eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
106 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
══════﷽🌺 ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟🌺 🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم.. 🔶️زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.. 🔶️شهید محمد علی فرزانه ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄┄┅┅❅🌸❅┅┅┄
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ | | خوش به حالِ شهدایی که رسیدند آخر با شهادت به سرانجامِ اباعبدالله الحسین علیه السلام ... شهید سنجرانی در حال آوردن پیکر شهید رضا سخندان🌷 .🌸🕊 ..🌿🌺🌸🌺🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ تا بال و پر باشد کبوتر میفرستیم حرف از گذشتن شد اگر ، سر میفرستیم رد می‌شوند از زیر قرانِ پدرها فرزند را با اذن مادر میفرستیم این خاک ، نوکر های خوبی پرورش داد از خاک سلمان ها ، ابوذر میفرستیم مازندران، قم، یزد، تهران ، کهکیلویه عشاق را از کل کشور میفرستیم کشتار خانطومان تن ما را نلرزاند مشتاق تر سرو و صنوبر میفرستیم از آن طرف دارند پیکر میفرستند از این طرف داریم لشکر میفرستیم هر چه بخواهی نوجوان تر میفرستیم در عشق زینب عقل را لازم نداریم دیوانه ایم و باز نوکر میفرستیم برگشتنِ با سر که شرط عاشقی نیست سر میبرند و باز با سر میفرستیم من می‌روم تا کار صبرم را بسازند از سنگ صحنش، سنگ قبرم را بسازند شادی روح سردار دلها و فرمانده دلها صلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم 🕊 ...🕊🌸 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
طاقت گریه‌ها و اشک ریختن‌های مامانم رو ندارم الان یک هفته است که نشسته و داره زار میزنه و نمی‌دونه ساسان کجاست. برادرم توبه کرده. اما نمی‌دونه که اینم گناه بزرگیه که مادرت رو چشم به راه بگذاری از طرفی هم خونواده من مرغشون یه پا داره بگن نه یعنی نه مامانم تو گریه‌هاش هم دلش برای ساسان تنگ شده و نگران کجاست و هم اصلاً کوتاه نمیاد که اکرم عروسش بشه می‌زنه تو سرش میگه _خاک بر سرم ک دختر فراری خیابونی می‌خواد بیاد اینجا بشه عروس من داره مورمورم میشه برم بهش بگم که ساسان کجاست از طرفی هم اوضاع انقدر وخیمه که اگر ساسان بفهمه من جاش رو به پدر مادرم گفتم شاید دیگه هیچ وقت داداش قبلی من نشه الهی هیچکس به لحظاتی که من دچار شدم دچار نشه سخته بین احساس پدر مادر و برادرت گیر کنی من همشون رو دوست دارم ولی گریه‌های مادرم مثل خنجریه که به قلبم می‌خوره یه بسم الله الرحمن الرحیم گفتم رو کردم به مامانم _مامان یه چیزی بهت بگم قول میدی هم دنبالش رو نگیری و هم به بابا نگی مامانم اشکهاش رو پاک کرد بی‌حوصله رو کرد به من _ تو هم دلت خوشه ماهان من اعصاب راز شنیدن و قول دادن رو ندارم _آخه در مورد ساسانِ مثل برق سر چرخوند سمت من _چی در مورد ساسان! کمی صداشو برد بالا تو می‌دونی کجاست؟ سر تکون دادم _آره با غیض و تندی گفت _آره و آجر پاره پسره بیشعور تو از جای برادرت خبر داری و نشستی داری اشکای منو تماشا می‌کنی زود بگو ببینم کجاست؟ ای داد بیداد اوضاع خراب شد قل دادنی در کار نیست... ادامه دارد... کپی حرام⛔️
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🎥انتشار برای نخستین بار، شهید محمدرضا سنجرانی ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎﷽💙💙 🏴 " شهدا و امام حسین (ع)"... 🏴همسر و فرزندان رضا را برده بودند سوریه، هم برای زیارت و هم اینکه رضا را ببینند، ماموریتش تمام شده بود، به او گفته بودند با همسرت برو مشهد اما رضا اصرار داشت و در منطقه بماند، رضا ماند و در نخستین روزهای محرم شهید شد. 🥀بعد از اینکه رضا همسر و فرزندانش را از سوریه به مشهد بدرقه کرد عملیات در دیرالزور آغاز شد 🕊همسرش می‌گفت: شب قبل از عملیات، رضا پیام داد که «اگر شهید شدم حلالم کن. معمولا اینطور پیام‌ها را رضا برای من نمی‌فرستاد، می‌دانست بخاطر مشکل قلبی طاقت ندارم. ✏️راوی:مادر شهید 🥀🕊 :1356/04/22 :1396/07/01 سالروزشهادت...