eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.6هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی ما را به 10 دادند و اصرارهای ما به جایی نرسید و با هم رفتیم علی اکبر (ع)🌷 🌷 را به نصر دادند و من را به دسته . 😔 🍃🌷🍃 در کربلای 1 با هم شرکت کردیم ، به دچار گرفتگی شد به طوری که تونست بر بزنه😔 چون به تنش می افتاد این وضع مدتی ادامه یافت تا این که این مشکل کمتر شد. 🍃🌷🍃 در کربلای 2 هم باز شرکت کردیم و بعد از برگشتیم تهران و باز هم مهر ماه .😊 🍃🌷🍃 همین روزها بود که یک بسیار سخت در اطراف منطقه اسلام آباد غرب برگزار کردیم و بعد از اومدیم تهران بعد از برگشتن من به متوجه شدم که گرفته برای عمار و دیگر را ندیدم. 🍃🌷🍃 تهران بودم که رفتم به راه آهن بلیط گرفتم برگردم که رفته بود بعد از گرفتن بلیط در خیابان چیتگری را دیدم بود. 🍃🌷🍃 اون گفت از خبر داری ؟ گفتم نه . دارم می رم ،گفت نرو،گفتم چرا؟ گفت شده و الان هم را آوردن تهران برو به خانواده اش خبر بده.😭😭 🍃
‌‍ ♡به نامِ او که به خواستش، زندگی در جریان است. 🍃پسری متولد در خانواده ای و روحانی...احمد مکیان دلداده به ❤️ 🍃در آستانه جوانی خواست که سربازِ مولایش باشد...در قم مشغول به درسِ طلبگی شد و زیر سایه (س) در مدرسه علیمه امام‌رضا(ع) مشغول تحصیل. 🍃می‌گویند : کفیلِ روزی طلبه ها، (ارواحناه‌فداه) است...چه خوب که حضرت روزیِ سربازش را خواست🕊 🍃برای دفاع از حریمِ حضرت عقیله راهی سوریه شد. با تکفیری ها مبارزه می‌کرد و بی چشم داشت به دنیا، آماده تقدیمِ جانش به حضرتِ یار بود⚘ 🍃در ۲۱ سالگی، در اولین روزِ ماه میهمانی، با زبان روزه ولبی عطشان، در دامانِ مولایش (ع) به دیدار پروردگار رفت...🌹 🍃احمد انتخاب شده بود...برای عشق بازی، برای شهادت. نوشته بود،"های و هوی را می‌بینم، چه غوغایی! حسین به پیشواز یارانش آمده..." 🍃میخواست مصداق آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا..." شود که شد. دوست داشت سرش در دامان سرورش حسین(ع) قرار بگیرد و از دستان حضرتش بنوشد، که میسر شد... آخر حسین( ع) است که به پیشواز عاشقان، می‌رود❤️ 🍃از رویِ پرنور و با جمالِ خجالت می‌کشید که قبرش مشخص باشد و مراسم تشیع باشکوهی داشته باشد! 🍃سفارش کرد پیکرش را تحویل بگیرند، غریبانه تشیع کنند و غریبانه در به خاک بسپارندو روی قبرش بنویسند "تنها پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی" 🍃بالاخره عاشقان رنگ و بویی از معشوق دارند...! عاشقان، مادری اند...❣️ 🍃پیکرش را زیر سایه فاطمه معصومه(س) در قطعه ۳۱ بهشت معصومه، کنار همرزمانش، به خاک سپردند...😔 اکنون مزارِ احمد، این طلبه عاشق، زیارتگاهِ اهل یقین است. 🍃امام خامنه ای: «شهدا، امام زادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه است.» 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۷۳ 📅تاریخ شهادت: ۱۷ خرداد ۱۳۹۵.حلب سوریه 🥀مزار شهید : بهشت معصومه(س) 🌸 اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌸
⚘﷽⚘💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ نام : مجید نام خانوادگی : سلمانیان نام پــــدر : یدالله نام جهادی : ابومهدی تاریخ تولد : ۱۳۶۷/۰۲/۰۶ - کرج🇮🇷 دیـن و مذهب : اسلام ، تشیّع وضعیت تأهل : مجرّد شـغل : طلبه ملّیت : ایرانی تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۲/۱۷-خان‌طومان🇸🇾 تاریخ تفحّص پیکر : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ مــزار : کرج،گلزار شهدای امامزاده طاهر کتاب : «رستگاری در سحرگاه مبعث» ┅ 🕊 در کربلای سوریه از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد موقع عقب‌نشینی داشت از رد می‌شد که روی خاکریز یه تیر به پشتش خورد و گفت یازَهــــرا و با صورت‌ از بالای‌ خاکریز افتاد! تیر خورده بود توی شش و سینه‌اش و خس‌خس می‌کرد و یاحسیــــن و یازهــــرا می‌گفت♥️ بهم گفت داری؟... گفتم نه... گفت پس جیب خشاب رو باز کن چون داره رو سینه‌ام سنگینی می‌کنه جیب خشاب رو باز کردم شروع کرد به شهادتین گفتن گفتم من میرم کمک بیارم ببرمت گفت نمی‌خواد و لحظاتی بعد شد😔 🌹شهید مدافع‌حرم مجید سلمانیان هدیه به روح مطهر شهید صلوات ♡اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد♡ ..🌿🌸🌿 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت_۲ در کمال شجاعت در مقابل عوامل ضد انقلاب ایستاد تا جایی که آن‌ها ناجوانمردانه ایشان به بستند و کردند و را در اطراف روستای نرگسله از توابع شهرستان ديواندره به خاک سپردند.😔 🍃🌷🍃 به روایت از همسر: بنده دردها و سختی‌هایی، خودم و و فرزندانم در راه و دینی در جامعه کشیده‌ ایم. 🍃🌷🍃 سال ۱۳۶۰ که ساکن روستای باقرآباد بودم از طرف و که در آن سال‌ها در کنار از به و در می‌پرداختند از من خواستند تا برای آب روستای حسین آباد سنندج چند حلقه چاه کنم در آن سال‌ها چاه با دست و بدون استفاده از امکانات امروزی انجام می‌شد. ظرف چند روز کار را به خوبی انجام دادم و شرب مورد نیاز مردم را تأمین کردم ولی نمی‎دانستم که این و من محسوب می‌شود. 🍃🌷🍃 زمستان همان سال که برف زیادی هم بر روی زمین جا خوش کرده بود سه نفر از اعضای گروهک ضد انقلاب مرا كه در خانه بودم به # همکاری با نظام نوپای دستگیر و چشم بسته از روستا خارج کردند.😔 ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم زمانی که داشت سوار اتوبوس می‌شد شروع کرد به اشک ریختن،خواهرم پرسید چرا گریه می‌کنی؟ جواب داد: "نگران رقیه و زندگی وی هستم، مواظبش باشید."😭😭 🍃🌷🍃 پس از گذشت یک ماه و حضور در علیه کومله‌های در شهر ظاهراً سپاه بدنبالش به روستا آمدند و سراغش را از پدر و عمویم می‌گیرند. پرسیدند: آیا به خانه برگشت؟ همه تعجب کردند و گفتند که حدود یک ماه عازم شده. نیروهای نظامی تصور کردند که از فرار کرده و این حدود ماه طول کشید. 🍃🌷🍃 طبق گفته‌های را جاده سرورآباد یکی از روستاهای شهر مریوان از استان کردستان به همراه که از شهرستان بود، پیدا کردند که بدست منافقان کومله به رسیده بود😭😭 🍃🌷🍃 را با طریق مختلف شکنجه داده بودند😭، از سیگار، داغ گرفته تا جوش به طوری که از چیز‌هایی را آورند اما موفق و این با تیر از گردن بر به پایان رسید که منجر به شد. 😭😭 🍃🌷🍃 ادامه دارد👇👇