eitaa logo
هم‌عهدی با شهدا
115 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
77 فایل
﷽ باید یاد حقیقت وخاطره‌ی شهادت را درمقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت.(امام خامنه‌ای) 🌹(نحوه شهادت #شهید_محمدحسین_کسرایی) https://eitaa.com/shahidkasraei/4 📽انیمیشن شوق ایثار (روایت لحظه شهادت) https://eitaa.com/shahidkasraei/4759
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرف حساب
ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود اما... 🔻 پسرم از روی پله‌ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من، عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به‌شدت گریه می‌کرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد می‌رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. در آن لحظه‌ها‌، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. 👤 راوی: همسر 📚 برگرفته از کتاب ۲ «منزل برونسی» 📛 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ فقط جنس ایرانی! 🔻 شاگرد خیاط تا شهاب را دید، برایش چهارپایه گذاشت تا بنشیند. شهاب‌الدین روی چهارپایه نشست. خیاط از پشت میزش بلند شد. شهاب می‌دانست که او با وضو کار می‌کند، برای همین دوست داشت این خیاط لباسش را بدوزد. «احوال شما استاد؟» «به مرحمت حضرتعالی.» «اسباب زحمت، استاد! لباس ما آماده شد؟» «بله، ولی آقای مرعشی، من هرچه جست‌وجو کردم نتوانستم دکمهٔ ایرانی پیدا کنم. اصلاً گویا تمام دکمه‌های بازار از کشورهای دیگر وارد می‌شود. حسب فرمایشتان که فرمودید فقط جنس ایرانی استفاده کنم، به قبا و پیراهنتان دکمه ندوختم.» «خدا خیرت بدهد، مشتی!» «آقای مرعشی، شما می‌توانید یک متر قیطان بگیرید و به عیال بفرمایید برایتان چیزی شبیه دکمه درست کنند.» «خدا برکت بدهد به کسب‌وکارت، مشتی!» لباس را زیر بغلش زد و از خرازی یک متر قیطان خرید و به خانه رفت. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی 📖 ص ۱۳۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ دعای امام زمان برای شیعیان 🔻 «سیدبن‌طاووس» می‌گوید که وقتی من در سرداب «امام زمان» (عج) وارد شدم، در پلهٔ اول دیدم که صدای نجوا می‌آید و فهمیدم که صدای حضرت ولی عصر است. امام دعا می‌کردند: خدایا شیعیان ما از ما هستند. اگر گناهانی مرتکب شده‌اند و آن گناهان «حق الله» است، آن‌ها را ببخش و اگر «حق الناس» است، آن‌قدر از خمس ما به آن‌ها بده که از هم راضی بشوند. 👤 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ دیگه به اون خونه برنمی‌گردم! 🔻 استوار مقابل یکی از خانه‌ها پیاده شد و زنگ خانه را زد. به من گفت: «تو از حالا در خدمت صاحب این خانه‌ای. هر چی هم گفتند بی‌چون‌وچرا اطاعت می‌کنی». پیرزنِ خدمتکار راهنمایی‌ام کرد به سمت اتاقی. چند بار «یا الله» گفتم. زن جوانی صدا زد: «یا الله سرت را بخورد! بیا تو دیگه». قدم که جلو گذاشتم تمام تنم خیس عرق شد. مقابلم زن جوان بی‌حجابی با آرایش غلیظ نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود. سرم رو انداختم پایین و سریع برگشتم بیرون و هرچی هم پیرزن خدمتکار اصرار کرد که: «برگرد پسر، اگر بری می‌کشنت» توجهی نکردم. بیرون اومدم و پرسان‌پرسان پادگان رو پیدا کردم. تو پادگان هرچی اصرار و تهدید کردند نتونستند خامم کنند که برگردم و گماشته زن بی‌حجاب یک سرهنگ بی‌غیرت بشم. 🔺 پادگان هجده سرویس بهداشتی داشت که در هر نوبت چهار نفر تمیزش می‌کردند. یک هفته تمام، یک نفره شدم مسئول نظافت همه سرویس‌ها. روز هشتم سرگرد آمد. فکر می‌کرد این تنبیه نظرم رو عوض کرده. گفت: «حالا آدم شدی؟» گفتم: «جناب سرگرد! اگر بگی تا آخر خدمت، همه نجاست‌ها را با سطل، خالی کنم توی بشکه و ببرم بیابون، با افتخار انجام میدم، اما دیگه به اون خونه برنمی‌گردم؛ حتی اگه منو بکشید». بیست روزی همونجا بودم. آخر کار دیدند حریفم نمی‌شوند، منتقلم کردند گردان خدمات. 📚 از کتاب «خاک‌های نرم کوشک» | زندگینامه سردار 👤 ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
