﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#شهیدی که واسطه ی ازدواج دونفر شد...
🌺یه جوون طلبه ای رفت خواستگاری جوابش کردن دلش میگیره از طریق یکی از دوستاش میره خادم الشهدا میشه ، ..... نمیدونم چطوری اما با یه شهیدی به نام عبدالرحمان رحمانیان جهرمی آشناش میکنن...بهش میگن این شهید حاجت میده ( این مال جنوب کشوره ، اون مال غرب کشور ) تو دلش با این شهید عبدالرحمان نجوا میکنه ...( خوش به حال کسایی که متوسل به شهدا میشن . شهدایی که خدا فرمود : دیه شون من خدا هستم ....
بعد که برمیگرده دختره نظرش عوض میشه.پسره میگه من یه طلبه ی ساده هستم فقط تو این دو هفته رفتم راهیان نور ، خادم الشهدا شدم، یه خورده آفتاب سوخته شدم برگشتم. هیچ امکاناتی به مالم اضافه نشده است. چی شد که تو به ازدواج با من راضی شدی؟
دختره باگریه میگه: چند شب پیش، یه جوان خوش سیما و نورانی، با لباس خاکی به خوابم اومد. گفت: من شهید عبدالرحمان رحمانیان هستم. اهل جهرمم گلزار شهدای رضوان خاک هستم.
یکی از خدام ما به من رو زده و به من متوسل شده است.
من عبدالرحمان زندگیتون رو تضمین میکنم...
من امروز به حرمت حرف شهید راضی میشم که با من ازدواج کنی...
🌹شهید عبدالرحمان رحمانیان🌹
شهدارایادکنیم باذکرفاتحه مع الصلوات
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌹 بانوی بهشتی
✏️ریحانهی من، خواهر باحجابم...
🔹چه کسی میداند
که تو در حجاب آسمــانی خود، چــه آرامشی داری❓❗
🔸چه کسی می داند
که تو بــــرای خــالقت تــيــپ زدهای❓❗
🔹و چه کسی میداند
كــه تـــو در ايــن
پــيـــلــه (حجاب) چــقــدر آزادی❓❗
🌻پيــلــهات را نگشــای،
تـــو روزی پــروانــه خواهی شد
تو به اندازهی پروانه شدن زیبایــی...🌻
♥تقدیم به تمام بانوان باحجابی که حاضر نیستند حتی یک لحظه پوشش خود را حتیٰ به خاطر گرمای طاقت فرسا از تن بِکنند، زیرا ندایی به آنها می گوید:
🔥همانا گرمای آتش دوزخ بیشتر است
💗خواهرم به خودت افتخار کن که راه اسلام عزیز را در پیش گرفتهای
💕 إنشاءالله ثابت قدم و سربلند باشی
#حجاب فاطمے 🧕
🦋🦋🦋
#تلنگرانه
#منتظرانه
🔺🔺🔺🔺🔺
میدانے آقاجان......
خواب مانده ایم
ازهمان روز اول همان روز در #سقیفه
همان موقع ڪنار در خانه
میدانے اڱر خواب نبودیم
🔺 ڪار به پهلوے مادر نمیرسید
🔺 به خار در چشمان پدر نمیرسید
🔺 به جگرِ سوخته مجتبے
🔺 به ظهر عاشورا
🔺 به زندان
🔺 به زهر
🔺 به غربت یتیمے نمیرسید
اگرخواب نبودیم
ڪار به انتظار شما نمیرسید
الهے..
◻️اَینَ صاحــبُنا؟...
◻️اَینَ دَلیــــلُنا؟...
◻️اَیَن اِمـــامُنا؟...
◻️اَینَ قـــائِدُنا؟...😭
الهے نَشکوُ اِلیکَ فقدنَبیّنا
و غَیبةَ ولِیّنا
وکثرَة عدوّنا
وقِلّةَ عددنا..😭
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
🦋🦋🦋
" ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#درمحضرشهدا " ...
🌺 سـعی مان این باشـد ڪہ
خاطره #شـهدا را در ذهنمان زنده
نگهداریم و #شـهدا را به عنوان
یڪ الگو در نظر داشتـه باشیـم
ڪہ #شـهدا راهشـان راه انبیاست
و پاسداران واقعی هستند ڪہ
در این راه #شـهید شدند ...
