#شهیدیدرفکهبهنامشهیدمصطفیعبدلی
سه روز از مصطفی بی خبر بودیم روز سوم اومد منزل مون و گفت- اومدم خداحافظی کنم. میخوام برم جبهه. مامانم گفت حالا که عملیات نیست تو هم مرخصی دار یه چند روزی اینجا بمون - نه خاله اونجا خیلی به ما بیشتر احتیاج دارن این چند روزی که اینجا هستم انگار گمشده ای دارم دلم پر میزنه که برم- خداحافظه ای کرد و رفت.
دو ماه بعد برگشت اومد منزه ما. تو سنگر نشسته بودم و به این فکر میکردم که مگه ایراد من چیه که ... دخترش رو به من نداد. انقدر بهم ریختم که دلم میخواست سرم رو بکوبم به دیوار سنگر، که یک مرتبه صدای گلوله خمپاره ای که به سنگرِ، کناری ما اصابت کرد. من رو از فکر و خیال بیرون آورد و مثل برق از جام بلند شدم و از سنگر پریدم بیرون، گلوله مسقیم خورده بود وسط سنگر کنار ما، ولی خوشبختانه بچه ها داخل سنگر نبودن و هر کدوم دنبال یه کاری رفته بودن، من و مامانم جذب صحبتهای مصطفی شده بودیم. مصطفی ادامه داد_ خاله من تا جنگ تموم نشه زن نمیگیرم بعدشم، اگر شهید شدم که میرم اون دنیا پیش رفیقهای شهیدم. ولی اگر شهید نشدم بیام میخوام دختر عمهم رو بگیرم...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
درمان ڪہ نمی یابیم
زین دردِ فراق تـو
چون شمع بسوزیم ما
در حسرتِ دیـدارت ...
عملیات آزادسازی موصل عراق
#شهید_علی_اصغر_کریمی
#سالروزولادت: ۱۳۶۰/۶/۱۶
#سالروزشهادت:۱۳۹۵/۱۲/۷
#محلمزارشهید:بهشتزهرا س
هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
💫اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ💫
🦋🦋🦋
🎨اینفوگرافیک | ۶ اسفند سالروز شهادت سردار رشید اسلام شهید حمید باکری
*شهید حمید باکری*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲
محل تولد: میاندوآب / ارومیه
محل شهادت: جزیره مجنون
🌹در شهرداری ارومیه به عنوان مسئول اداره بازرسی شهرداری، یار برادرش مهدی باکری بود🌷 *مسئول بازرسی شهرداری بود🍃 اما دستشویی ها را تمیز می کرد🍂 و آنچنان برق می انداخت که مورد تمسخر قرار می گرفت*🥀همرزم← والفجر1 از ناحيه پا و پشت، زخمی و بستری گشت🥀 *كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحی كردند*🍂از درد پا در رنج بود🥀 *ولی هیچوقت اين را به زبان نياورد*🥀همرزم← فرمانده لشکر ۳۱عاشورا💫 حمید در حال سرکشی به نیروها بود🍃 که فریاد زدند «عراقی ها روی پل هستند»🍂 *حمید اسلحه ای برداشت و به طرف پل دوید*💥 عراقی ها به سوی آنها می آمدند🥀 *به دستور حمید تیراندازی شروع شد*💥 چند تن به هلاکت رسیدند💥 و عده ای هم به اسارت در آمدند🌷 *ضد حمله شدیدتر شد🔥و اطراف پل زیر آتش هزاران گلوله توپ و خمپاره می لرزید*💥 با تداوم عملیات در ساعت ۱۱ شب *حمید با بی سیم📞 خبر تصرف پل مجنون را اطلاع داد📞 (پلی که به افتخارش پل حمید نامیده شد)
🦋🦋🦋
بچهها را جمع کرد و گفت: «برادرانم!
این مأموریت که قرار است ان شاءالله
انجام دهیم، نامش #شهادت است.
کسی که عاشق شهادت نیست، نیاید!
بقای جامعه اسلامی در سایه شهادت،
ایثار، تلاش و مقاومت شماست.
