eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
آخیش دلم خنک شد هر چی سرت بیاد حقتِ حرفهای بابام و این یه لگدی که بهم زد انقدر برام درد نداشت که حرف سارا ناراحتم کرد. وارد اتاقم شدم و در، رو قفل کردم شکمم از لگد بابام درد میکنه. نشستم و از درد تو خودم جمع شدم. چند دقیقه ای همینطوری نشستم بعد آروم آروم خودم رو صاف کردم و گوشیم رو برداشتم پیام دادم برای امیر محمد و همه اتفاقات امشب رو براش نوشتم یه پیام دیگه براش دادم _امیر محمد به نظرت من باید چیکار کنم؟ پیامم رو ارسال کردم رفت چشم دوختم به صفحه گوشی تا ببینم جوابم رو میده یا نه یه پیامک برام ارسال شد فوری باز کردم نوشت _ ماهان جان من نمی‌دونم باید چیکار کنی اما زنگ می‌زنم به حاج آقای مسجد مشگلت رو میگم ببینم چه راه حلی میده _ نوشتم خیلی ممنون لطف می‌کنی _ممنون منتظرم پیام اومد مامانم رفته پارک با راشین صحبت کرده __ عه چی گفته؟ _ اول زیر بار نمیرفته که دختر فراری هست بعد که اصرار مامانم رو میبینه اعتراف میکنه که از خونه فرار کرده. مامانم بهش میگه با من همکاری کن. یا میبرمت پیش خونوادت و یا برات مکان امنی پیدا میکنم که زندگی کنی. از طرفی هم اون پسری که تو رو فریب داده رو پیدا میکنیم میدیمش دست قانون راشین میگه خونه خودمون نه چون حتما میکشنم. ببرم یه جای امن. در مورد اون پسر هم میگه _حتی اگر قانون من رو هم مجازات کنه بازم من باهاتون همکاری میکنم که پیداش کنید تا مجازات بشه. اون بیشعور به من قول ازدواج داد ولی دروغ میگفت. بعد از چند روز که من رو نگه داشت یه روز من رو آورد... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
فروشگاه لباس، که برام خریده کنه یه لباس انتخاب کردم رفتم اتاق پرو پوشیدم در اتاق رو باز کردم نظرش رو بخوام دیدم نیست. چند بار صداش زدم ولی جوابی ازش نشنیدم یه خانمی گفت _ این آقایی که با شما بود از فروشگاه رفت بیرون. سریع لباس رو عوض کردم و لباسهای خودم رو پوشیدم و اومدم بیرون هرچی با نگاهم اطراف فروشگاه رو دید زدم پیداش نکردم. از فروشگاه اومدم بیرون دیدم ماشینشم نیست. بهش زنگ زدم جواب نداد با خودم گفتم حتما کاری براش پیش اومده رفته انجام بده و بر کرده نشستم در فروشگاه یه یک ساعتس گذشت ولی خبری ازش نشد هر چی هم بهش زنگ زدم جواب نمیداد. بی پناه بی پناه نشستم به گریه کردن که حالا کجا برم چیکار کنم. یه کم اون اطراف قدم زدم هوا تاریک شد نه جایی رو داشتم که برم نه پولی داشتم که غذا بخورم یکی از فروشندهای اقای اون فروشگاه اومد بهم گفت صاحب اون فروشگاه کارت داره میدونستم که نیت خوبی نداره ولی از سر ناچاری گفتم برم ببینم چی میگه. اومدم فروشگاه یه آقای حدودا پنجاه ساله بود بهم گفت اون آقایی که تو رو آورد برات لباس بخره قصدش برای توخرید نیود در واقع میخواست قالت بزاره تو فروشگاه ما گاهی از این اتفاقها میفته، اون دیگه رفت و بر نمیگرده. اگر بخواهی ما امشب اینجا بهت جا میدیم بخوابی شامتم میدیم. تا فردا که یه کاری برای خودت بکنی دلم میخواست زمین دهن باز میکرد و من رو میبلعید، بیچاره شده بودم جایی رو نداشتم برم. زدم زیر گریه اون آقا اوند که نوازشم کنه یه داد زدم _ به من دست نزن اونم یه فریاد زد _ گم شو از فروشگاه من برو بیرون اومدم بیرون دیدم... ادامه دارد... کپی حرام
9.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