#سردار_دلهـا
#شهید_حاج_حسین_خرازی
💌
❇️ الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❇️
🦋🦋🦋
#حمایت ۳
مادر افشین کم کم روی خوش بهم نشون داد و دوبار رفتیم خونشون بار سوم که رفتیم دیدم ی دختر خیلی زیبا و خوش برخورد اونجا هست به نام کهربا من که زن بودم دوس داشتم همش نگاهش کنم چه برسه به ی مرد، کهربا هی میچسبید به شوهر منو اونم ازش فاصله میگرفت تازه فهمیدم که چرا مارو کشوندن اینجا میخواستن کهربا رو بندازن وسط زندگی من، منم هیچ اعتراضی نکردم که اگر اختلافی پیش بیاد افشین گردن من بندازه یا روی کهربا حساس بشه، چندماهی گذشت که ی روز دیدم افشین و باباش اومدن خونمون پرسیدم چی شده که افشین گفت پریا به شوهرش جواد شک میکنه که با کسیه تعقیبش میکنه میبینه رفته خونه کهربا متعجب گفتم مگه کهربا تنهایی زندگی میکنه؟ افشین گفت اره مطلقه هست تازه شصتم خبر دار شد نقشه ای که برای من کشیده بودن سر خودشون اومد رفتیم خونه مادرشوهرم تازه رسیده بودیم که دیدم کهربا با جواد دست تو دست اومدن چشمام چهارتا شد
🌸 شجاعت در برابر باطل 🌸
🍂🍃 مصری ها در اهواز سیرک زده بودند. شده بود محل آدمهای بی بند و بار و فاسد. هدفشان منحرف کردن بچه های مردم بود. کسی هم به فکر نبود. اون موقع حسین چهارده سالش بود که چند نفر از دوستای مثل خودش رو جمع کرد و رفتند شبانه چادر سیرک رو آتیش زدند و بساط مصری ها را جمع کردند.
سالها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری از میدانی بود که وسط آن مجسمه ی شاه نصب کرده بودند. سالی که حسین توی هیئت بهش مسئولیت دادند گفت : مسیر حرکت باید عوض بشه ! علتش را که پرسیدند گفت : « ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین علیه السلام دور مجسمه ی شاه بگردند ! » از همان سال ، دیگه مسیر عوض شد. مأمورهای ساواک در به در دنبالش بودند. وقتی گرفتنش ، خشکشون زده بود ؛ باورشان نمی شد کار یک بچه ی سیزده ، چهارده ساله بوده. 🍃🍂
🌹 شهید سید حسین علم الهدی 🌹
🌿 ماهنامه امتداد ، شماره ٣ و ۴ ، ص ٢٣ 🌿
🌷 امام علی علیه السلام :🌷
🌼 شجاعت مرد به قدر همت اوست و غیرتش به قدر تن ندادن او به ذلت. 🌼
💮 میزان الحکمه ، ج ۵ ، ص ۴٨۶ 💮
🌠 رفتند تا بمانند ، نماندند تا بمیرند ! 🌹🕊🍀🇮🇷
💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸
🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸
🌸🤲 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🌸
🌸🤲 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً 🤲🌸
🌸🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸
🦋🦋🦋
🍃میگن بابا شهید شده، عمو.
#شهید چیه؟
چه شکلیه؟
این اولین سوال دو یادگارش، محمد جواد و محمد صادق بود.
و #عمو ماند که چه جواب بدهد؟
چه بگوید به این دو طفل که فقط کنجکاو بودند ببینند شهید کیست و چه شکلیست.
نمیتوانست شهید را توصیف کند هرکاری کرد نتوانست.
چشمان مالامال #اشک اطرافیانش زمین خشک را #دریاچه کرد.
#چشمانش آرام بسته بود،
آرام خوابیده بود،
آرام و زیبا.
خواهر با صدایی آغشته به #بغض در گوش برادر نجوا میکند:
"گلم را به #حضرت_زینب«س»سپردم."
خواهرم غم مخور که اورا به خوب کسی سپردی!
به #عمه_ساداتمان که در اوج بی کسی اش چگونه زیبا همه کَس #عاشوراییان شد، چگونه همدم غم زده های حسین شد، چگونه مرحم زخم هایشان شد، خیالت راحت باشد.
#یدالله آرام خوابیده، اطرافیان به این آرامشش غبطه میخورند.
شاید فرزندانش حالا معنی شهید را فهمیدند، حالا دیدند شهید چه شکلیست، #پدر با آن قامت رعنا و چهره نورانی اش در #تابوت آرام گرفته بود و به جگر گوشه هایش فهماند شهید کیست؟ و چه شکلیست؟فکر کنم خوب در ذهن بچه ها ماند...
راستی با هر #جمعه همسر و فرزندانت چشم انتظار #صاحب_الزمانند، چشم هایشان دریایی میشود، دلشان دیدن قامتت را میخواهد،همان وقت که در رکاب صاحب الزمانی...!
#عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت،سرِ بُردن من برگردی
#شهید #یدالله_قاسم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۱/۱۲/۱۸
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱ حلب
🗺مزار : بهشت زهرا قطعه ۵۳
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
❤️فرازی از دل نوشته شهید #علیرضا_نظری
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷
مدافع حرم حضرت زینب(س)
علیرضا نظری🌷
ازپاسداران سپاه قدس گیلان از شهرستان رودسردر عملیات مستشاری درسوریه به جمع شهدای مدافع حرم پیوست
📎شهادتت مبارک🌺
صبحتون روشن به نگاه شهدا🌞🌺
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🦋#سالروزولادتشهیداحسانکربلاییپور🎂🎂🎂🎉🎉🎉🎂
🔰 بازیکردن شهید مدافعحرم احسان کربلاییپور با فرزند ش
📎 صبوری دل خانواده شهید بزرگوار صلوات
بــرایشــادیروح شهدا
"#صلوات"
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم
🍃اَلَّلـهُم َّعجِّل لِوَلیـِڪَ الفـَرَج💚
🦋🦋🦋
#حمایت ۴
پریا میخواست کهربا رو بزنه که افشین و جواد نذاشتن پرید میگفت تو اومدی وسط زندگی من که کهربا گفت دهنتو ببند تو مگه خودت و مادرت نگفتید که بیا وسط زندگی افشین زنشو طلاق بده تورو بگیره مگه نمیگفتید که این عروستون خوب نیست و باید طلاق بگیره میگفتید که ی کاری کن افشین و با تو ببینه وقتی دیدم دختره بی کس و کاره و افشینم دوسش داره دلم سوخت همون موقع جواد گفت از دستت خسته شده هر روز داری نقشه میکشی برای زندگی برادرت ولی زندگی خودت رو ول کردی و بهش توجه نمیکنی بعدم بهمدیگه محرم شدیم الانم اومدیم که جکاد بگه نمیخوادت و برو طلاق بگیر به افشینی که وا رفته نگاه به مادرش میکرد خیره شدم، مادرشوهرم هیچی نداشت که بگه افشین اومد کنارم هیچی برای گفتن نداشت در گوشش گفتم بریم بیرون اونم تایید کرد و خواستیم بریم که مادرشوهرم نذاشت گفت بشینید حرف بزنیم ی دفعه کنترلم رو از دست دادم و گفتم افشین الان انتخاب کن یا با من میای برای همیشه و دیگه هیچ وقت سراغ خانواده ت نمیای بجز پدرت یا من تنهایی میرم و باید بیای طلاقم بدی اینا کمر به از هم پاشیدن زندگی من کردن دیگه باهاشون کاری ندارم
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
💠 ماجرای خوابی که همسر شهید علیرضا نظری دید و راضی به رفتن همسرش به سوریه شد.
علیرضا نظری، پنجم اردیبهشت ۱۳۳۸، در روستای صدرآباد از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد
. پدرش حسن (فوت۱۳۴۷) و مادرش مهری نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت
مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🦋🦋🦋
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
نوحهخوانی فرزند خردسال شهید مدافع حرم🌷علیرضا جیلان بروجنی🌷در مراسم وداع با پدر
سالروزشهادت
بــرایشــادیروح شهدا
"#صلوات"
اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ الفَرَجَهُم
🍃اَلَّلـهُم َّعجِّل لِوَلیـِڪَ الفـَرَج💚
🦋🦋🦋.