eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
105 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻هر چه که هست در همان ‌یک‌ ساعت باقی مانده به صبح است ✍هرکس که این کلیپ رو ببینه ، دیگه به احتمال زیاد همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح بلند میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 تصاویر تعویض پرچم گنبد مطهر و گل آرایی صحن‌های حرم رضوی در آستانه مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ 🛑🎥 فرا رسیدن عید سعید مبعث پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تبریک🌸
حالا اگه فهمیدی، برو مراقبش باش. شیری فوری رفت سمت گوسفندها. منم پارچه زیراندازمو پهن کردم و خوابیدم. یه‌دفعه با صدای پارس‌های پشت هم شیری از خواب بیدار شدم. دور و برم رو نگاه کردم، همه چی عادی به نظر میومد. بهش گفتم: چی شده شیری؟ چرا نمی‌ذاری بخوابم؟ شیری دوباره پارس کرد. از نوع پارس کردنش فهمیدم که می‌گه: عصر شده، باید گوسفندها رو ببریم. گوسفندها رو آوردیم خونه حبیبه خانم. گفت: حسن، حیاط رو جارو کن، بعد از چاه آب بکش و بپاش تو حیاط که تمیز بشه. امشب مهمون داریم. با شنیدن این حرف، دیگه منم وا رفتم. هم خسته‌ام، هم گرسنه، ولی دیگه چاره‌ای ندارم. با همون بدن خسته و شکم گرسنه، حیاط رو جارو کردم و از چاه آب کشیدم. ریختم تو آفتابه مسی و باهاش حیاط رو آب پاشی کردم. تموم شد، خسته و کوفته نشستم روی ایوون که مهمون‌هاشون اومدن. حبیبه خانم گفت: بیا چایی بریزم، تو ببر پذیرایی کن. بلند شدم که سینی چایی رو بگیرم، ولی سرم گیج رفت. نزدیک بود بخورم زمین، که خودم رو نگه داشتم. حبیبه خانم رو کرد به من: های حسن! حواست رو جمع کن! بهش گفتم: از گشنگی سرم گیج رفت. صورتش رو مشمئز کرد. خُبه خُبه! دست و پا چلفتی بازی از خودت در نیار! خودم برات لقمه نون پنیر گذاشتم. زود باش، بیا چایی رو ببر برای مهمونا. یه سینی چایی ریخت و یه قندون هم گذاشت و گفت: ببر. چشمم که به قند افتاد، حواسم رو دادم به حبیبه تا روش رو کرد اون طرف. سریع یه حبه قند گذاشتم تو دهنم. سینی چایی رو برداشتم. حبیبه گفت: چایی رو ببر، بعد بیا سیب و انگور ببر. سرم رو به نشونه «باشه، می‌برم» تکون دادم و رفتم. تا پشت در که رسیدم... کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ اکسـیـر مـجـرب آیت الله بـهـجـت (ره) مـن در مـورد خـتـومـات از استـادم ( آیت الله قـاضی) چـيـزی نمی‌پرسیدم، امـا گـاهی خـود ايشان می‌فرمـودند؛ از جمله سه عمل را : 1⃣💎 اول حـرز امام جـواد عليه‌السلام كه بهتر است به بـازوی راست بسته شود. 2⃣💎 دوم ختم سوره مباركه واقعه در ماه قمری‌ای كه اولين روز آن، دوشنبه باشد. 3⃣💎 سوم نماز روز پنجشنبه كه ۴ رکعت است. 👌برای در زندگی افزایش در امان ماندن از و این ۳ تا کار رو انجام بدید... 📚 منبع: زمزم عرفان
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. رزق امشب🌱 گوشه ای از سختی هایی که کشیدن... به نظرم در حق خودتون کم لطفی میفرمایید اگر زندگی نامه این شهید بزرگوار رو مطالعه نکنید🥲 .
26.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زیبا و اثرگذار پسر بچه ای که به امام رضا علیه السلام متوسل شده بود!؟🌹 التماس دعا🤲