چلوکباب تو خط، ساچمه‌پلو تو شهرک! 🔻 به‌شدت عصبانی شد. لب هم به غذا نزد. گفت: «دلیلی نداره برای ما که فرمانده‌ایم چلوکباب بیارند، برای نیروها غذای دیگر.» و بعد هم دستور داد غذاها را برگردانند عقب. خیلی به فکر نیروهایش بود. اگر هم بعضی وقت‌ها دو نوع غذا درست می‌کردند، بهترینش را می‌داد برای آن‌ها که خط‌اند. بین بچه‌ها هم معروف بود «چلو کباب تو خط، ساچمه‌پلو تو شهرک.» 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۶ ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ حضرت پیغام دادند در قنوت به من دعا کنید 🔻 درباره آیت الله بهاء الدینی (قدس سرّه) نوشته‌اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می‌خواندند تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست‌های خود را مقابل صورت می‌گرفتند، برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این‌گونه دعا می‌کردند: «اللهم کن لولیّک... ». در فرصت مناسبی، علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند در قنوت، به من دعا کنید». 👤 📚 از کتاب «شرح دعای سلامتی» 📖 ص ۲۰ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ از پدر و مادر مهربان‌تر! 🔻 آیت‌الله بهجت تأکید فراوان داشت که با وجود محدودیت‌های ایام غیبت و عدم بروز ظاهری و عمومی در جامعه، عنایات آن حضرت به آنچه بیان شد، محدود نمی‌شود و حضرت حجت (عج) در هر ساعت از شبانه‌روز، مشکلات مؤمنان را در سراسر عالم رسیدگی و حوائج آن‌ها را برطرف می‌کند و از استغاثه‌کنندگان دستگیری می‌نماید. معظم له همواره این نعمت‌ها را یادآوری می‌نمود و اهل ایمان را به استفاده از آن ترغیب می‌کرد. ایشان می‌فرمود: «چقدر حضرت (عج) مهربان است به کسانی که اسمش را می‌برند و صدایش می‌زنند و از او استغاثه می‌کنند. از پدر و مادر هم به آن‌ها مهربان‌تر است!» 📚 از کتاب | مجموعه بیانات و اشارات آیت‌الله بهجت پیرامون حضرت ولی عصر (عج) 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ شهادت، شوخی نیست! 🔻در وصیتنامه‌ نوشته بود: «شهادت، شوخی نیست! قلب آدمو بو می‌کنند بوی دنیا و تعلقاتش را داد رهایت می‌کنند. می‌گویند: برو درد بکش پخته شو منیّت‌ رو رها کن.» 🌷 مدافع حرم آل الله علیهم السلام ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
🔻 روی یک کاغذ لیستی نوشته و به چادر چسبانده شده بود که در آن به‌صورت هفتگی شهردار هر روز را مشخص کرده بودند. یک روز از سید پاکدل پرسیدم: «قضیهٔ این شهردار چیه سید؟» گفت: «غذا گرفتن، سفره انداختن و جمع کردن، ظرف شستن و... کاراییه که شهردار باید انجام بده که ان‌شاءالله به تو هم می‌رسه.» کم‌کم من هم وارد لیست شدم. جالب اینکه بعضی روزها بعد از خوردن غذا آقا مهدی تمام ظرف‌ها را بر می‌داشت و از چادر می‌رفت بیرون که آن‌ها را بشورد. کسی هم جرأت نمی‌کرد مانعش بشود. این جزء خصوصیات آقا مهدی بود. این‌جا نه، ولی وقتی به جنوب رفتیم، آقا مهدی صبح‌های پنج‌شنبه پوتین تمام نفرات حاضر در چادر فرماندهی را یکی یکی واکس می‌زد؛ بعد من یا غلامحسن سفیدگری یا ایرانزاد آن‌ها را برق می‌انداختیم. 📣 راوی: صمد قدرتی؛ پیک فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی ، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا 📖 ص ۲۴۱ ✍ علی اکبری مزدآبادی ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ می‌خوام گمنام بمیرم! 🔻 من و اصغر [شهید علی‌اصغر ارسنجانی] زیر سقف آسمان شلمچه قدم می‌زدیم. آسمان پرستاره و سیاه بود. یک جا ایستادیم. داشتم آسمان را نگاه می‌کردم که اصغر یکدفعه دست بُرد تو یقه‌اش و پلاکش را کند و تو دستش گرفت. تعجب کردم؛ گفتم: «چیکار می‌کنی اصغر؟!» با حالت عجیبی که هرگز تا آن موقع ندیده بودم، گفت: «شهادت هم یک‌جور شهوته! می‌خوام گمنام بمیرم تا اسیر این شهوت نباشم.» 🔸 این حرف‌های عارفانه از اصغر بعید نبود؛ اصغر طی طریق کرده بود؛ اما فکر نمی‌کردم این‌قدر از دنیا دل کنده باشد. همین‌طور که نگاهش می‌کردم، پلاکش را انداخت تو کانال ماهی. با ناراحتی گفتم: «بابا! اصغر! چیکار کردی؟ اگه طوریت بشه با همین پـلاک پیدات می‌کنن؛ چرا انداختیش؟» گفت: «حتی به این هم نمی‌خوام وابسته باشم.» 📚 از کتاب | خاطرات سید ابوالفضل کاظمی ✍ راحله صبوری ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ فتح اراده و تصمیم 🔻 سردار حاج قاسم سلیمانی می‌گوید: «در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به هر کاری می‌دانستم، اما در اولین حمله‌ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جادهٔ سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن‌ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن داشتیم از بین برود.» او می‌گوید: «بالاترین فتح برای سپاه اسلام فتح زمین نبود، فتح «اراده» و «تصمیم» بود.» 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی 📖 صفحه ۱۲۱ ❤️ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ انسان باید عمل را نگهبانی کند تا خالص شود 🔻 «اخلاص» یعنی کاری که انسان انجام می‌دهد، دنبال مدح و ذم مردم نباشد؛ مردم مدحش کنند یا نکنند؛ مذمت کنند یا نکنند؛ تعریف کنند یا تکذیب کنند. اگر دل انسان دنبال تعریف و تکذیب مردم است، هنوز نمی‌تواند خالصانه عمل بکند. ‼️ فرموده‌اند «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَل حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَل»، ابقاء در عمل که این عمل خالص بشود، از خود عمل دشوارتر است. اینکه انسان نماز شب بخواند، ده سال، بیست سال یا چهل سال نماز اول وقت بخواند، یا مطالعه بکند و شب‌ها نخوابد، مشغول تحقیق باشد و باسواد شود، کار آسانی نیست؛ ولی دشوارتر این است که انسان نگهبانی عمل را بکند که عمل برای خدا باشد و از دست نرود؛ اگر عمل برای خدا انجام داده است، بعدش ریا نیاید. 👤 📚 از کتاب 📖 صفحات ۱۱۵ و ۱۱۶ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ عبودیت کجا و استکبار کجا؟! 🔻 عبادت وقتی حقیقتاً عبادت است که عبدِ عابد در عبادتش خلوص داشته باشد. عبادت وقتی تمام و کامل می‌شود که به‌غیر خدا به کسی دیگر مشغول نباشد، و در عملش شریکی برای سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت، بسته و متعلق به جایی نباشد، نه به امیدی، و نه ترسی، حتی نه امید به بهشتی، و نه ترس از دوزخی، که در این صورت است که عبادتش خالص و برای خداست؛ به خلاف اینکه عبادتش به‌منظور کسب بهشت و دفع عذاب باشد، که در این‌صورت خودش را پرستیده، نه خدا را و همچنین عبادت وقتی تمام و کامل می‌شود که به خودش هم مشغول نباشد، که اشتغال به‌نفس، منافی با مقام عبودیت است. عبودیت کجا و منم زدن و استکبار کجا؟! 👤 📚 از | ج ۱ 📖 ص ۵۱ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
اکتفا به وظایف فردی در رابطه با ظهور کافی نیست! 🔻 آیا صرفا اکتفا کردن به مسائل قلبى و عاطفی در رابطه با حضرت، بدون اینکه وارد عینیت زندگی ما شود، یا پرداختن به مسائل و «وظایف فردی»، بدون اینکه جامعه‌ی خود و حتی جامعه‌ی جهانی را به سمت «ظهور» ببریم کافی است؟ و آیا دوستان حضرت تنها با انجام وظایف فردی وظیفه‌شان را انجام داده‌اند؟ 🔸 خداوند در قرآن می‌فرماید: «يا أيها الذين آمنوا اصبروا وصابروا ورابطوا واتقوا الله لعلكم تفلحون»؛ بر اساس روایات «اصبروا» «صبر فردی» بر مصیبت‌ها و فشارها، صبر بر «گناهان»، صبر بر انجام «واجبات» و طاعات، صبر بر «بلاها»، صبر بر خواهش‌ها و طغیان‌های نفس در میدان‌های شهوت و غضب است. 🔹 و «صابروا» صبر در مقابل «دشمن» است. استقامتی است که جامعه‌ی مؤمنان در مقابل دستگاه و تمدن مادی باید از خود نشان دهد و دست از «فرهنگ» و «اعتقادات» و «ارزش‌های» خود برندارد. آن وقت با این دو مرحله‌ی صبر و استقامت فردی و اجتماعی نوبت به مرحله‌ی بعد، یعنی به ارتباط با او می‌رسیم. 🔺 «رابطوا» یعنی «و رابطوا إمامکم المنتظر»؛ [پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم کنید.] 👤 📚 از کتاب | ج۲ 📖 ص ۳۱ #⃣ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
شیطان، مؤمن را رها نمی‌کند! 🔻 انسان در سير و سلوك خويش مراحلى را طى نموده است. حركتى داشته و موانعى را هم پشت سر گذاشته است. حلية المتقين را پيدا كرده است. موانع اهتمام و هدايت را هم برداشته است. آن درگيرى‌ها را هم كنترل نموده است، به فضل و عنايت حق هم در طريق راه پيدا كرده است و رزق و فرقان را هم خواستار شده است و... ولى اينك شيطان او را رها نمى‌كند. او بيكار نمى‌نشيند. فعاليت دارد. به همان اندازه كه سير انسان بالا مى‌رود، به همان اندازه هم شياطين فعاليت خود را زياد مى‌كنند. ‼ در روايت آمده است كه وقتى مؤمنى از دنيا مى‌رود، به اندازۀ طائفۀ «ربيعه» و «مضر»* شياطين راحت مى‌شوند؛ يعنى در اطراف هر مؤمنى اين قدر از شياطين هستند. 👤 📚 از کتاب «نظام اخلاقی اسلام؛ مروری بر دعای مکارم الاخلاق» * قبیله‌های «ربیعه» و «مضر» دو قبیلهٔ بسیار پرجمعیت شبه جزیرهٔ عربستان به‌شمار می‌آمدند و هر کجا که سخن از مبالغه در جمعیت بود، به عدد افراد این دو قبیله مثال آورده می‌شد. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ ترک دعا برای ظهور به ضرر دنیای ما هم هست؛ چه رسد به آخرت! 🔻 اگر ما برای «تعجیل فرج» دعا نکنیم، یا در دعاکردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضررِ دنیای ما هم خواهد بود؛ چه رسد به آخرت. و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است. ‼️ اگر در دعاکردن برای فرج قاصر باشیم یا در آن تساهل و تکاسل و سهل‌انگاری و سستی کنیم و این مطلب را جدّاً نخواهیم، درحقیقت دنیا را نخواسته‌ایم زیرا امور مخالف فرج بر ضرر مردم است؛ و بدون فرج، مسلمان‌ها دنیایی نخواهند داشت؛ چنان‌که می‌بینیم کفار، آن‌ها را مال‌المصالحهٔ خود و متعدد و متفرق کرده‌اند و هرکدام از آن‌ها که مخالف منافع آن‌هاست، دیگران را به جان او می‌اندازند و خودشان کنار می‌نشینند، و سرانجام هر طرف پیروز شد، به سود کفار خواهد بود. 👤 📚 از کتاب (اعتقادی) 📖 ص ۷۶ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ نبرد اصلی مانده است! 🔻 شنیدم «محسن چریک» (شهيد سعيد گلاب‌بخش) در خطِ سرپل ذهاب است. خودم را به آنجا رساندم و در پادگان ابوذر ملاقاتش کردم. با دیدن مجروحیتم، با ماندن من به‌شدت مخالفت کرد. وقتی اصرارم برای ماندن را دید، حرفی زد که پس از گذشت سال‌ها هنوز توی گوشم می‌پیچد. 👈 گفت: «جنگ با عراق برای ما یک رزم آموزشی است؛ نبرد اصلی ما با صهیونیست‌ها و استکبار جهانی است. هنوز وقت برای جنگیدن تو باقی مانده است.» 🎙 راوی: فرج‌الله مرادیان 🌐 منبع: خبرگزاری دفاع مقدس 📌 شهید سعید گلاب‌بخش با نام مستعار محسن چریک، پيش از انقلاب و پس از تحصیل در اروپا، آموز‌ش‌های چريكی را در لبنان و فلسطين با همراهی شهيد چمران گذراند. سعید از محافظین امام در پاریس بود و از بدو تأسيس سپاه، دانش نظامی‌اش را به جوانان تازه‌‌وارد منتقل می‌كرد. پیکر مطهرش در سال ۵۹ در ارتفاعات افشارآباد سرپل ذهاب جاودانه شد. 🔆 به روح مطهر شهدا صلواتی هدیه کنیم‌. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ چه دعایی می‌کنی؟! 🔻 از مرحوم آقای اشراقی، داماد حضرت امام نقل می‌کنند که ایشان گفته بود: من با حضرت امام رحمة الله قدم می‌زدیم. حضرت امام رو کردند به من و گفتند: «اگر از عالم ملکوت به تو بگویند یک دعای مستجاب داری، چه دعایی می‌کنی؟» آقای اشراقی گفته بود که آقا سؤالش را خودتان کردید، جوابش را هم خودتان بدهید. حضرت امام هم فرمودند: «اگر از عالم ملکوت به من بگویند یک دعای مستجاب داری، می‌گویم: «اللّهُمّ اجعَل عاقِبَةَ أمرنا خيراً» دعا می‌کنم که عاقبت به خیر شوم.» 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۴۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ هدایت‌گری امام زمان، دائمی است 🔻 در زیارتنامهٔ «امام زمان» (عج) می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ» سلام بر تو ای نور خداوند که به وسیلهٔ آن، راه‌یافتگان هدایت می‌شوند. ✅ فعل مضارع دلالت بر تجدد و دوام دارد و دیگر اینکه گاهی معنای شأنی دارد و گاهی معنای فعلی. مراد از عبارت این است که امام زمان (عج) که نور خدا هستند، «هدایت‌گری» حضرت، دائمی است و مستمر؛ همهٔ هدایت‌یافتگان به هدایت و برکت نور آن حضرت هدایت می‌شوند. 🔺 الان هم انوار آن حضرت موجود است؛ هرکس گیرندگی داشته باشد، از نور حضرت بهره می‌برد. امروز تمام «کمالات» و «معارف» و «هدایت‌ها» و «انوار» و «اعمال خیر»، همه و همه به برکت آن حضرت است. اگر عنایت و لطف او نباشد، از هیچ‌کس هیچ خیری صادر نمی‌شود. 👤 📚 از کتاب «نکته‌ها از گفته‌ها»| ج۱ 📖 صفحات ۱۰۸ و ۱۰۹ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
نصیحتی بالاتر از این نیست! 🔻 نصیحتی بالاتر از این نیست که انسان تصمیم جدی بگیرد که اگر خداوند به او یکصد سال هم عمر دهد، عالما و عامدا حتی یک لحظه نکند. اگر چنین حالی واقعا برای او پیدا شد، خداوند او را کمک می‌کند و توفیق می‌دهد. 👤 📚 از کتاب ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ مردم عائلهٔ ما هستند 🔻 پیرمرد کارش انجام قیرگونی است. با عشق و علاقه کار می‌کند. همراه با فرزندانش که همگی مجرد هستند. نگاه همهٔ خانواده به گنبد طلای امام مهربان است. امید پیرمرد، عنایت امام است. جلو می‌آید. ساده و صمیمی می‌گوید: حاج آقا سلام. آقای رئیسی هم گویا سال‌هاست او را می‌شناسد؛ مردی از اهالی خراسان که عشقش نوکری امام رئوف است و نان از در همین خانه بر سر سفرهٔ سادهٔ خویش می‌برد. 🔸 می‌گوید: چهار فرزند دارم. نمی‌توانم خرج ازدواج آن‌ها را بدهم. حاج آقای رئیسی شروع به شوخی کردن با پیرمرد می‌کند. دلش که شاد شد، تفاهم‌نامه‌ای هم منعقد می‌شود. حاج آقای رئیسی با پیرمرد تقسیم کار می‌کند. نصف نصف. دو نفر با من، دو نفر با همت شما. حسّم به من می‌گوید شادتر از همهٔ ماها امام است. امامی که همهٔ ما بر سر سفرهٔ او نشسته‌ایم. 🔺 پیرمرد با فرزندش حاج آقای رئیسی را تا آخر بدرقه می‌کنند. خوشا به‌حال ما. اهل این سرزمین هستیم و سایهٔ امام رضا بر سر ماست. دوباره یاد این جملهٔ نورانی رهبر انقلاب افتادم: «مردم عائلهٔ ما هستند». ای کاش این جملهٔ مهم را همهٔ مدیران و مسؤلان نظام جمهوری اسلامی سرلوحهٔ کار خود قرار می‌دادند. 📎 پ.