اگر درچنین شرایطی از خودمان نگذریم
و به جهاد نپردازیم، ذلت و انحطاط
قطعی خواهد بود.»
🌷🕊🌷🕊🌷
زمانی فرا می رسد که #جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می شوند:
1⃣ دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود #پشیمان می شوند
2⃣ دسته ای راه بی تفاوت می گزینند و در #زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
3⃣ دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها ،دق خواهند کرد
پس از خدا بخواهید که با وصال #شهادت از عواقب زندگی بعد از #جنگ در امان بمانید
🎋 نوشته ای از شهید #حمید_باکری
شهید #حمید_باکری
📅تاریخ تولد: ۱۳۳۴/۹/۱
📅تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۶
🗺محل شهادت : جزیره مجنون عراق
🗺محل دفن: مفقود الاثر .. #شهید_گمنام
#سالروزشهادت🕊🕊🕊
هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات🌷
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ
🦋🦋🦋
#شهیدیدرفکهبهنامشهیدمصطفیعبدلی
خیلی دلم براش سوخت، هم مصطفی بچه خوبی بود و هم فامیلمون که گفتن نمیدیم، در واقع من دلیلش رو میدونستم مامانمم میدونست، برای اینکه رابطههای فامیلی به هم نخوره اونها گفتن قصد شوهر دادن فاطمه رو نداریم، مامان منم براش توضیح نداد چون نمیخواست حرف تو حرف بشه و اختلاف بیفته بین دو تا فامیل. در واقع هر دو خانواده خیلی خوب بودند اخلاقهاشون با هم جور نبود معیارهاشون با هم نمیخوند هر دو خانواده مذهبی و انقلابی بودند، حتی مادر فاطمه با رضایت همسرش از کسانی بود که اوایل انقلاب همه طلاهاش رو بخشید به امام خمینی برای بودجه مملکت، خونواده فاطمه هم از نظر گذشت ایثار در مورد انقلاب کم نداشتند اما یه اخلاقهایی بود که با هم جور در نمیاومد. رو کردم به مامانم این مصطفایی رو که من میبینم ولکن نیست انقدر خواستگاری میره تا بالاخره نتیجه بگیره. مامانم دستاشو گرفت رو به آسمون_ هرچه خواست خداست همون بشه توکل بر خدا...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
بسوز این خرقه تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
🌺پیشاپیش فرا رسیدن ولادت حضرت مهدی (عج)
🎉تبریک و تهنیت باد🎉
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#لبیک_یا_خامنه_ای
#بهفرمانرهبریباحضوریپرشوردرانتخاباتشرکتمیکنیم✅
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌺زیارت نامه شهدا 🌺
بسم الله الرّحمن الرّحیم
💫اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ،💫
🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ،🌹
✨اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ،✨
🍀اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ،🍀
💫بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ[ اَنْتُم] الَّتى فيها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظيماً،💫
فَيا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعکم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#لبیک_یا_خامنه_ای
#بهفرمانرهبریباحضوریپرشوردرانتخاباتشرکتمیکنیم✅
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃🌷
💠 حــرف حســاب
• همه شئون زندگی مـن وتـو
تـابــع مطلـقی ست از امنـیـت.
• امنیت، تابع مطلقی ست از وجـاهـت حکومت.
و این وجـاهت تنهـا با اقبـال و اراده ی سیـاسی
و ایدئولـوگ جـامعه شـکل خـواهد گرفت.
• در دائـرة المعــارف سیـاسی جهــان مـا
نسبت این اقبال، به عیار رفـراندوم معنا میشود.
• پس منطقا تفاوتی درنگرش سیاسی واجتماعی تک تک ما ندارد؛ وقتی فـراتر از معـیشـت
پای امنیـت خودمان در میان معـرکه باشد.
• نیـاز هـربیـرق و پرچـمی
بــرای رخ نمـــایی ودلبـــری
میـله ای محکـم و استـوار خـواهد بــود.
