eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.6هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ نزدیک‌عملیات‌بود💣⃟...-¡!"› میدانستم‌دختردارشده👼🏻 ⃟...-¡!"› یک‌روزدیدم‌سرپاکت‌نامہ‌💌⃟...-¡!"› ازجیبش‌زده‌بیرون‌🙂⃟...-¡!"› گفتم‌این‌چیہ...-؟"› گفت‌عکس‌دخترمہ💎⃟...-¡"› گفتم‌بده‌ببینمش👀⃟...-¡!"› گفت‌خودم‌هنوزندیدمش‌🖐🏻⃟...-¡!"› گفتم‌‌چرا❗️⃟...¡؟"› گفت‌الان‌موقع‌عملیاتہ‌میترسم‌مهر🌱 پدرفرزندےکاردستم‌بده‌بعد🔗⃟...-¡!"› 💚 یادش با ‌------------------------------------ اللهم ارزقنا شهادت ❤️ شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✅ 🌸 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت 🌸 همیشه روضه حضرت زهرا(س) را می خواند 🌸 قبل از شهادت گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که رمزش "یا زهرا (س)" است 🌸 گفته بود : من آن زمان فرمانده گردان "یا زهرا (س)" هستم 🌸 پیکرش که برگشت ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود. عین مادرش زهرا (س) 🌸 مدتی بعد پیکر او تشیع شد با سربند یا "زهرا (س)" 🌸 گفته بود بر روی سنگ مزارم بنویسید "یا زهرا (س)" 🌸 بعدها کتاب زندگینامه و خاطرات او نوشته شد به نام "یا زهرا (س)" ؛ مداح دل سوخته 🌷 🌷 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ قسمتی ازخاطرات مادر شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹 خاطرم می آید که محمدرضا بعد ازعملیات والفجر هشت شدیدا مجروح شده بود وپایش درگچ بود دوستانش برای عیادتش، زیاد به خانه ما رفت و آمد داشتند. ازطرفی خواهرش هم زایمان کرده ومن خیلی کارومشغله داشتم. هم مریض داری می کردم وهم به کارهای دخترم می رسیدم. یک روز وقتی ازخانه دخترم برگشتم دیدم که محمدرضاعصاها رازیربغلش گذاشته وباهمان تن دردمند ایستاده وظرفها رامی شست؛ محمدرضاتحمل نداشت که مشغله زیاد ورنج مراببیند. 🌷 🌷 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات ♥️ 🥀•• 🍃🌸🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌹🌸🍃 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ «خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند . حاجی (حاج حسین خرازی) بی قرار بود اما به رو نمی آورد. خیلی‌ها داشتند باور می‌کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بی سیم، تورجی‌زاده را پیدا کن (شهید تورجی‌زاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها ) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا(س) بود. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم‌ها انداخته بودند. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند. خط را گرفته بودند. عراقی‌ها را تارو مار کردند. تورجی خونده بود: 😭در بین آن دیوار و در 😭زهــرا صدا می زد پدر 😭دنبال حیـدر می دوید 😭از پهلویش خون می چکید 😭زهرای من، زهرای من...» یاد شهدا با صلوات🌷 🌷 🌷 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ خطاب به همسرش : به فرزندانم بگو ڪہ من عاشق سید علی بودم بگو که اگر شادی روح‌ بابا را می‌طلبید سرباز ولایت (سیدعلی) باشید صحبت ‌های حضرت آقـا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود. 🕊🕊🌷🌷 ⚪️✨اَللـّٰهُمـَّ صـَل عـَلـےٰ 🕊✨مـُحـَمـَّدٍ وَّ آلِ محمّـد ⚪️✨وَعــَجــِّلْ فـَرَجـَهُمْ 🦋🦋🦋 .
