eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
🌨 🗓امروز ۱ اسفند ‌۱۴۰۰ مصادف با سالروز: 🦋 ولادت شهید مراد عباسی فر 🌹شهادت شهید امین منوچهری پور 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات ✨شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات ❄️الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ 💫وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🔖 نام : امین نام خانوادگی : منوچهری پور نام پــــدر : محمداسماعیل تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۰۶/۳۰ - دزفول🇮🇷 دین و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : متأهل تعداد فرزندان : ۲ فرزند شـغل : پاسدار ملّیّت : ایرانی تاریخ‌مجروحیت:۱۳۹۴/۱۱/۱۲-نُبُل‌واَلزّهرا🇸🇾 تاریخ شهادت : ۱۳۹۸/۱۲/۰۱ - دزفول🇮🇷 مــزار : دزفول، گلزار شهدای بهشت علی توضیحات: رزمنده و جانباز ۷۰درصد مدافع‌حرم ┄┅─✵🕊✵─┅┄ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتـہ رفتـہ ڪار مَن دارد بہ خواهش میڪشد التماست مے ڪنمـ چیزے نمے خواهـم ، دستم را بگیر (عج)🌷🕊 💚🙏 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
رفتم جلو دیدم دختر یکی از فامیلامون که طلاق گرفته با لباس خیلی نامناسب و موهای افشون با ارش مشغول صحبت هستند. ارش که متوجه حضور من شد هول شد تماس رو قطع کرد،با گریه گفتم تو حوصله ی حرف زدن با من نداری اونوقت نصفه شبی با زن مطلقه ی مردم حرف میزنی؟ یکم اون گفت یکم من دعوای مفصلی بینمون شد . خودمو میزدمو گریه میکردم یکم که اروم شدم گفت منم ادمم تو رو از اول با هیکل خوش فرم و تراشیده دیدم الان با این هیکل چندشم میشه خوب حق ندارم گاهی هیکلای قشنگ ببینم؟دوباره با حرفاش منو اتیش زد دادو فریاد میکردمو فحشش میدادم دیگه برام مهم نبود که ابرومون تو دروهمسایه میره، اونم داد میزد که خفه شم اما من بدتر هوار میکشیدم.تازه یاد حرف ستایش افتاده بودم که میگفت مذکرای فامیلت هر چقدرم خوب باشن بازم معصوم نیستند. من یروزایی دل از مردا و پسرای فامیل میبردم حالا یکی پیدا شده دل از شوهر من میبره.خودم کردم که لعنت بر خودم باد. اما نمیتونستم به شوهرم حق بدم در حقم خیانت کنه اون غلط میکرد به کسی جز من فکر کنه. ✍ادامه دارد... #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
خاص بودن یعنی باشهدا بودن🌺 درمسیر شهدا بودن عطر شهدارا داشتن رنگ شهدا را داشتن اخلاص شهدا راداشتن مورد عنایت شهدابودن تا در دام شهادت افتادن نه در دام دنیا و شیطان 🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🦋 ✨جهاد شبانه‌روزی برای دفاع از حرم 🍃اصلا اینطور نبود که آقامراد یک جا بنشیند. این اواخر که به مرخصی می‌آمد، تا نماز صبح می‌نشست و برای شناخت مناطق عملیاتی، نقشه‌های سوریه را دانلود می‌کرد. نمازش را می‌خواند و یک ساعتی استراحت می‌کرد. اگر بیرون می‌رفت هم به من می‌گفت که برایش دانلود کنم. 🍃او در زمان مرخصی با دانلود نقشه‌های مختلف از سوریه، شبانه‌روز روی نقشه‌ها کار می‌کرد و مواردی را که نیاز داشت، شناسایی می‌کرد و این به حدی بود که همرزمانش می‌گفتند اگر او را نمی‌شناختیم، فکر می‌کردیم از بچه‌های آن محله است؛ چون خیلی از شهرها و روستاهای اطراف را مثل کف دستش می‌شناخت! ✍راوی:همسر شهید 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🌹🕊خوشا آنانکه در هنگام خـدمت ، بلاها را همه بر جان خریدن میانِ آتشِ کین دراویش ؛🔥 غریو پاڪ یا زهـرا کشیدن ...