✍️ ع. سلیمانی
🔹 بودند آدمهایی که میگفتند: «فـایده نـداره! چرا باید رأی بدیم؟» برای همین یک سؤال هزار جواب داشت.
🔸 میگفت: «رأی تـکتـک مـا تـوی سـرنوشـت کشوراثـر داره و مهمه. اگه امروز رأی ندی، فـردا حق نداری بگی چرا فلانی کشورمون رو به تباهی کشوند و فـلان شد. اگـر رأی دادید، آنوقـت حـق اظهـار نظـر پیـدا میکنیـد.»
📚 اثر انگشت / خاطرات همسر شهید
#شهید_روح_الله_صحرایی
#ایران_قوی
🌷زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتراست.
سلامت تـن زیبـاست؛ اما پـرنده ی عشـق، تـن را
قفسی میبیند که در بـاغ نهـاده باشـند.
• و مگـر نـه آنکـه گــردنها را باریـک آفــریدهاند
تا در مقتـل کـربلای عشـق، آسـانتر بریده شـوند؟
• و مگرنه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند
کـه حسـین (ع) را از سَـر خویـش، بیشتر دوسـت داشته باشد؟
• و مگـر ایـن عــاشـق بیقـرار را بـر ایـن سفینـه سرگـردان آسمـانی، کـه کُـرهی زمیـن باشـد، بـرای ماندن در اصـطبل خـواب و خـور آفـریدهاند؟
• و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد؛ جـز کِرم هایی فـربه و تـنپـرور برمیآید؟
🌷 ای شهـید، ای آنـکه بر کـرانهی ازلـی و ابـدی وجـود بر نشـستهای؛ دستی بـرار و مـا قبرستـان نشینـان عـادات سـخیف را نیـز، از این منجـلاب بیـرون کـش ..
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:الصف🦋
#آیه:4
#القاری:الاستاد:شهریارپرهیزگار
🦋🦋🦋🦋🦋
#لبیک_یا_خامنه_ای
#بهفرمانرهبریباحضوریپرشوردرانتخاباتشرکتمیکنیم✅
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
💎
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
💎 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
💎 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌹خدایا قلبهای مارا با قرآن نورانی کن
🌹خدایا اخلاق ما را با زینت قرآن مزین کن
🌹خدایا شفاعت قرآن در روز قیامت را روزی ما کن
آمین یا رب العالمین😇😊😊
🦋🦋🦋
#شهیدیدرفکهبهنامشهیدمصطفیعبدلی
سه روز از مصطفی بی خبر بودیم روز سوم اومد منزل مون و گفت- اومدم خداحافظی کنم. میخوام برم جبهه. مامانم گفت حالا که عملیات نیست تو هم مرخصی دار یه چند روزی اینجا بمون - سرش رو نه نشونه نه انداخت بالا_ خاله اونجا خیلی به ما بیشتر احتیاج دارن این چند روزی که اینجا هستم انگار گمشده ای دارم دلم پر میزنه که برم- خداحافظه ای کرد و رفت.
دو ماه بعد برگشت اومد منزه ما. بعد از کلی سلام و احوالپرسی گفت_ تو سنگر نشسته بودم و به این فکر میکردم که مگه ایراد من چیه که ... دخترش رو به من نداد. انقدر بهم ریختم که دلم میخواست سرم رو بکوبم به دیوار سنگر، که یک مرتبه صدای گلوله خمپاره ای که به سنگرِ، کناری ما اصابت کردو من رو از فکر و خیال بیرون آورد. مثل برق از جام بلند شدم و از سنگر پریدم بیرون، گلوله مسقیم خورده بود وسط سنگر کنار ما، ولی خوشبختانه بچه ها داخل سنگر نبودن و هر کدوم دنبال یه کاری رفته بودن، من و مامانم جذب صحبتهای مصطفی شده بودیم. مصطفی ادامه داد_ خاله من تا جنگ تموم نشه زن نمیگیرم، بعدشم، اگر شهید شدم که میرم اون دنیا پیش رفیقهای شهیدم. ولی اگر شهید نشدم بیام...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
ستار فرزند سوم خانواده و متولد ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۲ است. ودر سال 81 به استخدام سپاه پاسداران در آمد .ستار عاشق اهلبیت (ع) بود، ارادت عجیبی به مولا علی (ع) و امام حسین (ع) داشت همیشه میگفت خاستگاه من عراق است اهلبیت پیامبر (ص) در عراق هستند و چه افتخاری بالاتر از اینکه در رکاب اهلبیت (ع) باشم.
