eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۵ چندماه بعد رفت با یکی نامزد کرد و با اونم شش ماه دوام نیاورد اما من تو محل کارم با یکی از بچه ها صحبت کردم و گفتم زن میخوام ولی یکی که اهل زندگی باشه اونم دخترخاله شو معرفی کرد اول خیلی میترسیدم مثل زن اولم باشه اما وقتی باهاش حرف زدم دیدم ی دنیا تفاوت دارن عقد کردیم و فوری هم عروسی گرفتم الان زن سابقم هنوز مجرده ولی زنم بارداره و ی دوقلو تو راه داریم خداروشکر میکنم که بابام کمکم کرد و نجات پیدا کردم پایان کپی حرام❌
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ وصیت شهیدحمیداسدالهی🌷 بہ‌فرزندش محمد براے مهدی براے مهدی براے مهدی محمد من تورا ازخدا براے خودم نخواستم تورا ازخدا خواستم براے مهدی✌️ . 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ من هستم .. غمت هست .. دلتنگی یک گوشه کز کرده و تنهایی بغض ... و جای تو هم اصلا خالی نیست ...!!!!!! 🌺مــادران چشم انتظار🌺 🌹شهیدانه🌹 . 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بسم رب الشهید ؛ اول کار یک روایت بگویم از شخصی قالَ رزمنده ای که جامانده : بریده ای از چهارپاره 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ "شـــــیران مـدافـع"😎💪🏻 دلتـانـ شـاد❤️ کهـ"عـباس"🌸 همراهـ شما🙏🏻 درحرمـ🕌 زینبـ کبریـ ستــ" ڪلنا فداڪـــ یا زینب✌️ . 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
گاهی یک نفر می آید .. و میشود تمام زندگی یک نفر؛ مثل تو که آمدی و شدی التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ سردار شهیدم! وقتی نگـاه تـو به مـن دوختـه شده، نباید دست از پا خطا ڪنـم تـو هم شهیدی هم شـاهـدی و هم سنگ صبور بے قرارے هاے من... . 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🦋🦋🦋
💠 پیوند الهی 💠 عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا را ديد بلافاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه نيفتد. چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و در مقابل آن پسر قرار گرفت. شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... جوان پريد تو حرف و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلي خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. جــواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناســم، آدم منطقي و خوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چي بگم ، هر چي شــما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. شــب بعد از نماز، در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حرفهاي را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پســرش زده شــد اخمهايش رفت تو هم! پرســيد: حاجي اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... يک ماه از آن قضيه گذشــت،# ابراهيم وقتي از بازار برميگشــت شب بود. آخرکوچه چراغاني شده بود. لبخند رضايت بر لبان نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوســتي شــيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب با اين ماجرا ميدانند. 📔 منبع کتاب التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
۱ بعد از دیپلم مدتی بیکار بودم تا اینکه به عنوان فروشنده در یک فروشگاه مواد غذایی مشغول به کار شدم اونجا با فرشید دوست شدیم خیلی شوخ و مهربون ادم با وجود اون هیچ وقت احساس خستگی نمی‌کرد و گذر زمان رو نمیفهمید. اما نمیدونستم چرا گاهی تو خودشه و ناراحته مشخص بود یه چیزیش هست. بعد از شش هفت ماهی که از دوستیمون میگذشت یه خواستگار خوب برام اومد همه چیش عالی بود بهش جواب مثبت دادم. به مدیر فروشگاه گفتم دارم ازدواج میکنم و دیگه نمیخوام بیام سرکار. گفت تا اخر هفته سرکارم باشم و بعد از اون دیگه مرخصم. چندروزی طبق معمول از فرشید خبری نبود روز اخر با احوالی خراب وارد فروشکاه شد و مستقیم به سمتم اومد... ادامه دارد... کپی حرام
22.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ فرا رسیدن سالروز ولادت فرخنده‌ی قطب عالم امکان، شریک القرآن، امام الانس والجان، فریادرس بی‌پناهان، یگانه مصلح کلّ عالم، حضرت حجّةبن‌الحسن‌العسکری عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف را به محضر مقدّس آن حضرت و همه‌ی شیعیان و منتظران تبریک و تهنیت عرض می‌نمائیم. عیدتون مبارک💐💐💐💐 🦋🦋🦋
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💐 ناب و زیبا شهدای مدافع حرم در یک قاب😊 با صدای:حاج میثم مطیعی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🦋🦋🦋
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌨 🗓امروز ۱۷ اسفند ‌۱۴۰۰ مصادف‌با سالروز: 🌹شهادت شهید حسنعلی شمس آبادی 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🎬نماهنگ شهید حسنعلی شمس‌آبادی 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