنۀ شیطانیِ منافقین در مرداد ماه 67)
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
#شهید_سید_حمید_طباطبایی_مهر
خصوصیات فردی سید
سید همیشه و در همه مراحل زندگی اش دنباله راه حق و حرف حق بود. همنشین و مانوس با قرآن کریم بود و از دستورات و فرامین قرآن کریم پیروی می کرد، مرد عمل بود تا اینکه مرد حرف باشد. وابسته به هیچ حزب و یا گروه خاصی نبود و همیشه می گفت : حزب فقط حزب خدا، از آن دسته افرادی نبود که موقعیت اجتماعی و یا مقام های دنیایی را بخواهد با هر قیمتی و با پایمال کردن حقوق دیگران به دست بیاورد. و همیشه می گفت : باید مراقب باشیم که به بیراهه کشیده نشویم. و هیچ وقت دنبال تایید و تاثیر دیگران در زندگی شخصی اش نبود. همیشه و همه حال در شرایط متفاوت سیاسی اجتماعی کشور پیرو سخنان رهبری بودند و می گفتند : شاخص، مواضع امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است و رمز موفقیتمان پشتیبانی قاطع بیچون چرا و همه جانبه از رهبر عزیزمان است. و از مصادیق شاخص و بارز ولایت پذیری سید بصیرت افزایی ایشان بود. کسانی مورد تایید سید بودند که منش و رفتار زندگی شان بر اساس شاخص ها و خطوط ولی فقیه جامعه بود.همیشه و در همه حال گوش به فرمان صحبت های رهبری بودند و آنچه را که رهبری درسخنانشان به عنوان دغدغه یاد می کردند اعتقاد داشت و حتما تا آنجا که می توانست آن موارد را در زندگی مان عملی می کرد. و سید سعادت و خوشبختی را گوش به فرمان بودن به سخنان رهبری می دانست. همه کارهایش را برای رضایت خداوند انجام می داد و می گفت : ما که اول و آخر کارمان انجام می شود پس چه خوب است که با نیت خالص و در راه رضای خداوند آن کار را انجام بدهیم و بدین صورت کارمان هم ارزشمند و ماندگار می شودو همیشه می گفتند : من هیچ هستم و هر چه هست از خداوند است. حرف و عملش با اعتقادش همراه و همسو بود. سید اگر شخصی به دلش نمی نشست اصلا به روی خودش نمیآورد و به ما همیشه می گفت: به ظواهر توجه نکنید. سید یک فرمانده پرتوان و در عین حال جدی و سختگیر بود، ولی ظاهرش شبیه یک سرباز ساده بود، و در برخورد با نیروها و سربازانش مثل یک پدری مهربان، و وقتهایی که ساعت استراحت بود در جمع آنان می نشست و درد دلهایشان را گوش میداد و هر کاری که از دستش بر می آمد برای نیروهایش انجام می داد. خداوند یک قدرتی به ایشان داده بود که گاهی اوقات می دانست که در دل و ذهن ما چه می گذرد. خيلي جاها اين طور بود. يک جاهايي احساس مي کردم يک حرفي در ذهنم است، از من ميخواست که برایش بگویم. مي گفت من مي دانم در ذهنت چه می گذرد بگو. يک بار گفتم نمي گويم اول تو بگو من چه فکري در ذهن دارم. گفت اصلاً يک کاري مي کنيم. تو روي کاغذ بنويس. من هم مي نويسم. هر دو نوشتيم. ديدم بله درست نوشته و فکر من را خوانده بود.
@sardaraneashgh
🌸 #کتابی_که_اشک_شهید_را_در_آورد
یه روز اومدم خونه و دیدم چشماش سرخ شده ، کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب (ره) هم توی دستش بود. بهش گفتم:گریه کردی؟ یه نگاه بهم کرد وگفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه ، عاقبتِ ما چی میشه؟ یک مدت بعـد برای گروه خودشون صندوقی درست کرده ، و به دوستانش گفته
بود: هرکسی غیبت کنه، باید ۵۰ تومان بندازه توی این صندوق؛ باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدحسن فایده
📚منبع: کتاب افلاکیان ، صفحه ۲۶۲
@sardaraneashgh
💢شهیدی که آوازه مقام معنویش به آمریکا رسید/👇👇👇
#شهید_تورجی_زاده
برادر شهید تورجی زاده بیان میدارد که: 👇👇👇
🔰 برادرم انسان با اخلاص و با معنویتی بود که در زمینه مسائل معنوی اهتمام ویژهای داشت، همانطور که اکثر رزمندگان در آن دوران این چنین بودند.
🔰 بعد از شهادت برادرم به طور ناخواسته و بدون آنکه تبلیغی صورت گیرد، بسیاری از افراد برای توسل به این شهید گرایش پیدا کردند و برای حاجت گرفتن بر سر مزار او حاضر میشدند👌 و به مرور شاهد آن بودیم که نام این شهید بعد از شهادت شهرت بیشتری یافت و وسعت گرفت، بدون اینکه خانواده این شهید هیچ گونه دخالتی داشته باشند.
🔰وی خاطرنشان کرد: این روند به شکلی ادامه پیدا کرد که در حال حاضر خود ما هم برای ملاقات مزار این شهید گاهاً به فاصله 3 تا 4 قبر آن طرفتر میایستیم و فاتحه میخوانیم.
🔰 وقتی مردم برای توسل از شهرهای مختلف ایران به مزار این شهید میآیند
🔰رفتهرفته نام این شهید در کل کشور شهرت یافت و افراد زیادی از شهرهای مختلفی همچون آمل، شیراز، مشهد و... به اصفهان و حتی به منزل ما میآیند و از مادر شهید طلب دعا میکنند؛
🔰 در برخی موارد افرادی از شهرهای مختلف میآیند، نذر میکنند، حاجت میگیرند و به شهر خود بازمیگردند؛ بعضاً میگویند که فلان دوست یا آشنا این شهید را به ما معرفی کرده و ما به همین خاطر به اصفهان سفر کردیم.
🔰 این گونه موارد تا جایی پیش رفت که کار را به فراتر از مرزها کشاند؛ در همین تابستان گذشته یک خانم پزشک ایرانیالاصل که حدود 40 سال مقیم کشور آمریکا بوده با ما تماس گرفت و گفت میخواهد به ملاقات خانواده شهید تورجیزاده بیاید.
🔰 این خانم مسؤولیت امور مسلمانان یکی از ایالات آمریکا را بر عهده داشت و گفت «من نام #شهید_تورجیزاده را شنیدهام، بر سر مزار او رفتهام و حتی یک تسبیح متبرک از مزار این شهید به محل اقامت خود در آمریکا بردهام و با آن ذکر میگویم؛
🔰 یکی از دوستان پزشک من در آمریکا به بیماری سرطان مبتلا شد به گونهای که دیگر هیچ راهی برای بهبود بیماری خود نداشت، به او گفتم #توسلی_به_شهید_تورجیزاده کن؛ این خانم به شهدا توسل کرد و از جانب خداوند شفا یافت و اکنون به زندگی خود ادامه میدهد».😇
@sardaraneashgh