﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
📜#وصیت_شهید
خطاب به همسرش :
💐به فرزندانم بگو
ڪہ من عاشق سید علی بودم
بگو که اگر شادی روح بابا را میطلبید سرباز ولایت (سیدعلی) باشید
صحبت های حضرت آقـا را
خوب بشنوید و به جان دل بگیرید
ڪہ چراغ هدایت شمـا خواهد بود.
🥀#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محرم_علیپور
#سالروز_شهادت🕊
#مردان_خدا 🕊🕊🕊
🔸گاهی به ما بیچارگان گوشه چشمی نگاهی
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
#شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃
خوشا ...
تنهایی شبهای سنگر
که دل بود و تمنا بود و دلبر
#نماز_عاشقی
#التماس_دعا
🦋🦋🦋
#شرط_بندی ۳
خب از لحاظ مالی اون پسر از من بالاتر نبود اما نشون دادن هر جور واکنش مثبت از طرف من برای اون پسر برخلاف شروطی بود که با خودم گذاشته بودم نمیشه وجود شوهر خواهر بیشعورمرو نادیده گرفت به خصوص که در حالت عادی با وجود اینکه من خودم سرم به کار خودم بود مدام تلاش می کرد ثابت کنه که من با شخصی در ارتباطم رو نادیده گرفت شوهر فریبا به شکلی بیمارگونه دنبال این بود که ثابت کنه من دختر خوبی نیستم بارها و بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش گفته بودم که بهش ربطی نداره اما باز هم دخالت میکرد پسری که به دانشگاه از من خوشش میومد مورد خوبی بود و تمام معیارهای من رو داشت چندباری وقتی که زل زده بود بهم مثلاً وقتی از دور نگاه میکرد یهو نگاهش می کردم و چشم تو چشم می شدیم ولی مستقیم نیومده بود جلو یا حرفی بزنه
#شرط_بندی ۴
از اینکه با هیچ دختری نیست و حالا منو انتخاب کرده خوشحال بودم کم کم رابطه منو حامد شکل گرفت و صمیمی شدیم برنامه ازدواج ریختیم حامد گفت از پدر بزرگت اجازه بگیر بیایم خواستگاری منم با پدر بزرگم برای خواستگاری صحبت کردم و رضایتش رو گرفتم فرداش با دوستم رفتم پشت در کلاس حامد تا بهش بگم اما صدای صحبت های خودش و دوستاش اومد که گفت دیدید همه میگفتید این دختره پا نمیده و مخشو نمیشه زد من زدم دیدید عرضه نداشتید و شرطو باختید تازه فهمیدم که تمام احساسات من شرط بندی اونا بوده در کلاسو باز کردم چشم تو چشم شدیم ولی هیچی نگفتم و رفتم حامد خیلی دنبالم اومد و خواست حرف بزنیم خیلی اصرار کرد اما قبول نکردم و انتقالیم رو گرفتم
ادامه دارد
کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:البقره🦋
#آیه:196
#القاری:الاستاد:محمدصدیق المنشاوی
#امیرالقرا
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم
#سلام_بر_شهدا 🌹
🦋🦋🦋
خوشا ...
تنهایی شبهای سنگر
که دل بود و تمنا بود و دلبر
#نماز_عاشقی
#التماس_دعا
🦋🦋🦋
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمدرضا هست🥰✋
*عجب رمزیست یا زهرا..*💚
*شهید محمدرضا تورجی زاده*🌹
تاریخ تولد: ۲۳ / ۴ / ۱۳۴۳
تاریخ شهادت: ۵ / ۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: اصفهان
محل شهادت: بانه
*🌹راوی ← روزهای سه شنبه و چهارشنبه مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را میرفت🌙 و بعد از خواندن نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر میگشت.💫 یک بار 14 بار ماشین عوض کرده بود تا به جمکران برسد‼️این راز رفتنش به جمکران بعد از شهادتش فاش شد.💫 راوی ← مدتی بعد از شهادت، شهید تورجی را در خواب دیدم!🌙 به او گفتم: محمد! این همه از حضرت زهرا(س) گفتی و خواندی چه ثمری داشت؟⁉️ شهید تورجی بلافاصله گفت: همین که در آغوش فرزندش، امام زمان(عج) جان دادم برایم کافی است! 🕊️همرزم← محمدرضا علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت🌙 و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندند🏴علاقه ی تورجی زاده به حضرت فاطمه زهرا(س) به حدی بود که وصیت کرد📃 بر روی سنگ قبرش نام مبارک حضرت زهرا(س) را بنویسند.🌙 عاقبت او معشوق بود و رنگ معشوق گرفت🌙در حین فرماندهی گردان یازهرا(س)🏴 در سنگرش همانند مادرش حضرت زهرا (س)🥀از ناحیه ی پهلو🥀و بازو🥀جراحت و ترکش هایی دید🥀و به شهادت رسید*🕊️🕋
*عجب رمزیست یا زهرا💫که هر رزمنده را دیدم🌙شکسته سینه و بازو🥀و زخمی کرده پهلو را*🥀
*شهید محمد رضا تورجی زاده*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده🌷
#سالروزشهادت🌷
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمیگردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود.
🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم میکنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود....
🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ی او، خودم هم بغضم گرفت.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید محمدرضا تورجی زاده
راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب
📚کتاب "یا زهرا" اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🦋🦋🦋
✅ #در_محضر_شهدا
🌹 #شهید_یوسف_فدایی_نژاد 🌹
🔹یوسف جان،به آسمان علاقه داشت بخصوص وقتی در شب،توی آسمان ستاره و ماه پیدا بود خیره میشد به آنها همیشه دوست داشت نمازش را زیر آسمان بخواند.
👈🏻برای نماز، وقت میگذاشت.
🔸اول با دقت وضو میگرفت.
🔹بعد جلوی آینه موهایش را شانه میکرد.
👕لباس تمیز میپوشید.
در این میان دائم ذکر میگفت.
انگار که میخواست به آسمان برود.
💞خب آدم وقتی محبوبش را میخواهد ملاقات کند همین اشتیاق را از خود نشان میدهد.
یک قالیچه ای توی حیاط پهن میکرد عبایش را روی دوشش میگذاشت.
🤲🏻وقت خواندن نماز خیلی جدی میشد.
نمازش که شروع میشد دیگر یوسف روی زمین نبود. عاشق نماز بود.
✨خیلی ها خواب میبینند که آقایوسف هنوز دارد نماز میخواند.
یک روزی که داشت توی حیاط نماز میخواند باران میگیرد،وسط نمازش بود،انگار قطرات باران دارند نوازشش میدهند.
☘چه عرفانی چه اخلاصی چقدر به حال چنین آدمی باید غبطه خورد.او شاگرد زرنگ کلاس خدا بود که شاگردان ضعیف به حالش غبطه میخوردند.
آقا یوسف به هر جایی که رسید از نماز و سجده هایش بود.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
#شهدای_یگان_ویژه_صابرین
╭━⊰⊰⊰⊰⊰🌷🇮🇷🌷⊱⊱⊱⊱⊱━━╮
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ مصادفبا سالروز:
🦋 ولادت شهید موسی رجبی
🦋 ولادت شهید حمید سیاهکالی مرادی
🌹شهادت شهید محرم علیپور
🌹شهادت شهید صادق عدالت اکبری
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید🥀
🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
#شرط_بندی ۵
رفتم ی شهر دیگه ررسم رو تموم کردم ده سال گذشت و من به هیچ مردی نتونستم دل ببندم دیگه خانم وکیل بودم ی روز رفتم ی شرکت برای تنظیم قرار داد که دیدم رییس شرکت حامده خواستم بیام بیرون اما نذاشت گفت مجردم و تورو میخوام ازش پرسیدم جریان شرط بندی چی بود که گفت تو با هیچ کس دوست نمیشدی بچه ها گفتن تو شاخی منم گفتم ی کاری میکنم پا بده و شرط بستیم ولی وقتی باهات اشنا شدم تازه شناختمت و عاشقت شدم منتهی اون روز داشتم اونجوری میگفتم روی اونا رو کم کنم که تو اومدی شاید اولش برای رو کم کنی اومدم جلو ولی بعدش عاشقت شدم خیلی ابراز پشیمونی کرد و گفت که این ده سال دنبال من میگشته گفت حاضرم هر کاری بکنم که برگردی منم که هنوز دوسش داشتم
ادامه دارد
کپی حرام