شهید در مدت ۲ سال گذشته مرتب برای انجام مأموریتهای محوله به عراق سفر میکرد
و پیش از سفر به سوریه دریکی از مأموریتهای خود در عراق نیز در معرض خطر قرار گرفت اما به لطف الهی خطر از رفع شد.
خواهر شهیدچگونگی اعزام شهید ستار عباسی به سوریه گفت: پیش از اعزام فرمانده ستار در جمعی از کارکنان مجموعه اعلام میکند که در سوریه نیاز به یک نفر داریم و در میان آن جمع ستار برمیخیزد و میگوید من حاضرم
این شهید والامقام دریکی از مأموریتهای محوله خود در سوریه به هنگام تحویل نوبت خود مورد اصابت ترکش خمپاره از سوی دشمنان اسلام قرار گرفت و در روز ۲۵ آبان ماه سال 94به درجه رفیع شهادت نائل آمد و ثابت کرد که سرباز حقیقی ولایت است.
🕊صبحتون منور به لبخند #شهیدان🌷🌷
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
شهید عبدالله شیخ حسینی لری
فرزند محمد
تاریخ شهادت : 1375/11/11
محل شهادت : مرصاد
وضعیت تاهل : متاهل
درجه : سرگرد
استان سکونت : کرمان
شهر سکونت : اختیارآباد
استان حادثه : كرمان
🌷🌷
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
عاشق تفنگ بود اونم تفنگ AK47
یا همون چیزی که ما بهش می گیم «کلاشنیکف»...
کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت...
فکر می کنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید..
تو سایت اسلحه هم می رفت...
همیشه بهش می گفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی می خوای....
اما اون عزیز به هممون ثابت کرد
دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا...
بی ادعا رفت و به آرزوش رسید..
شهیدمهدی صابری
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
خبر رسید باید یک محله در دمشق را خالی می کردیم و عقب می نشستیم.
فاتح به همه فرمانده گروهان ها فرمان عقب نشینی داد، یکساعت گذشت و همه رزمنده ها منطقه رو خالی کردند، چیزی به غروب نمونده بود، دیدم فاتح آروم و قرار نداره، رفتم جلو گفتم: چیه؟
گفت: سوار شو بریم..نشستیم داخل تویوتا و دوتایی رفتیم داخل محلی که هرلحظه مسلحین احتمال ورودشون بود. گفتم: کجا میری؟ اسیر میشیم ها! گفت: حتما اینجا کسی بیخبر مونده و برنگشته
فقط بین کوچه ها رانندگی میکرد و من وحشت زده به صورت فاتح نگاه میکردم، یکباره جلوی یک ساختمان مرتفع و مخروبه ایستاد، گفت: اینجا دیدبان ادوات(خمپاره) مستقر بوده برم ببینم هست یا برگشته، باعجله رفت و بعد لحظاتی با یک رزمنده برگشت، معلوم شد این رزمنده از عقب نشینی بی خبر بوده خدارو شکر کردیم برگشتیم
هوا کم کم تاریک شده بود، هنوز از محل خارج نشده بودیم که یکدفعه ترمز زد و دنده عقب گرفت، گفتم دیگه چی شده، گفت: فلانی دوشب تا صبح نگهبانی داده، امروز صبح میرفت یک گوشه بخوابه، حتما جامونده!!!
