#زندگی_به_سبک_شهدا
🟢 #شهیدمدافعحرم داودمرادخانی
💜فرزند شهید نقل میکند:پدرم برای همهی ما تکیهگاهی مطمئن بود و همه،حرفش را بیچون و چرا میپذیرفتیم.میدانستیم که رفتارها و تصمیماتش بر روی منطقی استوار است.بارها برای تشویق و قدردانی،کتاب به ما هدیه میداد.
💚حتی جالب اینکه تا زمانی که من و خواهرم چادر نخواسته بودیم، ما را مجبور به چادر به سرکردن نکرد.بسیاری از مواقع اگر رفتاری ناصحیح میدید،موضوعی را تعریف میکرد یا کتابی متناسب آن موضوع میخرید و به آن فرد هدیه میداد.
💜هیچ وقت مستقیماً اشتباهات و خطاها را گوشزد نمیکرد.این موضوع در مورد نماز هم برایمان اتفاق افتاد.اگر پدرم میدید که در نماز اول وقت قدری سستی میکنیم، میگفت: «نماز مثل لیمو شیرینه.! باید زود ادا شه؛ چون اگر وقتش بگذره،تلخ میشه.»
💚همین جملهاش ما را راغب میکرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچوقت نمیگفت "بلند شویدالان نمازاول وقت بخوانید".در،زمان ناراحتی مدتی را خارج از خانه میگذراند تا راه بهتری پیداکند و وقتی نهایت ناراحتی در او موج میزد،قرآن میخواند و واقعا آرام میشد.
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
﷽ 🕊♥️ 🕊﷽
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🔵شهید مدافعحرم جلیل خادمی
🎙راوے: همسر شهید
💜جلیل هر زمان از اداره به خانه میآمد، تمام خستگیهایش را پُشت در میگذاشت و با لبخند وارد خانه میشد. با شور و نشاط خاصّی که داشت، با صدای بلند سلام میکرد.
🦋روزهای جمعه در خدمت خانه و خانواده بود. نمیگذاشت به چیزی دست بزنم. تمام کارهای خانه را انجام میداد. از ظرفشستن تا جاروکردنِ خانه. گاهی دلم برایش میسوخت و به او کمک میکردم.
💜سریع کارها را تمام میکرد و غذا را میپُخت تا به خطبههای نماز جمعه برسد. اکثرا با دخترم، مریم به نماز جمعه میرفت و در راهِ برگشت، برای مریم تنقّلات میخرید و باهم میخوردند و وقتی نزدیک خانه میشد، دست و صورتش را میشست که من متوجه نشم.
🦋وقتی هم برمیگشتند، سفره را پهن میکردم و همه دور هم جمع میشدیم. من و پسرم با اشتها غذا میخوردیم ولی آنها نه! بعدها متوجّه شدم که پدر و دختر یواشکی تنقلات میخوردند و سیر بودند که غذا نمیخوردند!
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🍬اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🍬