○°~💚💥💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ تقدیم به عاشقان مولاعلی علیه السلام...😍 8 روز تا عیـ🎉ــد بزرگ غدیر ✅ 💢 ‌| 🎬 ⏰ 💯 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📷 شناسنامه تصاویر: جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۶۱ ، جمهوری عربی سوریه، بازار حمیدیه دمشق - رژه مسلحانه رزمندگان قوای محمد رسول الله(ص) در خیابان های دمشق 📎پ ن : گوشۀ سمت راست تصویر اول و دوم ، سردار با رنگ ابی مشخص کردم. سمت چپ تصویر، سردار سعید قاسمی در صف اول با دستهای بالارفته و سربند سفید 🌷 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَد 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهید حجت الله گل محمدی/ در شانزدهم خرداد 1347 درشهرستان ری چشم به جهان گشود .تا دوم راهنمایی در خواند.به عنوان پسدار کمیته انقلاب اسلامی درجبهه حضور یافت.بیست ونهم خرداد 1363 با سمت مسئول پدافند هوایی درقصرشیرین توسط نیروهای عراقی براثر اصابت ترکش به سر،سینه وشکم، شهید شد.پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپرده شد. سالروزشهادت شهید حجت‌الله گل‌محمدی 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَد 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هر تیپ فکری، ظاهری اگر کسی سعید جلیلی رو اونطور که واقعاً هست بشناسه نه اونطور که رسانه ها میگن، نمیتونه به او رأی نده 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
25.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد قاسمیان: خطاب به ظریف ، خدای قرآن به تو سیلی خواهد زد... حجت‌الاسلام والمسلمین قاسمیان: وقتی از عاشورا درس مذاکره گرفتن و نزدیم تو دهنش، الان از حماسی ترین آیات قرآن زبونی های برجام رو توجیه می‌کنه! 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سعید جلیلی: شهید رئیسی کشور و پیشرفت کشور را معطل فلان قدرت آن سوی دنیا و کسی که روی کار می آید نکرد
26.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اعلام حمایت حاج صادق اشک‌تلخ همرزم حاج قاسم سلیمانی از دکتر سعید جلیلی ⭕️ بعد از سردار نوعی‌اقدم، حاج صادق اشک‌تلخ فرمانده تیپ زینییون اعلام حمایت خود را از دکتر سعید جلیلی اعلام کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥صحبتهای امام خمینی ره در مورد تفکر غربزده انتشار حداکثری با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌جلیلی: بانک‌هایی که خلق پول می‌کنند از جیب مردم است و باید بدانیم در چه جهتی است 🔹‌نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در اولین مناظره انتخاباتی: 🔹‌ناترازی بانک‌ها و بودجه باید حل شود 🔹‌منابع اولا اتلاف نباید نشود و روز به روز افزایش پیدا کند 🔹‌یک دلیل تورم ناشی از شوک ارزی است انتشار با ذکر 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤
اکثر مغازها بستن و بقیه هم یکی یکی دارن برقهای مغازه و یا فروشگاهاشون رو خاموش میکنن و در رو میبندن و قفل میزنن و میرن تنها فروشگاهی که باز بود همونی بود که به من گفت امشب رو پیش ما بمون. مستاصل ایستادم که چیکار کنم دیدم یه سگ از رو به روم داره میاد به من کاری نداشت من خودم ترسیدم و دویدم رفتم توی همون فروشگاه. اونجا صاحب فروشگاه بود و همون اقایی که اومد دنبالم گفت که صاحب فروشگاه کارت داره تا نگاهشون به قیافه آشفته و ترسیده من افتاد خندهای شیطانی کردن و صاحب مغازه گفت چیکار میکنی در فروشگاه رو ببندم. من بدبختم که چاره ای نداشتم قبول کردم و اونشب رو اونجا موندم. از اون شبم تا الان همینجوری آواره ام مامانم میگفت تموم این حرفها روبا گریه و نفرین به اون پسره که بهش گفته بوده اسمم شهرام هست تعریف کرده. مامانم ازش میپرسه این سگ رو از کجا اوردی؟ بهش جواب میده یه روز با یه آقایی رفتم توباغش بهم گفت پولی ندارم بهت بدم به جاش این سگ رو بهت میدم که تنها نباشی انقدر دلم برای راشین سوخت که حال و روز خودم رو فراموش کردم. از امیر محمد پرسیدم الان راشین قراره کجا بره؟ منم از مامانم پرسیدم گفت با اورژانس اجتماعی تماس گرفته اونها هم با هماهنگی کلانتری و حکم قاضی فرستادنش بهزیستی. مامانم گفت خودم تا آخرش پیگیر کارهای راشین هستم راستی اسمش راشین نیست این اسم رو اون پسره که فریبش داده براش گذاشته اسم واقعیش اکرم هست عه پس اسمش اکرمِ، امیر محمد خوش به حالت تو هم پدرت باعث افتخار ایران و هم مادرت خانم مهربون و با وجدانی هست. ایکاش... ادامه دارد... کپی حرام⛔️