#ازدواج ۵
چندماه بعد رفت با یکی نامزد کرد و با اونم شش ماه دوام نیاورد اما من تو محل کارم با یکی از بچه ها صحبت کردم و گفتم زن میخوام ولی یکی که اهل زندگی باشه اونم دخترخاله شو معرفی کرد اول خیلی میترسیدم مثل زن اولم باشه اما وقتی باهاش حرف زدم دیدم ی دنیا تفاوت دارن عقد کردیم و فوری هم عروسی گرفتم الان زن سابقم هنوز مجرده ولی زنم بارداره و ی دوقلو تو راه داریم خداروشکر میکنم که بابام کمکم کرد و نجات پیدا کردم
پایان
کپی حرام❌
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
وصیت شهیدحمیداسدالهی🌷
بہفرزندش
محمد
#زندگےڪن براے مهدی
#درسبخوان براے مهدی
#ورزشڪن براے مهدی
محمد
من تورا ازخدا براے خودم نخواستم
تورا ازخدا خواستم براے مهدی✌️
#شهدادستهایمرابگیرید.
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
من هستم ..
غمت هست ..
دلتنگی یک گوشه کز کرده و تنهایی بغض ...
و جای تو هم اصلا خالی نیست ...!!!!!!
🌺مــادران چشم انتظار🌺
🌹شهیدانه🌹
#شهدادستهایمرابگیرید.
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
بسم رب الشهید ؛ اول کار
یک روایت بگویم از شخصی
قالَ رزمنده ای که جامانده :
#هرکسی_لایق_شهادت_نیست
بریده ای از چهارپاره
#یدالله_شهریاری
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#چفیه
"شـــــیران مـدافـع"😎💪🏻
دلتـانـ شـاد❤️
کهـ"عـباس"🌸
همراهـ شما🙏🏻
درحرمـ🕌 زینبـ کبریـ ستــ"
ڪلنا فداڪـــ یا زینب✌️
#من_از_بچگی_نوکر_این_حرم_بودهام
#شهدادستهایمرابگیرید.
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋
گاهی یک نفر می آید ..
و میشود تمام زندگی یک نفر؛
مثل تو که آمدی و شدی
#تمام_زندگی_من
#عارف_پهلوان
#سردار_عشق
#شهید_ابراهیم_هادی
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
سردار شهیدم!
وقتی
نگـاه تـو
به مـن دوختـه شده، نباید
دست از پا خطا ڪنـم
تـو
هم شهیدی
هم شـاهـدی
و هم سنگ صبور بے قرارے هاے من...
#شهدادستهایمرابگیرید.
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🦋🦋🦋
💠 پیوند الهی 💠
عصر يکي از روزها بود. #ابراهيم از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شــد براي يك لحظه نگاهش به پسر همســايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا #ابراهيم را ديد بلافاصله از دختر خداحافظي کرد و رفت!
ميخواست نگاهش به نگاه #ابراهيم نيفتد.
چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شــد. اين بار تا ميخواســت از دختر خداحافظي کند، متوجه شــد که #ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست.
دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و #ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت.
#ابراهيم شــروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود اما #ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات رو کامل ميشناسم، تو
اگه واقعا اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که...
جوان پريد تو حرف #ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ...
#ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشــغول کار هستي، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر ازدواج کني، ديگه چي ميخواي؟
جوان که ســرش را پائين انداخته بود خيلي خجالــت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه.
#ابراهيــم جــواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناســم، آدم منطقي و خوبيــه. جوان هم گفــت: نميدونم چي بگم ، هر چي شــما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت.
شــب بعد از نماز، #ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد.
اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و همسر مناســبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به حرام بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد.
و حالا اين بزرگترها هســتند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند.
حاجي حرفهاي #ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پســرش زده شــد اخمهايش رفت تو هم!
#ابراهيم پرســيد: حاجي اگه پســرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟
حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!
فرداي آن روز مادر #ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...
يک ماه از آن قضيه گذشــت،# ابراهيم وقتي از بازار برميگشــت شب بود.
آخرکوچه چراغاني شده بود. لبخند رضايت بر لبان #ابراهيم نقش بست.
رضايت، بخاطر اينکه يک دوســتي شــيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کــرده. ايــن ازدواج هنوز هم پا برجاســت و اين زوج زندگيشــان را مديون برخورد خوب #ابراهيم با اين ماجرا ميدانند.
📔 منبع کتاب #سلام_بر_ابراهیم
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
#اندوه_طولانی ۱
بعد از دیپلم مدتی بیکار بودم تا اینکه به عنوان فروشنده در یک فروشگاه مواد غذایی مشغول به کار شدم اونجا با فرشید دوست شدیم خیلی شوخ و مهربون ادم با وجود اون هیچ وقت احساس خستگی نمیکرد و گذر زمان رو نمیفهمید.
اما نمیدونستم چرا گاهی تو خودشه و ناراحته مشخص بود یه چیزیش هست.
بعد از شش هفت ماهی که از دوستیمون میگذشت یه خواستگار خوب برام اومد همه چیش عالی بود بهش جواب مثبت دادم.
به مدیر فروشگاه گفتم دارم ازدواج میکنم و دیگه نمیخوام بیام سرکار. گفت تا اخر هفته سرکارم باشم و بعد از اون دیگه مرخصم.
چندروزی طبق معمول از فرشید خبری نبود روز اخر با احوالی خراب وارد فروشکاه شد و مستقیم به سمتم اومد...
ادامه دارد...
کپی حرام
22.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
فرا رسیدن سالروز ولادت فرخندهی قطب عالم امکان، شریک القرآن، امام الانس والجان، فریادرس بیپناهان، یگانه مصلح کلّ عالم، حضرت حجّةبنالحسنالعسکری عجّلاللهفرجهالشریف را به محضر مقدّس آن حضرت و همهی شیعیان و منتظران تبریک و تهنیت عرض مینمائیم.
عیدتون مبارک💐💐💐💐
🦋🦋🦋
25.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
💐#کلیپ ناب و زیبا
شهدای مدافع حرم در یک قاب😊
با صدای:حاج میثم مطیعی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#مدافع_حرم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🦋🦋🦋
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌨#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ مصادفبا سالروز:
🌹شهادت شهید حسنعلی شمس آبادی
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
🎬نماهنگ شهید حسنعلی شمسآبادی
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