eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
94 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فاصله شناسی.mp3
10.81M
✔️ با چند فرمول ساده؛ می‌تونیم میزان نزدیکی یا فاصله خودمان را از امام زمان علیه‌السلام تشخیص دهیم. | 🌷
♨️حکم سرین بدیعی، مشهور به «شاهزاده سرین» صادر شد 🔹۶۶ ماه حبس به دلیل تشویق به فساد و فحشا، ۳۶ ماه حبس به دلیل توهین به مقدسات، ۷ ماه ۱۶ روز حبس به واسطه فعالیت تبليغی علیه نظام و ۲ سال ممنوعیت از خروج و ممنوعیت فعالیت درفضای مجازی 🔹وکیل سرین گفت موکلم به بیماری اختلال دوقطبی مبتلاست و هر از گاهی دچار جنون آنی می‌شود ما تقاضا کردیم که مجددا او را به کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی بفرستند. ✍گفته اند مردی به ظاهر دیوانه هر روز جلوی فیضیه قم به روحانیت ناسزا میگفت روزی در حضور امام خمینی(ره) اینکار را تکرار کرد و امام علت را جویا شد، شاگردانِ همراه، با خنده گفتند: دیوانه است...! امام جلو رفتند و یک سیلی به صورت آن مرد دیوانه زدند و بعد به حاضرین گفتند: اگر دیوانه است چرا به جلوی کاخ شاه نمیرود و ناسزا به شاه نمیدهد؟ بعدها مشخص شد او دیوانه نبوده... آقای وکیل! این موکل دیوانه شما چرا به پهلوی درآمریکا یا سران صهیونیستی در فلسطین اشغالی یا به پادشاهی نیوزلند که تابعیت اونجا رو هم داره فحش نداده! چرا به کتاب مقدس مسیحیان و یا یهویان جسارت نکرد و سوار هواپیما شده اومده ایران برای فحاشی و تهدید و اهانت؟! خب اگر دیوانست به همونها فحش میداد و تهدید و جسارت میکرد...!
چند دقیقه ای چشمم به در بود که اومد نگاهم افتاد به صورت ساسان خیلی درهم و گرفته است دلم طاقت نیاورد ساکت باشم پرسیدم _چیزی شده داداش؟ _نه _پس چرا انقدر گرفته ای؟ _میشه انقدر به کار من کار نداشته باشی از تخت اومدم پایین و ایستادم جلوش _نه نمیشه چون تو برادر منی نمیتونم بیخیال این بهم ریختگیت بشم دستش رو گذاشت روی شونه ام _ممنون که به فکر منی آره ناراحتم ولی کاری از دست تو برنمیاد _داداش تو فکر میکنی که من نمیتونم بهت کمک کنم اتفاقا خیلی هم ازم کار برمیاد از دستم کلافه شده ولی نمیخواد به رو بیاره لبخند مصنوعی زد _نه داداش من، کاری ازت بر نمیاد فهمیدم که نگرانیش به خاطر اکرم هست ولی وقتی خودش نمیخواد تعریف کنه دیگه نمیشه کاریش کرد گفتم _باشه هر طور راحتی اما هر وقت تو بخوای من با جون و دل کمکت میکنم نفس بلندی کشید و به تایید حرف من سرش رو تکون داد و از نردبون تخت رفت بالا. واقعا خسته راه هستم پتورو کشیدم روی خودم چشم هام رو بستم و خوابم رفت با صدای یکی از بچه ها که میگه الصلاه الصلاه چشم هام رو باز کردم و اومدم سرویس وضو گرفتم قدم برداشتم به سمت نماز خونه، نمازم رو به جماعت خوندم برگشتم خوابگاه. از پله نردبون تخت رفتم بالا دستم رو گذاشتم روی کمر ساسان صدا زدم _داداش،داداش _هوم پاشو نمازت رو بخون برو خوابم رو بهم نزن تازه چشمم رفته رو هم نگاهی بهش انداختم و سر تکون دادم و تو دلم گفتم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روز های تعطیل داستان نداریم