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ سوم اردیبهشت ماه 1366 گردان 🔸یا زهرا(سلام الله علیها)🔸 به فرماندهی محمدرضا تورجی زاده وارد عملیات شدند. رمز عملیات 🔸یا زهرا(سلام الله علیها)🔸 بود. 🔹محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم... صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. 🔸شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. 🔸بازوی راست او هم غرق خون بود. 😢 یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود. ☺️ از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟ 🔸محمدرضا در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم... ❤️ 📗برداشتی از کتاب یا زهرا (س) 😍♥️ 🌷 🌷 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بخشی از وصیت نامه شهید محمدرضا تورجی زاده: 🔸هم رزمانم، سخنی با شما دارم. همیشه گفته‌ام: بسیجی‌ها، سپاهی‌ها ... این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خودبیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خوددقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکی‌ها به دوربود. عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بربگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است... 🌷 🌷 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات ♥️ 🥀•• 🍃🌸🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌹🌸🍃 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍁 بِسـْــمِ رَبِّـــــ الشُهـَــــدا یکی از اساتید اخلاق هادی در نجف بعد از شهادتش گفته بود : "به مادر هادی سلام برسانید و_بگویید او یک شبه ره صد ساله را پیمود. من به او غبطه می خورم" دوستانش می گفتند : وقتی می خواست برود کربلا یک چفیه می انداختــــــــــ روی صورتش تا نامحرمی را نبیند... می گفت: نگاه حرام راه شهادتــــــــــ را می بندد... بعد از شهادتش یک دفترچه یادداشتــــــــــ از او به دستم رسید که برنامه هایش را در نجف در آن نوشته بــــــــــود، در فلان ساعت باید فلان ذکر را بگوید یا در ساعتی دیگر نماز جعفر طیار را بخواند. خیلی حواسش بود که کسی ازش ناراضی نباشد . 🌷شهید هادی ذوالفقاری🌷 🌷یاد کنید شهدا رو با ذکر صلوات ⚪️✨اَللـّٰهُمـَّ صـَل عـَلـےٰ 🕊✨مـُحـَمـَّدٍ وَّ آلِ محمّـد ⚪️✨وَعــَجــِّلْ فـَرَجـَهُمْ . 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی اَحَبَّنی وَ مَن اَحَبَّنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ»‌ . . و شَـهادت نام گِرِفت...! وقتے خُدا ڪسے را ڪُشت اَز شِدَت | عِـشق |...♡‌ ‌ شهادت سهم عاشقان خداست‌ و چه زیباست سرنوشت عاشقان...‌ چه خوش است این مهربانی دوسویه و بقایی که شهید می یابد...‌ و چه پرشکوه است که عاشق خود دیه معشوق می شود...‌ ‌ ۴ اردیبهشت، پنجمین سالگرد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری‌ ‌ 🥀 🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 📜 خطاب به همسرش : 💐به فرزندانم بگو ڪہ من عاشق سید علی بودم بگو که اگر شادی روح‌ بابا را می‌طلبید سرباز ولایت (سیدعلی) باشید صحبت ‌های حضرت آقـا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود. 🥀 🕊 🕊🕊🕊 🔸گاهی به ما بیچارگان گوشه چشمی نگاهی اللهم ارزقنا شهادت ❤️ شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃
خوشا ... تنهایی شب‌های سنگر که دل بود و تمنا بود و دلبر 🦋🦋🦋
۳ خب از لحاظ مالی اون پسر از من بالاتر نبود اما نشون دادن هر جور واکنش مثبت از طرف من برای اون پسر برخلاف شروطی بود که با خودم گذاشته بودم نمیشه وجود شوهر خواهر بیشعورمرو نادیده گرفت به خصوص که در حالت عادی با وجود اینکه من خودم سرم به کار خودم بود مدام تلاش می کرد ثابت کنه که من با شخصی در ارتباطم رو نادیده گرفت شوهر فریبا به شکلی بیمارگونه دنبال این بود که ثابت کنه من دختر خوبی نیستم بارها و بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش گفته بودم که بهش ربطی نداره اما باز هم دخالت می‌کرد پسری که به دانشگاه از من خوشش میومد مورد خوبی بود و تمام معیارهای من رو داشت چندباری وقتی که زل زده بود بهم مثلاً وقتی از دور نگاه میکرد یهو نگاهش می کردم و چشم تو چشم می شدیم ولی مستقیم نیومده بود جلو یا حرفی بزنه
۴ از اینکه با هیچ دختری نیست و حالا منو انتخاب کرده خوشحال بودم کم کم رابطه منو حامد شکل گرفت و صمیمی شدیم برنامه ازدواج ریختیم حامد گفت از پدر بزرگت اجازه بگیر بیایم خواستگاری منم با پدر بزرگم برای خواستگاری صحبت کردم و رضایتش رو گرفتم فرداش با دوستم رفتم پشت در کلاس حامد تا بهش بگم اما صدای صحبت های خودش و دوستاش اومد که‌ گفت دیدید همه میگفتید این دختره پا نمیده و مخشو نمیشه زد من زدم دیدید عرضه نداشتید و شرطو باختید تازه فهمیدم که تمام احساسات من شرط بندی اونا بوده در کلاسو باز کردم چشم تو چشم شدیم ولی هیچی نگفتم و رفتم حامد خیلی دنبالم اومد و خواست حرف بزنیم خیلی اصرار کرد اما قبول نکردم و انتقالیم رو گرفتم ادامه دارد کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:البقره🦋 :196 :الاستاد:محمدصدیق المنشاوی سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🌹 🦋🦋🦋
خوشا ... تنهایی شب‌های سنگر که دل بود و تمنا بود و دلبر 🦋🦋🦋
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد‌رضا هست🥰✋ *عجب رمزیست یا زهرا..*💚 *شهید محمد‌رضا تورجی زاده*🌹 تاریخ تولد: ۲۳ / ۴ / ۱۳۴۳ تاریخ شهادت: ۵ / ۲ / ۱۳۶۶ محل تولد: اصفهان محل شهادت: بانه *🌹راوی ← روزهای سه شنبه و چهارشنبه مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را میرفت🌙 و بعد از خواندن نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می‌گشت.💫 یک بار 14 بار ماشین عوض کرده بود تا به جمکران برسد‼️این راز رفتنش به جمکران بعد از شهادتش فاش شد.💫 راوی ← مدتی بعد از شهادت، شهید تورجی را در خواب دیدم!🌙 به او گفتم: محمد! این همه از حضرت زهرا(س) گفتی و خواندی چه ثمری داشت؟⁉️ شهید تورجی بلافاصله گفت: همین که در آغوش فرزندش، امام زمان(عج) جان دادم برایم کافی است! 🕊️همرزم← محمدرضا علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت🌙 و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندند🏴علاقه ی تورجی زاده به حضرت فاطمه زهرا(س) به حدی بود که وصیت کرد📃 بر روی سنگ قبرش نام مبارک حضرت زهرا(س) را بنویسند.🌙 عاقبت او معشوق بود و رنگ معشوق گرفت🌙در حین فرماندهی گردان یازهرا(س)🏴 در سنگرش همانند مادرش حضرت زهرا (س)🥀از ناحیه ی پهلو🥀و بازو🥀جراحت و ترکش هایی دید🥀و به شهادت رسید*🕊️🕋 *عجب رمزیست یا زهرا💫که هر رزمنده را دیدم🌙شکسته سینه و بازو🥀و زخمی کرده پهلو را*🥀 *شهید محمد رضا تورجی زاده* *شادی روحش صلوات*💙🌹 * 🌷 🌷
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم می‌کنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.... 🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید محمدرضا تورجی زاده راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب 📚کتاب "یا زهرا" اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 🦋🦋🦋
‍ ✅ 🌹 🌹 🔹یوسف جان،به آسمان علاقه داشت بخصوص وقتی در شب،توی آسمان ستاره و ماه پیدا بود خیره میشد به آنها همیشه دوست داشت نمازش را زیر آسمان بخواند. 👈🏻برای نماز، وقت میگذاشت. 🔸اول با دقت وضو میگرفت. 🔹بعد جلوی آینه موهایش را شانه میکرد. 👕لباس تمیز میپوشید. در این میان دائم ذکر میگفت. انگار که میخواست به آسمان برود. 💞خب آدم وقتی محبوبش را میخواهد ملاقات کند همین اشتیاق را از خود نشان میدهد. یک قالیچه ای توی حیاط پهن میکرد عبایش را روی دوشش میگذاشت. 🤲🏻وقت خواندن نماز خیلی جدی میشد. نمازش که شروع میشد دیگر یوسف روی زمین نبود. عاشق نماز بود. ✨خیلی ها خواب میبینند که آقایوسف هنوز دارد نماز میخواند. یک روزی که داشت توی حیاط نماز میخواند باران میگیرد،وسط نمازش بود،انگار قطرات باران دارند نوازشش میدهند. ☘چه عرفانی چه اخلاصی چقدر به حال چنین آدمی باید غبطه خورد.او شاگرد زرنگ کلاس خدا بود که شاگردان ضعیف به حالش غبطه میخوردند. آقا یوسف به هر جایی که رسید از نماز و سجده هایش بود. الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم ╭━⊰⊰⊰⊰⊰🌷🇮🇷🌷⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌤 🗓امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز: 🦋 ولادت شهید موسی رجبی 🦋 ولادت شهید حمید سیاهکالی مرادی 🌹شهادت شهید محرم علیپور 🌹شهادت شهید صادق عدالت اکبری 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🥀 🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
۵ رفتم ی شهر دیگه ررسم رو تموم کردم ده سال گذشت و من به هیچ مردی نتونستم دل ببندم دیگه خانم وکیل بودم ی روز رفتم ی شرکت برای تنظیم قرار داد که دیدم رییس شرکت حامده خواستم بیام بیرون اما نذاشت گفت مجردم و تورو میخوام ازش پرسیدم جریان شرط بندی چی بود که گفت تو با هیچ کس دوست نمیشدی بچه ها گفتن تو شاخی منم گفتم ی کاری میکنم پا بده و شرط بستیم ولی وقتی باهات اشنا شدم تازه شناختمت و عاشقت شدم منتهی اون روز داشتم اونجوری میگفتم روی اونا رو کم کنم که تو اومدی شاید اولش برای رو کم کنی اومدم جلو ولی بعدش عاشقت شدم خیلی ابراز پشیمونی کرد و گفت که این ده سال دنبال من میگشته گفت حاضرم هر کاری بکنم‌ که برگردی منم که هنوز دوسش داشتم ادامه دارد کپی‌ حرام
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌤 🗓امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز: 🦋 ولادت شهید موسی رجبی 🦋 ولادت شهید حمید سیاهکالی مرادی 🌹شهادت شهید محرم علیپور 🌹شهادت شهید صادق عدالت اکبری 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🥀 🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 📜قسمتی از وصیت نامه: 💐مُردن مومن باید مردن خدایی باشد انسان وقتی می‌میرد باید طوری زندگے کرده باشد ڪہ نه از ڪسی آزار ببیند و نه به ڪسی آزار برساند مردم از او راضی باشند ...🍃 🥀 🕊 یاد شهدا با ذکر زیبای صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 📜قسمتی از وصیت نامه: 💐مُردن مومن باید مردن خدایی باشد انسان وقتی می‌میرد باید طوری زندگے کرده باشد ڪہ نه از ڪسی آزار ببیند و نه به ڪسی آزار برساند مردم از او راضی باشند ...🍃 🥀 🕊 یاد شهدا با ذکر زیبای صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🦋🦋🦋
۶ قبول کردم بیاد خواستگاریم و حامدم با خانواده ش اومدن انگار کل خانواده ش از داستان ما با خبر بودن خودشم مشخص بود خیلی خوشحاله با اینکه تو دلم پر از ابهام بود و نسبت با اینکه بهش بله بدم دو دل بودم اما ی فرصت بهش دادم و الان سه تا بچه داریم خداروشکر خیلی خوشبختیم ولی ی وقتا فکر میکنم که اگر من برای اون قرار داد نمیرفتم به شرکتشون چه جوری همو میدیدیم یا گاهی فکر میکنم شاید اینم ی شرط بندی باشه خداروشکر زندگی خوبی دارم و خوشبختم اما از خدا میخوام این حس بی اعتمادی به همسرم و از بین ببره چون واقعا سخته برام پایان کپی‌حرام