eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
1 من ستاره هستم دختری هیجده ساله که سال قبل یعنی سال دوم دبیرستان دچار یه بحران بزرگ شدم که خدا بهم رحم کرد و خیلی زود از اون بحران بیرون اومدم. سال دوم دبیرستان یه دختر خانم که سنش بیشتر از ما بود تو دبیرستانمون ثبت نام کرد و همکلاسیم شد. اسمش عاطفه بود و دختر شری بود. از همون روزای اول معلم‌هارو عاصی کرده بود. می‌گفتن برای همین هم از دبیرستان قبلیش اخراج شد و چند سال تجدید شده. ولی من برخلاف حرف بقیه باهاش گرم گرفتم. یه روز تو راه برگشت به خونه باهم همراه شدیم. عاطفه گفت_ راستی نگفتی ننه بابات چیکاره ان؟ با تعجب گفتم: ننه بابا؟ پوزخندی زد : آره دیگه، پس چی؟ مکثی کردم و بعد جوابشو دادم: --پدرم کارمند بانکه و مادرم استاد دانشگاه. با تعجب نگاهم کرد_ اوههه پس تو خیلی آدم حسابی دختر. گیج و منگ گفتم_ متوجه نشدم؟ خندید و گفت_ هیچی ولش کن . ادامه دارد. کپی حرام.