گفتم: دیگه حماقته، گفت: نمیاین، برین پایین(سکوت کردیم)
با سرعت زیاد تو کوچه های خراب شده ویراژ میداد، دیگه تاریک تاریک بود، رسیدیم تو یک کوچه با خونه های کاملا ویران شده، باعجله پیاده شد، و دونه دونه داخل خونه ها میشد و باصدای بلند اسم یکی رو صدا میزد
واردیک ساختمان چند طبقه شدو بیرون نیومدواقعا داشت قلبمون از حرکت می ایستادهرلحظه خطر اسارت در کمینمون بود، چند دقیقه گذشت و فاتح با یک جوان خواب آلوده از ساختمان خارج شد خوشحالی در چهره فاتح موج میزد
اونشب با رشادت فاتح همه گردان بسلامت دور هم جمع شدند
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💢 #لاله_های_زینبی
در دهم بهمنماه سال1362 در طاقانڪ در استان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد و در دامان خانواده ای مومن پرورش یافت. تحصیلات خود را در طاقانک پیگیری کرد و پس از اتمـام تحصیلات دوره ی متوسطه وارد کسب و ڪار شد تا به موقعیـت اقتصادی اش رونق دهد به همین دلیل در پروژه های صنعتی شرڪت ڪرد و در این عرصه تبحر یافت و استاد کار ماهری شد.
صدای خوبی داشت و مداح و موذن شایستهای بود و همین ارادت او به اهل بیت بود ڪه در سال83 راهی سفر کربلا شد واین سفر مسیر زندگیاش را تغییر داد، در عراق با مجاهـدین عراقی آشنا شد و در ڪنار آنها به مبـارزه با دشمنان آمریکایی پرداخت، و تا پایان تسخیـر عراق توسط آمریکا چندین بار برای مبـارزه به عراق سفر ڪرد .
با آغـاز بیـداری اسلامی سفرهای زیادی به کشورهای عراق، لبنان و سوریه داشت. در لبنان با نیروهای حزب الله همڪاری داشت و پس از تعرض مزدوران تکفیری به سوریه، برای ڪمڪ به مردم مظلوم سوریه و حفاظت از حرم حضرت زینب(س) راهی سوریه شد.
در سوریه فعالیت های گوناگونی ڪرد ، هم خدمات فنی ومهندسی که در آن مهارت داشت ارائه داد، هم در امداد رسانی به مجـروحان و آوارگان سوری و سکنـی دادن آنها ڪوشش کرد و هم با قلبی اندوهگین به غسل و کفن و دفن شهدا پرداخت. در این مدت در سوریه خوابِ آرام نداشت و با تمام توان میکوشید .
سرانجام در دهم بهمنماه سال 1391 همزمان با سالگرد تولد حضرت رسول (ص) پس از نبردی جانـانه در حفاظت از حرم حضرت زینب در دمشق و کشتن بیش از ده نفر از تروریست ها، هدف تیرانـدازی های تڪفیری ها قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود نائل شد.
#شهید_مدافعحرم_علی_عسگری
#سالـروز_ولادت_و_شهـادت 🕊🌹🎂🎈
#سالروزولادت: ۱۳۶۲/۱۱/۱۰
#سالروزشهادت: ۱۳۹۱/۱۱/۱۰
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#داخل_آب...!!
🌷حسین از بچههای انتخابی گردان بود که دوره آموزش شنا و غواصی را چند ماه قبل در شهر تبریز طی کرده و هنگام آموزش نیروهای گردان در کنار رودخانه کارون بعنوان مربی به بچهها شنا و غواصی یاد میداد و حسابی هم باهاشون گرم گرفته و سر و کله میزد، بچهها هم که اکثریتشون اصلاً شنا بلد نبودن و با آب و لوازم غواصی واقعاً بیگانه بودند، خیلی سخت و دشوار تمرینات را یاد گرفته و انجام میدادند و با کارها و حرکات خندهدارشون مدام نظم کلاس را بهم میزدند و موجب شاکی شدن حسین میشدند. حسین هم که اصلاً اهل فرماندهبازی و عصبانیت نبود، وقتی....
🌷وقتی خیلی اذیت میشد، هی با خنده میگفت: الهی همگی تو آب شهید شیم! آخه یه کم مثل بچههای باکلاس و درسخون رفتار کنید تا به کارمون برسیم! وقت نداریمها! و بچهها هم با شوخی و خنده میگفتند: آخر چرا تو خشکی نه؟! تو آب؟! حسین هم یه قیافه جدی میگرفت با لبخند میگفت: یک جای تو کتابها خوندم که ثوابش خیلی و خیلی زیاده! آخرش هم حرفش به جاش افتاد و با همون بچههایی که شنا و غواصی کار میکرد، اونطرف رودخانه اروند کنار اسکله چهارچراغه عراق میون موانع خورشیدی گیر افتاده و با انفجار مین منور همهشون شناسایی شده و داخل آب به شهادت رسیدند.
🌹خاطره ای به یاد بسیجی غواص ۱۹ ساله شهید حسین شاکری نوری
منبع: وبلاگ دل باخته
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
🥀🍃هر_شب_با_شهدا
🥀زیادی_گناه
🥀رفتم هیئت رهروان امام (ره) تا بلکه....
🥀مجلس خیلی با حال و با صفایی بود، اما آنچه می خواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: آقا سید من یه سئوال دارم. جلوتر آمد. گفتم: من هر هیئتی که می روم، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند، اصلا گریه ام نمی گیرد. چه کار کنم؟!
🥀سید نگاهی به من کرد و گفت: در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟ گفتم: نه! اصلاً گریه ام نگرفت. رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: می دونی چیه؟! من گناهانم زیاده. من آلوده ام، برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.
🥀من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سئوال را از آنها پرسیدم، به من می گفتند: شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن آن وقت گریه ات می گیرد!
🥀البته من می دانستم مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را می رساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
🥀خاطره اى به ياد شهید سید مجتبی علمدار
(حاج سيد مجتبى در اوايل دى ماه سال ۱۳۷۵ به دليل جراحت شيميايى روانه بيمارستان شده و در قسمت ايزوله بسترى گشت و بعد از يك هفته بى هوشى كامل هنگام اذان مغرب روز يازدهم دى ماه نماز عشق را با اذان ملكوتيان قامت بست و در محراب شهادت به اقامه ايستاد.)
🥀شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🦋🦋🦋
سلام عزیزانم با عرض معذرت
یک بنده خدایی
بچه اش 10ساله سرطان داره
و برای بیمارستان پول کم داره
و یک بنده خدا دیگر هم برای خانه اش در زمستان پول ندارند لباس گرم یا حتی وسیله گرمایشی بخرند
من خودم کمک کردم ولی هزینه اش خیلی بالا هر مقدار که توان دارید شماره کارت واریز فرمایید حتی مبلغ کم
شاید برای ما ۵ هزار تومان پولی نباشد ولی مطما برای این دو عزیز مبلغی خیلی مهم است
5894631150600559👌شماره کارت
دستی که کمک می کند،
از دستانی که برای دعا بالا می روند مقدس تر استانسانیت غذا دادن به گدا نیست!
وقتی که اندازه آن گدا ،گرسنه باشی
وغذایت را به او بدهی
انسانی……
اگر شخصی نماز روزه بخواد براشون میخوانم تا پول آن نماز روزه کمک حال این عزیزان بشد
اجرکم عندالله توشه اجرتان باشد
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
ازخدا که پنهون نیستــ
ازشما چه پنهون
ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟🤔
ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮاشڪے
یڪ ڪاﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ! 👀👣
مثـــلا :👇🏻
ﯾﻮﺍشڪی ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ
ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ڪہ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ مےﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ بہ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭسہ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ .... .🏃🏻💚
ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍشڪے ﺩستــ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
توے ﺷﻨﺎﺳﻨﺎمہ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ... . 🙂
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍشڪے
ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ بہ
ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ڪمڪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ...😇
شبــ ﻫﺎ ﯾﻮﺍشڪی
اﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ
مےزﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ شبــ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ... . 😌👌🏻
بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ .... .😔
#ﺷﻬـــــــــــــﺪﺍ !
ای بهترین یواشکی های دنیا
ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !💔
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮتــ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ... . 😓
"آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍستــ ... .😔
🦋🦋🦋