ای خدا این داداش من خیلی خوب و مهربونه هدایتش کن از تخت اومدم پایین و سر جای خودم دراز کشیدم یه دفعه به فکرم رسید گوشیش رو بردارم یه چند تا رمز بزنم شاید بتونم بازش کنم و سر در بیارم دیشب اکرم باهاش چیکار داشته. آروم از تختم اومدم پایین و از پله های نردبون رفتم بالا نگاهم رو دادم به دور تا دور تخت گوشی رو نمیبینم آروم گوشه بالشتش رو آوردم بالا عه گوشیش رو گذاشته زیز بالشتش، خیلی با احتیاط که بیدار نشه گوشی رو از زیر بالشتش کشیدم و برش داشتم اومدم پایین با شنیدن صدای یکی از بچه ها که گفت _گوشی یه وسیله شخصی ایست لا تجسس برگشتم دیدم ملکی مسئول اردویی پایگاست از اینکه دیده بود من یواشکی گوشی داداشم رو برداشتم خیلی خجالت کشیدم و گفتم _یه مسئله‌ای برای داداشم پیش اومده که احتیاج به کمک داره باید پیامهاش رو بخونم _داداشت اگه احتیاج به کمک داشته باشه حتماً از تو کمک می‌خواد وقتی ازت کمک نمیخواد بعد تو، توی کارش سرک میکشی مزاحمی _یه مسائلی هست که نمی‌دونی ابرو داد بالا و لبش رو برگرداند _درست میگی من همه چی رو نمی‌دونم اما اینکه نباید به وسله شخصی دیگری دست بزنی این رو همه می‌دونن خدا را شکر که بعد از گفتن این حرف رفت و منتظر جواب نموند چون واقعاً جوابی نداشتم بهش بدم به حرفش فکر کردم درست میگه نباید به وسیله شخصی کسی دست زد، اونم اینجا که هم خدا ناظر بر کارهای ما هست همه شهدا اگه شهدا از دست من نارحت بشن و ازم رو برگردونن من چیکار کنم... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازهای زیبای قرآن 👌فرازی ملکوتی وآسمانی🌄 💕تلاوت بسیار زیبا استاد محمد شحات انور رحمه الله
شهید مدافع حرم علی‌ اصغر یوسفی از لشکر 🌷نــام : علی اصغر 🌷نـام خـانوادگـی : یوسفی 🌷نـام پـدر : احمدحسین 🌷تـاریخ تـولـد : ۱۳۷۱/۰۱/۰۱ 🌷مـحل تـولـد : تهران 🌷سـن : ۲۲ سـال 🌷دیـن و مـذهب : اسلام شیعه 🌷شـغل : آزاد 🌷مـلّیـت : افغانستانی 🌷دسـته اعـزامـی : فاطمیون 🌷تـاریخ شـهادت : ۱۳۹۳/۰۷/۱۲ 🌷مـحل شـهادت : دخانیه سوریه 🌷 شهید یوسفی بعد از شهادتِ دوستانش در دخانیه برای شهادت لحظه شماری می‌کرد. در نامه‌ای خطاب به دوستان شهیدش نوشته بود: من دارم میام. 🔺در عملیات دوم دخانیه دعوت حق را لبیک گفت و به جمع دوستان شهیدش پیوست. انتشار با ذکر 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
♨️حکم سرین بدیعی، مشهور به «شاهزاده سرین» صادر شد 🔹۶۶ ماه حبس به دلیل تشویق به فساد و فحشا، ۳۶ ماه حبس به دلیل توهین به مقدسات، ۷ ماه ۱۶ روز حبس به واسطه فعالیت تبليغی علیه نظام و ۲ سال ممنوعیت از خروج و ممنوعیت فعالیت درفضای مجازی 🔹وکیل سرین گفت موکلم به بیماری اختلال دوقطبی مبتلاست و هر از گاهی دچار جنون آنی می‌شود ما تقاضا کردیم که مجددا او را به کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی بفرستند. ✍گفته اند مردی به ظاهر دیوانه هر روز جلوی فیضیه قم به روحانیت ناسزا میگفت روزی در حضور امام خمینی(ره) اینکار را تکرار کرد و امام علت را جویا شد، شاگردانِ همراه، با خنده گفتند: دیوانه است...! امام جلو رفتند و یک سیلی به صورت آن مرد دیوانه زدند و بعد به حاضرین گفتند: اگر دیوانه است چرا به جلوی کاخ شاه نمیرود و ناسزا به شاه نمیدهد؟ بعدها مشخص شد او دیوانه نبوده... آقای وکیل! این موکل دیوانه شما چرا به پهلوی درآمریکا یا سران صهیونیستی در فلسطین اشغالی یا به پادشاهی نیوزلند که تابعیت اونجا رو هم داره فحش نداده! چرا به کتاب مقدس مسیحیان و یا یهویان جسارت نکرد و سوار هواپیما شده اومده ایران برای فحاشی و تهدید و اهانت؟! خب اگر دیوانست به همونها فحش میداد و تهدید و جسارت میکرد...!
نفاق ( جاسوس ،نفوذی) را جدی بگیریم شهید رجائی درکنار قاتلش کشمیری هردو درحال نماز
سرم رو گرفتم رو به آسمون نجوا کردم _خدایا گوشیش رو باز نمیکنم اما از ته دلم ازت میخوام خیلی به برادرم کمک کنی ساسان همیشه سپر بلای کارهای منِ. از پله‌های نردبون تخت رفتم بالا آروم گوشیش را گذاشتم زیر بالشتش اومدم دستمو بکشم که با دستش مچم رو گرفت نگاهم افتاد تو صورتش زیر لب ولی عصبانی غرید _چه غلطی داری می‌کنی؟ شرمنده از اینکه متوجه شده دستپاچه که چی بگم با تته پته گفتم _داداش به جون مامان وا نکردم اول خواستم پیامهات رو بخونم ولی بعد گفتم شخصیه گناه داره من از خدا و شهدا خجالت کشیدم دستمو پیچوند _بزمجه تو خدا سرت میشه و شهید می‌شناسی؟ چرا دست از سر من برنمی‌داری؟ دستم درد گرفته ولی تلاش می‌کنم صدام در نیاد که هم تختی های که خوابن بیدار نشن آروم التماس کردم _به جون مامان راستشو میگم اول خواستم پیامهات رو بخونم ولی بعد پشیمون شدم دستمو ول کن داره می‌شکنه _بیشعور چرا تو کَتت نمیره به تو ربطی نداره یعنی چی؟ _آخه داداشمی چون دوست دارم دستم رو رها کرد نفس عمیقی کشید _با این دوستی‌های خاله خرسیت داری روان منو به هم می‌ریزی گمشو از تخت برو پایین تا صبح من یه دفعه برای همیشه سر تو رو از زندگی خودم بیرون کنم از پله‌ها اومدم پایین روی تخت دراز کشیدم به خودم گفتم چرا من نمی‌تونم یه کار درست حسابی انجام بدم. میفهمم کارم بَده میرم گوشیش رو بذارم سرجاش برگردم بیدار میشه اونم دست گلی که بر خواهرم آب دادم. تو کوچه دعوام میشه اون اتفاق میفته عصبانی از اتفاقی که امشب افتاد از آبرویی که ازم رفت تا هوا روشن شد من خوابم نرفت... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم
🔸 اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در حالی که ۱۵ سال بیشتر نداشت؛ در عملیات آزادسازی خرمشهر دچار مجروحیت شدید پا شد. پزشکان هم علاجش را تنها در قطع پا می‌دیدند. 🔹 شبی در عالم رویا، امام زمان عج خطاب به او فرمود: «بیـا مشـهد!» در آن شرایط سخت جسمی راهی مشهدالرضا ع شد و شفایش را گرفت. بعد از این معجزه؛ او حضور همزمان در سنگر حوزه و جبهه را برگزید و اواخر تابستان سال ۱۳۶۱ به حوزه علمیه چیذر رفت و سال بعد هم به مدرسه رسول اکرم ص در قم. در این مدت از کسب مراتب سلوک و عرفان غافل نماند. به گونه‌ای که شیخ حسین انصاریان او را سوار بر قطار عرفان و دیگران را پیاده معرفی میکرد. بارها قبل از انجام هر عملیاتی اسامی رزمنده‌های شهید و مجروح آینده را بیان می‌کرد. 🌹 شهید حجت الاسلام علی سیفی از شهدای غواصی است که در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در اروندرود به فیض شهادت نائل آمد. مزار مطهرش در گلزار شهدای مراغه است. 💐 صلـواتی هدیه کنیم به ارواح مطـهر شهـدا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ . میگن رفیقِ شهید، شهیدت می‌کنه... اما نگفته بودند گاهی انقدر شبیه هم میشوند که آدم حیرت میکند... . چقدر شبیه هم بودید؛ هم دانشگاهی، همکار، هم‌ رزم، دوست مگر چقدر با هم انس داشتید؟ چی بین‌تان رد و بدل شده بود؟ در کدام طبقه‌ی آسمان با هم وعده کرده بودید؟ . هر دو جوانِ بیست و شش هفت ساله هر دو مدافعِ حریم آل الله هر دو غیور و شجاع اما؛ اوجِ تمام این شباهت‌ها در شهادت شماست که جز خداوند هیچکس راز پنهانِ آن را نمی‌داند... انگار سرنوشت تاریخ ۱۳ را برای هر دو شما انتخاب کرده بود. یکی ۱۳ آبان و یکی ۱۳ دی... . اما شهادتتان... نمی‌دانم برای نحوه‌ی شهادتتان به کی متوسل شدید؟ چه دعایی خوانید؟ دست به دامان کدام امام شدید؟ در کدام مجلس روضه، حاجت روا شدید؟ که هر دو مثل هم در میانِ آتش راهی به گلستان بهشت پیدا کردید. . فقط این را می‌دانم که از هر طرف نگاه می‌کنیم شبیه روضه‌ها شده اید... . آتش و دستی جدا بدنی که اربا اربا شده بود... . و حالا سرنوشتی که حالا هر دوی شما را هم‌سفره‌ی اربابتان حسین(ع) کرده بود. . رفاقت خوبه بهشتی باشه مثل روح‌الله مثل وحید❣🌷❣ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❄️روز سه شنبه خود را 💫معطر می کنیم به ❄️عطر دل نشین صلوات 💫بر محمد و آل محمد(ص) ❄️اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آل محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ❄️ ❄️در پناه حضرت محمد(ص) 💫و خاندان پاکش روزتون پربرکت 🦋🦋🦋
گفتم : دارم‌ازاسترس‌می‌میرم گفت‌ : یہ‌ذڪربهت‌میگم‌هربارگیرڪردے‌بگو .. من‌خیلی‌قبولش‌دارم گره‌ے‌ڪارِ‌منم‌همین‌بازڪرد ... (آخہ‌خودشم‌ بہ‌سختـی‌اجازه‌ے‌خروج‌گرفت) گفتم : باشہ‌داداش‌بگو . گفت : تسبیح‌دارے ؟ گفتم : آره گفت : بگو الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها حتمـا‌سہ‌سـالہ‌‌ے‌ارباب‌نظرمی‌ڪنہ منتظرتم ...! قطع‌ڪردم‌ چشمموبستم‌‌شروع‌ڪردم الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها ۱۰تا‌نگفتم‌ڪہ‌‌یهوگفت : این‌پنج‌نفـرآخرین‌لیستہ بقیہ‌اش‌فـردا ... توجہ‌نڪردم‌همینجور‌ذڪرمی‌گفتم ڪہ‌یهواسمم‌روخوندن ... بغضم‌ترڪیدباگریہ‌گرفتم‌رفتم‌سمت‌خونہ حاضر‌شم ... وقتی حسین رودیدم‌گفتم درست‌شد ... اشڪ‌توچشمش‌حلقہ‌زد‌ گفت : الهی‌بالرقیہ‌سلام‌الله‌علیها شهید حسین‌_معزغلامـی سلام😊✋ روزتون پُر از عطـر حضورخدا ☕️🌼🍃 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌾 تـــلنــــگــر...🌾 🔸چه بدانم ، چه ندانم ، شــهدا مے بینند 🔹گاه در حال گناهم شــهدا مے بینند 🔸بے تفاوت شــدم و عین خــیالم هم نیست 🔹بوے نان میــدهد آهم ، شــهدا مے بینند 🔸غافلم که همه ے عمر گره خــورده به هم 🔹تیر شــیطان و نگاهم شــهدا مے بینند 🔸از خـــدا دور شـدم ، دور خودم مے چرخم 🔹مدتے گم شــده راهــم ، شـــهدا مے بینند 🔸مدعے بودم و هســتم که شــهادت طلبم 🔹با همین روے ســیاهم ، شــهدا مے بینند شهدا شرمنده ایم 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ خیلی جالبه این ویدئو👌🏻 از دستش ندید! 🎥تصاویری جدید از طلایه داران 👈از کوهستان های پاکستان ، دریای کشمیر،راس البیشه بصره در جنوب عراق،مرز لبنان و اسرائیل غاصب تا افغانستان 🏴همه و همه پیش به سوی کربلای معلی 🕊شبتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ناگهان باز دلم یاد تو افتاد و شکست ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹 🦋🦋🦋
▪️مهدی جان ▪️تو بیا.... ▪️روضه بخوان.... ▪️ گریه به پایش با ما.... ▪️جان ‌سپـردن... ▪️ ز غم کرب و بلایش با ما...😭 💔 💠دل پر زخم زمین گفته کسی می آید 🤍زده فریاد که فریاد رسی می آید 💠ساقی از عهد و قراری ازلی برگشته 🤍پسر فاطمه با تیغ علی برگشته 💠میرسد منتقم خون خدا بسم الله 🤍هر که دارد حوس کربلا بسم الله 💠بعد قد قامت مهدی چه نمازی بشود 🤍دلو دلدار عجب راز و نیازی بشود 💠در چاه روضه عکس رخ یار دیده ایم 🤍در اربعین طلیعه ی دیدار دیده ایم 💠ای شمس عالم که قمر شد فداییت 🤍هر کربلا رسیده نشد کربلاییت 💠با چشم بسته هر کسی آمد به جانبت 🤍معلوم نیست در چه صفی رفت عاقبت 💠‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام تنها پادشاه زمین ✋ # 🦋🦋🦋
تو فکر بودم که صدای ملکی بلند شد _بچه‌ها بیاید صبحانه بعد از اونم روایتگر جنگ میخواد این منطقه رو برامون توضیح میده ماشاالله انقدر صداش بلنده که همه بیدار شدن ساسانم بلند شد از تخت اومد پایین. فوری جلوش ایستادم _سلام داداش نفس بلندی کشید و جواب داد _سلام _داداش میری صبحانه دیگه. نیم نگاهی بهم انداخت _آره مگه تو نمیای؟ چرا میام با هم بریم دوتایی اومدیم سالن غذاخوری همش منتظرم که ساسان یه حرفی بزنه اما هیچی نمیگه، مورمورم میشه خودم سر حرف رو باز کنم نگاهم رو دادم به ساسان متوجه نگاه من شد لبش رو برگردان _چی شده چرا اینجوری نگام می‌کنی _هیچی همینجوری صبحانمون رو آوردن، گوشیش زنگ خورد همه حواسم رفت به سمت گوشیش نوچی کرد و سر تکون داد _بیخیال نمی‌شی نه؟ _ نه نمیتونم بیخیال بشم الان اکرم بهت زنگ زده؟ _گیرم که اکرم بهم زنگ زده باشه اصلاً من اکرم رو برداشتم بردم جایی پنهانش کردن به تو چه ربطی داره؟ ابرو دادم بالا _واقعا پیش توئه؟ تماس رو رد داد _آقا مرگ یه بار شیونم یه بار آره پیش منه چیکار می‌خوای بکنی؟ _کاری که از دستم بر نمیاد اما داداش فکر نمی‌کنی این کار درست نیست چشم هاش رو ریز کرد خودشو داد جلو گفت تو، می‌خوای به من بگی چی خوبه چی بده؟ _نه داداش تو از من بیشتر می‌فهمی اما من می‌خوام ببینم که الان اگر یکی با خواهرمون این کار رو بکنه خوبه؟ _چرا حرف بی‌ربط می‌زنی سارا چه ربطی به اکرم داره، این خودش از شهرش فرار کرده _خوب نفهمیده ما الان باید کمکش کنیم _اتفاقا منم دارم همین کارو می‌کنم این حرفش خیلی برام جالب اومد پرسیدم _چه جوری می‌خوای بهش کمک کنی نگاهی به دور و برش انداخت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره ضحی زیبا 🕋روز دوشنبه را با تلاوت فوق العاده سوره ضحی عبدالباسط عبدالصمد آغاز و به ارواح مطهر امام حسن مجتبی علیه السلام السلام تقدیم می نمائیم شهادت امام حسن مجتبی عزیز دل زهرای مرضیه تسلیت باد😭🖤 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ عَبْدَیکَ وَ وَلِییکَ وَ ابْنَی رَسُولِکَ وَ سِبْطَی الرَّحْمَهِ وَ سَیدَی شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، أَفْضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلاَدِ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ سَیدِ النَّبِیینَ وَ وَصِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلاَمُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ اللَهِ، السَّلاَمُ عَلَیکَ یابْنَ سَیدِ الْوَصِیینَ، ‏أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیتَ شَهِیداً، وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الزَّکِی الْهَادِی الْمَهْدِی، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ بَلِّغْ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَهِ أَفْضَلَ التَّحِیهِ وَالسَّلاَمِ‏؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحُسَینِ بْنِ عَلِی الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ قَتِیلِ الْکَفَرَهِ وَ طَرِیحِ الْفَجَرَهِ. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️صلح تو قیام کربلا ▫️پیروت امام کربلا ▪️آخرین لحظه زندگی ▫️بر لبت کلام کربلا ▪️ای سلام حسین، حسن ▫️ای تمام حسین، حسن ▪️ای امام حسین، حسن ◾️ شهادت امام حسن(ع) تسلیت‌باد 🖤🖤🖤🖤🖤
واحد:تو بیکران آسمونی - حاج مهدی رسولی.mp3
5.12M
🏴 شهادت آقا امام حسن مجتبی علیه السلام 🎤تو بیکران آسمونی... 💔 اشکهایتان نذر فرج
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ سلام، غریب‌تر از هر غریب! سلام، مزار بی چراغ، تربت بی زائر، بهشت گمشده! سلام، آتشفشان صبر، چشمان معصوم، بازوان مظلوم، زبان ستمدیده! سلام، سینه شعله ور، جگر سوخته، پیکر تیرباران شده! سلام، امام غریب من! حساب مےڪنم بزرگے را در عرصہ‌هاے خيالم مساحٺ را بہ اذݧ حضرٺ باراݧ بہ اذݧ نشستہ‌ام ڪه بگريم مياݧ روضہ غمٺ را 💔 ع🖤🍂 🦋🦋🦋