🕊🌹 🥀 🕊 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ از اول نامزدی من با خودم کنار اومده بودم که من اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت یه روزی از دستش میدم اونم با شهادت وقتی که گفت میخواد بره انگار ته دلم آخرین بند پاره شد انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده اونقد ناراحت بودم نمیتونستم گریه کنم چون میترسیدم اگه گریه کنم بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره ولی ایمانم اجازه نمیداد یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باشم در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم اشکامو که دید دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت “دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیا“ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💠 عجله براى شهادت....! 🌷از رادیو شنیدم که پایگاه مالک اشتر اعزام داره. اتفاقاً همان شب سعید تازه از جبهه برگشته بود به باباش گفتم یک جعبه شیرینی بخره. 🌷....فردا صبح که راه افتادم برم بدرقه رزمنده ها. سعید بیدار شده بود منو که دید گفت: کجا داری [مى رى] مامان؟ گفتم: دارم می رم بدرقه رزمنده ها. گفت: صبر کن من هم دارم میام. 🌷هنوز بلند نشده بودم که دیدم با یک ساک برگشت. گفتم: این چیه؟ خندید و گفت: مگر نمی خواهی بری بدرقه رزمنده ها خب منم رزمنده ام دیگه. با تعجب گفتم: آخه تو همین دیروز اومدی! 🌷.... بر خلاف دفعات قبل با من روبوسی کرد و در همان عملیات یعنی کربلای ۵ به شهادت رسید. (راوى: مادر طلبه شهید سعید رجبی فاضل) ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
نام و نام خانوادگی :حمید برناکی نام پدر :عباسعلی تاریخ تولد :۱۳۴۵/۰۱/۰۱محل تولد :دامغان شغل :محصلوضعیت تاهل :مجرد مسئولیت :تک تیراندازسن :۱۵ سال خانواده چند شهید :یک شهید تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۱۲/۰۱ محل شهادت :تنگه چزابه نام عملیات :مولای متقیان موضوع شهادت :جبهه نحوه شهادت :اصابت ترکش پانزده‌‌ساله روحی بزرگ داشت؛ آن‌‌چنان بزرگ که یک ماه در جبهه‌‌های جنگ مردانه جنگید و سپس در شب عملیات مولای متقیان در تنگۀ چزابه بی‌‌ هیچ هراسی به قلب دشمن زد. تیربار دشمن را از کار انداخت و الله‌‌اکبرگویان به دیدار حضرت حق شتافت. پیکر رزمندۀ کوچک جبهه‌‌های جنگ و سردار بزرگ عاشقی، ماه در بیابان‌‌های تفتیدۀ جنوب قرین ماه و خورشید بود😭😭 و بعد از آزادی تنگۀ چزابه در عملیات پاک‌‌سازی منطقه کشف و در دوازدهم تیرماه هزاروسیصدوشصت‌‌ویک به دامغان آورده شد.✍مراسم تشییع، پس از پنج ماه دوری و صبوری زینب‌‌وار😭😔، پوتین‌‌هایش را بیرون آوردند؛ پیکر آفتاب‌‌سوخته‌‌اش را با گلاب شستشو دادند😭😭 و برادرانش کوچکترین برادر را بر شانه نشاندند و تا گلزار شهدای دامغان مشایعت کردند و در کنار دیگر هم‌‌سنگرانش به خاک سپردند.😔😔 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
من بخاطر ازدواج با اون و حمل و زایمان بچه بدهیکل شده بودم مگه به اختیار خودم زیباییمو از دست داده بودم که به همین راحتی بکشم کنار تا اقا با دیدن زیباییهای یکی دیگه چشمشو پر کنه؟ اونم بدون توجه به حالو روز من رفت و خوابید تا صبح به زندگیم و اینده ی پسرم و بچه ی تو شکمم فکر کردم، همسرم درحقم جفا کرده بود ولی من باید زندگیمو دوباره میساختم، فقط یاد خدا میتونست دوباره زندگیم رو بهم برگردونه. ستایش از وقتی ازدواج کرده بود میگفت خوندن سوره ی نور برای حفظ زندگی از وسوسه های شیطانی خوبه. شروع کردم به خوندن سوره ی نور ، دیگه به رفتارهای همسرم توجه نکردم. با خدا عهد کردم حجابم رو رعایت کنم. وظایفم رو در قبال شوهرم و بچه هام درست انجام بدم و هرروز سوره ی نور بخونم من واقعا از کارهام پشیمون شده بودم و با گریه و زاری توبه کردم، زیا استغفرالله و ربی و اتوب و الیه میگفتم، به فضل الهی روزهای سخت رو پشت سر گذاشتم. اوایل ارش بی پرواتر شده بود ولی به لطف خدا اونم کم کم به کانون گرم خونواده برگشت، و خدا رو شکر حالا که سالها از اون روزها میگذره زندگی من دوباره رنگ ارامش و خوشیختی به خود گرفته... ✍پایان #⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹روزمون رو متبرک میکنیم به آیاتی از جنس نور🌹 # قرائت من سوره: ق # آیه:40 : الاستاد: شحات محمدانور سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