#بلندپرواز ۴
کم کم زمستون داشت میومد و ما هم بخاری نداشتیم بخاطر دکتر شوهرم فروخته بودمش و فکر زمستون رو نکرده بودم شبا خیلی سرد بود و با سه تا بچه مجبور بودم که شعله های گاز رو روشن کنم تا خونه کمی گرم بشه با ی خانمی دوست شده بودم و خبر داشتم که کار خیر میکنه و برای فقرا پول جمع میکنه اما هیچ وقت براش از زندگیم نگفتم، دوستی ما هر روز پررنگ تر میشد تا اینکه ی بار اومد خونمون زشت بود که تعارفش نکنم وفتی اومد داخل متعجب به اطراف نگاه کرد و با دست توی صورتش کوبید و پرسید پس بخاری کو؟ چرا فرش ندارید؟ چرا وضع زندگیتون اینجوریه؟ با لبخند گفتم نداریم یعنی فروختیمش برای دکتر شوهرم و اجاره مغازه مون که ضرر کردیم شوهرمم حالا حالاها نداره که بخره، اخم کرد و گفت پس چرا این مدت هیچی نگفتی؟ گفتم ای بابا بیام بگمچی خب زشته بعدم مردم از من بدترن و حرف نمیزنن هیچی نگفت و رفت از خجالت دیگه نرفتم سراغش
ادامه دارد
کپیحرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:النبا🦋
#آیه:33الی36
#القاری:الاستاد:عبدالباسط محمدعبدالصمد
#سلطان القرا
#حنجره طلایی
#صدای ملکوتی
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم
#سلام_بر_شهدا 🌹
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌹ای شهـید
تو خواهـی ماند
واین گذرِ زمان است
ڪہ ما را با خود بہ قعر میبرد
" بہ یاد شهید محمد رضا دهقان "🕊
صبحتون شهدایی
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید🥀
🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ مصادفبا سالروز:
🦋 ولادت شهید موسی رجبی
🦋 ولادت شهید حمید سیاهکالی مرادی
🌹شهادت شهید محرم علیپور
🌹شهادت شهید صادق عدالت اکبری
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید🥀
🦋الّلهُمَّ_صَلِّ_عَلَی_مُحَمَّدٍ_وَآلِ_مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#حر_مدافعان_حرم🕊
برادرِعزیزترازجانم🍃
مادرت میگوید
هرشب برای تو لالایی میخواند،
هرشب باخود زمزمه میکند، لالا لالا بکن خوابی
همه خوابن تو بیداری...؛وتورا در آغوش خود میبیند و بر سر تو دست پر مهرش را میکشد
و به یاد تو اشکش جاری میشود...☔️
چقدر این لحظه ے رسیدن پدر بہ
محل شهادت تو،مانند رسیدنِ حسین؏
بر بالاے سرِ علی اکبر اش شده...🥀
حالا پدرت مانند حسین؏:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.[فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا] رامیخواند... و بہ جاۍ سرت خاک هایی که بوی تورا میدهند را در آغوش میگیرد...🖤
#شهید_حر_مدافع_حرم_مجید_قربانخانی♥️
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
#شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
#بلندپرواز ۵
بعد از سه روز اومد خونمون و ی بخاری تو هم باهاش بود از خوشحالی گریه کردم و کلی ازش تشکر کردم ی عالمه مواد غذایی هم اورده بود گفت تو باید به من میگفتی درسته همه ندارن و بی پولن ولی خدا روزی رسونه ازم پرسید چقدر اجاره میدید و بهش گفتم نسبت به اون زمان ما مبلغ بالایی اجاره میدادیم اون روز رفت و چند روز بعدش اومد خونمون گفت ی پیشنهاد برات دارم میتونی هم قبول نکنی بابای من ی باغ داره که بزرگه و ی خونه هم داخلشه میخوایم تعمیرش کنیم و سرایدار بگیریم که مراقبش باشه یکم از مرکز شهر دوره اما اگر برید اونجا خونه برای شماست بعلاوه حقوق و یک سوم میوه های باغ، ی بخشش هم درخت نیست و میشه چیزی کاشت مثل خیار و گوجه اینا میتونی بکاری بفروشی شوهرتم بخواد میتونه بره سرکار، ببین میتونی مرغ و خروس هم بخری بندازی توش تخم مرغشم بفروشی چون خونگی هست به قیمت خوبی میخرن
ادامه دارد
کپیحرام
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#حر_مدافعان_حرم🕊
برادرِعزیزترازجانم🍃
مادرت میگوید
هرشب برای تو لالایی میخواند،
هرشب باخود زمزمه میکند، لالا لالا بکن خوابی
همه خوابن تو بیداری...؛وتورا در آغوش خود میبیند و بر سر تو دست پر مهرش را میکشد
و به یاد تو اشکش جاری میشود...☔️
چقدر این لحظه ے رسیدن پدر بہ
محل شهادت تو،مانند رسیدنِ حسین؏
بر بالاے سرِ علی اکبر اش شده...🥀
حالا پدرت مانند حسین؏:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.[فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا] رامیخواند... و بہ جاۍ سرت خاک هایی که بوی تورا میدهند را در آغوش میگیرد...🖤
#شهید_حر_مدافع_حرم_مجید_قربانخانی♥️
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
#شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
📌سالروز غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد،
🔹️ سردار مدافع حرم حاج #مهدی_نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان سال پیش آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت
یادش گرامی وراهش پررهرو
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
پدر از کودکش میخواد بگه امام حسین رو دوست نداره تا براش اسباب بازی بخره.
تصمیم کودک واقعا دیدنیه😍😭
https://eitaa.com/joinchat/2673672343Cc8cec83c1d
🔹️ ماموریت ویژه سردار #نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید #محسن_حججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*
هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#حر_مدافعان_حرم🕊
برادرِعزیزترازجانم🍃
مادرت میگوید
هرشب برای تو لالایی میخواند،
هرشب باخود زمزمه میکند، لالا لالا بکن خوابی
همه خوابن تو بیداری...؛وتورا در آغوش خود میبیند و بر سر تو دست پر مهرش را میکشد
و به یاد تو اشکش جاری میشود...☔️
چقدر این لحظه ے رسیدن پدر بہ
محل شهادت تو،مانند رسیدنِ حسین؏
بر بالاے سرِ علی اکبر اش شده...🥀
حالا پدرت مانند حسین؏:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.[فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا] رامیخواند... و بہ جاۍ سرت خاک هایی که بوی تورا میدهند را در آغوش میگیرد...🖤
#شهید_حر_مدافع_حرم_مجید_قربانخانی♥️
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
#شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم