فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
اسم این پسر جوان احمد است
توی یکی از پولدارترین خانواده لبنان بزرگ شده
زیبا بود، پولداربود، ماشینشBMWبود،
تمام چیزهایی که یه ادم نیاز داره بهترین هارو داشت
رفت سوریه
بهش گفتن :نونت کم بود، آبت کم بود، اومدی سوریه
گفت:عشقم کم بود
تو 21 سالگی قید دنیا رو زد و شهادت رو به آغوش گرفت
شهید احمد مشلب شهید شد بره نفسی تازه کنه و با امام زمان برگرده و بجنگه و دوبار شهادت رو به آغوش بگیره.
@sardaraneashgh
#پست_ویژه_شب_جمعه
بسم الله الرحمن الرحیم
#دلنوشته:
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
رحمی به من سوخته ی بی سر و پا کن
😔✋
اغثنی یااباصالح المهدی ادرکنی
💬شهید مهدی زین الدین رحمه الله علیه
📌هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند شهدا هم اورا پیش #اباعبداالله یاد می کنند...❤️
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
#قرار_دلتنگی#اولیا_خدا
#قرار_عاشقی#شب_جمعه#کربلا❤️
📌فرستادن #صلوات و #سوره_قدر در شب وعصر جمعه هدیه به امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداه فراموش نشود.
اللهم انانرغب الیک فی دوله الکریمه
@sardaraneashgh
آقاجان
همه گویندبه تعجیل ظهورت
صلوات
کاش این جمعه بگویند
به تبریک حضورت
صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّل فَرَجَهُم
ذکرروز جمعه👈صلوات👈صدمرتبه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sardaraneashgh
توییت استاد #رائفی_پور
✍ قرار دادن دیپلماسی در مقابل واژه "میدان" توسط #ظريف که پیشتر به عنوان نماد سردار سلیمانی ( #مرد_میدان ) در ذهن ها ثبت شده خبر از یک طراحی هوشمندانه می دهد.
برداشت های داخلی برای #انتخابات۱۴۰۰ از صوت ظریف به کنار ، آقایان در حال فراهم کردن مقدمات برجام منطقه ای و موشکی هستند.
@sardaraneashgh
🌹شهید وزوایی: خطرناک ترین آفت نفوذ خطوط انحرافی در خط امام است
♦️محسن وزوایی به تاریخ 8 مرداد 39 در نظام آباد تهران متولد شد. محسن پس از اخذ مدرک دیپلم در کنکور شرکت کرد و نفر سوم کنکور ریاضی فیزیک شدو وی سال 1355 در دانشگاه صنعتی شریف در حالی تحصیلاتش را ادامه میداد رتبه اول شیمی دانشگاه صنعتی شریف، مشغول به تحصیل شد.
♦️وی از جمله دانشجویانی بود که در تسخیر سفارت آمریکا پس از پیروزی انقلاب نقش داشت و با آغاز جنگ وارد جبهه دیگری علیه مبارزه با کفر شد.
♦️حسن سال 60 فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر از لشگر 27 محمد رسول الله (ص) را بر عهده داشت و با تشکیل تیپ 10 سیدالشهدا(ع) فرماندهی این تیپ را برعهده گرفت و سرانجام در 10 اردیبهشت سال 61 در حالی که 22 سال داشت به شهادت رسید.
🌹این شهید والا مقام در بخشی از وصیت نامه اش می نویسد:
«امت ما باید بداند از بزرگترین خطراتی که انقلاب را تهدید می کند، آفت نفوذ خطوط انحرافی در خط اصلی انقلاب، یعنی"خط امام" است. پس امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید.»
🕊شادی روحش صلوات
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ببینید
❤️ایستادی به جنگ رو در رو
👊خنجر از پشت می زند دشمن...
@sardaraneashgh
✅ #فرمانده_گمنام
دو ماه بود خبری از او نداشتیم...
مادر گفت : پاشو برو ببین این بچه چی شد؟ زندست یا مرده؟
گفتم : کجا بروم؟ کار و زندگی دارم ؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟
رفته بودیم نماز جمعه...
امام جمعه آخر خطبه ها گفت : حسین خرازی را دعا کنید...
مادر گفت : حسین مارو می گفت؟
گفتم : چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟
به هیچکس نگفته بود #فرمانده_لشکر اصفهان است...
#قهرمان_من ؛ #شهید_حسین_خرازی
🍃ایکاش شهر ودیارمان یه کمی بوی شهدا راداشت
التماس دعا
@sardaraneashgh
.
#شهید_محسن_وزوایی
روی صندلی میخوابید ولی خواب صندلی نمیدید!
دهم اردیبهشت سالروز شهادت او در عملیات بیتالمقدس است.
یاد او و یاد فاتحان خونینشهر گرامی و نام بلندشان جاوید باد.
@sardaraneashgh
سالگرد شهادت نخبه ای که فاتح ارتفاعات عشق شد
شهید محسن وزوایی
فاتح ارتفاعات بازی دراز و یکی از فاتحان عملیات فتح المبین
فرمانده گردان میثم تعریف میکند:
وقتی زمزمه ی عملیات فتح المبین شروع شد برای اولین بار به پادگان دوکوهه آمدیم و سردار عشق حاج احمد متوسلیان آنجا بودند و به تازگی تیپ حضرت رسول تاسیس شده بود پنج دقیقه قبل از تحویل سال بود حاج احمد مرا صدا کرد و گفت آقا سید ابوالفضل یک ذکر ناد علی بگو و سالمان را با این ذکر ادغام کردند و بهمین دلیل عملیات فتح المبین برایمان فتح الفتوح شد
در آن عملیات من در گردان حبیب بودم و پرچم دار آن محسن وزوایی بود
راه را گم کردیم محسن جلو رفت و نماز خواند و لحظاتی بعد گفت همه از اینجا برویم پس از شهادتش بود که فهمیدیم محسن وزوایی خدمت امام زمان(عج) رسیده بود
نیم ساعت راه رفتیم پس از آن شهید وزوایی بالای یک ارتفاع رفت و فقط یک شلیک کرد و با همان یک تیر ۹۴ قبضه توپ را به غنیمت گرفتیم...
در عملیات فتح بلندی های بازی دراز بشدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت با وجود درد بسیار ناله نمی کرد و به یکی پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت آقای دکتر من هر چه بیشتر درد میکشم بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم
#شهید_محسن_وزوایی
#فاتح_بازی_دراز
#فاتح_فتح_المبین
#بلندیهای_بازیدراز
#ققنوس_فاتح
@sardaraneashgh
📌روایتی از انفجار ماشین حامل «حاج قاسم سلیمانی» از زبان خودش
✍شهید قاسم سلیمانی خاطرهای از حضورش در عملیات فتحالمبین و ماجرای انفجار خودرویی که با آن در تعقیب دشمن بود را روایت کرد. عملیات «فتح المبین» با موفقیت سربازان امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و سهم یاران حاج قاسم سلیمانی در این حماسه بزرگ، تصرف عمق استراتژیک دشمن در دشت عباس بود. با سقوط این جبهه و عدم توان لشکر ۱۰ زرهی عراق در مقابل هجوم عاشقان ثارالله (ع)، دشمن از جادهای که به تنگه ابوغریب و چم سری میرسید، عقبنشینی کرد. آن زمان فرمانده تیپ، بسیجیوار به تعقیب دشمن سراپا مسلح پرداخت که روایت آن از زبان سردار سلیمانی شنیدنی است و در ادامه آمده است.
«اولین بار یک استیشن به ما داده بودند و اولین ساعتی بود که سوار این ماشین شدیم. من به اتفاق مهدی کازرون و سید غضنفر تهامی که بیسیمچی من بود و حسن داناییفر که آن روز به انتقاد شهید زینالدین، مسئولیت اطلاعات از شاوریه تا عین خوش را داشتند، مسئولیت آمادگی و اطلاعاتی محور دشت عباس و عین خوش را به عهده داشت. چهار نفری داخل ماشین نشستیم و جلوتر از نیروها حرکت کردیم، برای اینکه خودمان را به دشمن برسانیم. روی همان جاده خاکی از ارتفاعات به طرف پایین میرفتیم که روی نقشه به تنگه ابوغریب میرسید. راه افتادیم و از دور تاسیسات چاه نفت را دیدیم و یقین کردیم که به طرف ابوغریب میرویم. رسیدیم به چاههای نفت؛ چهاز تا پنج نفر عراقی جامانده بودند که آنها را اسیر کردیم و یک نفر را کنار اینها گذاشتیم و خودمان ادامه دادیم که برویم به طرف تنگه ابوغریب.
وقتی مقابل تنگه رسیدیم، ارتفاعات از دو طرف میآمد و جاده از وسط ارتفاعات عبور میکرد. به محض اینکه حسن خواست بگوید تنگه ابوغریب، انتهای ستون عراقیها مشغول عبور کردن شد و ما هم آن موقع جوان بودیم و زیاد اعتنایی نمیکردیم و به سرعت پشت سرستون تانک میرفتیم که خودمان را برسانیم به آن ستون تانک؛ یک ماشین تنها بودیم، همین که گفتیم تانک، یک انفجار عظیمی رخ داد. ماشین رفته بود روی مین ضد خودرو، مین منفجر شد. تمام ماشین تکه تکه شد. عکس ماشین هست، توی تکههای ماشین ما چهار نفر در هوا معلقزنان افتادیم روی زمین و واقعا عجیب بود. اگر عکس ماشین را ببیند، غیرقابل تصور است که در این ماشین کسی زنده بماند.
حسن نصف سر پایش قطع شد، من صورتم سوخت، ترکش ریز به صورتم خورد، مهدی پایش زخمی شد و عمده ما زخمهای کوچکی برداشتیم؛ درحالی که حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن پای کامل باشد. هیچکس تصور نمیکرد ما زنده باشیم. با انفجار این ماشین هم زمان پشت سر تعقیب ما، از جاده آسفالت احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همه سرنشینان آن شهید شدند. بعد بچهها رسیدند و ما را منتقل کردند به بیمارستان دزفول و این آخرین روز عملیات فتح المبین بود.» /خبرگزاری دفاع مقدس
@sardaraneashgh