ن: این مطلب را مدیرکل روابط عمومی آستان قدس رضوی در سال ۹۵ در یکی از شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد. ❤️ ❤️ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ آدرسِ شهادت 🔻 قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّه‌ای یک دامنه‌ای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنهٔ آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قله برسیم؛ و الا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. ⁉️ این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویت است، مجاهدت است، گذشت است، توجه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیت دین است؛ این‌هاست که مسیر را معیّن می‌کند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قله برسید. 💬 بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگرهٔ شهدای زنجان| ۱۴۰۰/۷/۲۴ 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۸۴ 👤 #⃣ ❤️ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ بگویید می‌خواهیم برویم کربلا... 🔻 می‌خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‌خواهید بروید، نگویید می‌خواهید بروید روضه، بگویید می‌خواهیم برویم کربلا. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۴٣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ وصلهٔ نفس! 🔻 تراشهٔ کبریت را در جاظرفی انداخت و به طرف در رفت. از پشت چشمی نگاه کرد. «عباس است!» در را باز کرد. - چه عجب از این طرف‌ها؟! - برای مأموریتی آمدم به پایگاه. گفتم سری به تو بزنم. نگاهی به لباس پرواز او انداخت. - لباس را در بیاور. عباس بلند شد تا لباسش را درآورد. روح‌الدین نگاهی به او انداخت؛ وصله‌ای بر سر زانو! - هنوز همان اخلاق دانشجویی را داری؟ بابا دیگر برای خودت کسی هستی. عباس بابایی خم شد و وصلهٔ سر زانویش را نوازش کرد. - می‌دانی رفیق، این وصله را به نفسم زدم تا زیاد بلندپروازی نکند. 📚 از کتاب | زندگینامهٔ داستانی 📖 صفحات ۳۰ و ۳۱ ✍ ❤️ پ.ن: پانزدهم مرداد سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان عباس بابایی است. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ من ضامن ایرانم! 🔻 در حدود سال‌های ۱۳۲۰ که اوج به‌هم‌ریختگی کشور و تسلط کمونیست‌ها بر شمال ایران بود، به بیماری سختی دچار شدم. معالجات اثری نبخشید و به‌ناچار به‌قصد استشفاء، با کاروانی عازم مشهد شدم. در بین راه حالتی برایم پیش آمد که همراهان گمان کردند مشکل قلبی پیدا کرده‌ام. بنابراین اتوبوس را متوقف کرده، مشغول درمان من شدند. اما در واقع، من در آن حالت خود را در صحرای عرفات می‌دیدم. مشاهده می‌کردم که نور آن صحرا به‌سمت آسمان درحال‌انتشار است و مردم حیران و مشعوف مشغول تماشای نور آن صحرا هستند. 🔸 سؤال کردم، چه خبر است؟ گفتند: رسول خدا (ص) به صحرای عرفات آمده‌اند! ناگهان چهارده خیمهٔ متصل‌به‌هم را مقابل خود دیدم که بزرگ‌ترین و اولین آن‌ها متعلق به رسول گرامی اسلام بود. به حضورشان شرفیاب شدم. سلام کردم. به گرمی پاسخ فرمودند. همین که تصمیم گرفتم حاجات خود را بیان کنم، فرمودند: چون زائر فرزندم «رضا» هستی، به نزد ایشان برو و حاجت بخواه. عازم خیمهٔ حضرت رضا (ع) شدم و پس از سلام و ادب، سه حاجت خود را مطرح کردم: ۱. مولای من! شفای خود را از این بیماری می‌خواهم - خداوند مقدر فرموده است تا آخر عمر چنین باشی ۲. بدهی قابل‌توجهی دارم که مستحضر می‌باشید - به‌زودی ادا می‌کنیم ۳. نگران فتنهٔ کمونیست‌هایی مانند... برای ایران هستم - من ضامن ایرانم. ایرانیان تا وقتی با ما هستند، به زیارت ما می‌آیند و در مجالس عزای ما شرکت می‌کنند، در امانند. 👤 راوی: مرحوم آیت الله میرزامهدی آشتیانی 📚 از کتاب «عنایات امام رضا(ع) به روایت عالمان» 📖 صفحات ۵۴ و ۵۵ ✅ اینجا بخوانید 🆔 @harfehesab114