🌿🌺🌿 ....🌿🌸🌺🌸🌿 🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌺لبخند زدے و آسمان آبے شد شبهاے قشنگ بهار مهتابے شد✨ 🦋پروانہ پس از تولد زیبایت🎊 تا آخر عمر غرق بےتابے شد💞 💐 : ۱۳۵۰/۰۷/۰۱ 🎂🎉🌷 ┄ 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ گرامی می داریم یاد و خاطره هشت سال دفاع ملت ایران در برابر دشمن بعثی را، مردمانی از جنس آب و آتش، از جنس ایثار و مردانگی، ازجنس مرگ و شهادت، مردمانی از خاک پاک ایران که چنین خاطره بزرگ و به یادماندنی از خود به جا گذاشتند... مردان و زنانی که اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک اهورایی به دست دشمنان دون افتد و مردانه ایستادند و عاشقانه بر خاک افتادند اما خاک به دشمن ندادند.. . راهشان پر رهرو و یادشان تا ابد بر دل‌های ما به یادگار و نامشان تا روزگار روزگار است بر تارک تاریخ وطن خواهد درخشید. 🚩 خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم. ... خدایا ثروت دستانم وقتی است که سلاح برای دینت به دست گرفتم. 🚩 خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است. ... خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان فاطمه(س) بهره‌مند نمودی بخشی از وصیت حاج قاسم سلیمانی. 💔😔... دلم سنگر استــ و من عمری .. مشغول به .. دفاع مقدس سی‌ویکم_شهریور 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 😊 یعنی مُو بارها شده به خدا گُفتُم خدایا؛ به ما توفیق توبه نده... مُو هَمی رِه دوست دِرُم با هَمی مدلی که هست ... دوست دِرُم موقع شهادت هَمی طوری شُم ... که تو به بقیه ثابت کنی که بابا؛ هر خری می‌تونه درست بشه ... اگر همه قدیس بشن که شهادت دست نیافتنی میشه!... . 📎پ ن:صحبت های شهیدرضاسنجرانی با لهجه شیرین مشهدی، شادی روحشون صلوات🌷 🌷 .....🕊🌸 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
📨 💠شهید منوچهر سعیدی مادر شهید نقل می‌کنند: منوچهر در سن دوسالگی بیماری سختی به اسم فلج اطفال گرفت؛ دوستانش که همه دچار این بیماری شدند یا مردند یا فلج شدند! منوچهر را برای درمان به استان همدان پیش دکتر شوشتری بردیم. دکتر از درمان منوچهر ناامید شد. دارو نوشت و گفت: ببریدش خانه🏠 پیش هر دکتری می‌بردیمش، جوابمان می‌کرد. او را در اتاق خواباندم؛ رویش را پوشاندم،خیلی حالش بد بود. با خودم گفتم: اگر قرار است بمیرد، لااقل در خانه خودمان بمیرد😞 وقتی همه درب‌ها را بسته دیدم، به سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه‌السلام متوسل شدم. گفتم: آقاجان! شما اُم‌ّالمصائب هستید! پسر من فقط دوسال دارد، آرزویم اینه فدایی شما و اهل‌بیت بشه! آقا هم جواب ما را داد و منوچهر حالش خوب شد و بعد از دوهفته در کمال ناامیدی پسرم بهبود یافت🥰 بردیم پیش دکتر معالجش، گفت: این یک معجزه است؛ کسانی که این بیماری را می‌گیرند یا می‌میرند یا فلج می‌شوند. پس از سی‌سال از آن بیماری، عشق منوچهر به اهل بیت از او یک مدافع واقعی ساخت تا بتواند به اندازه دستهایش، پرچم دفاع از حرم را بالا نگه دارد🕊 🎂 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🌷 بعضی از بیمارای آسایشگاه طوری بودن که هیچ کس حتی طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه به اینکه ازشون نگهداری کنه؛ ولی صدیقه میرفت اونا رو می شست و کاراشون رو انجام میداد و اصلا هم از این کار ناراحت نمی شد. 🌷 کلا آدم پر دل و جرأتی بود؛ واسه همین هیچ وقت دنبال کارای کوچیک و راحت نمی رفت. 🌷 همیشه آخر هفته ها یا تو آسایشگاه کهریزک پیداش می کردیم یا بیمارستان معلولین ذهنی نارمک. 📚 برگرفته از مجله امتداد/ شماره ۳۰🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🌷 خیلی باغیـرت بـود. همراه خـواهرانم رفته بودیم خانه اش. خـانه هم مقداری گرم شده بود. بهش گفتم: «محمد! پنجره را باز کن تا هـوای تازه داخـل اتاق بیاید.» 🌷 با خنـده اش فهمیدم که این کار را نمی کند؛ چون اتاق شان طوری بود که از بیرون خانه دید داشت. 🌷 خیـلی کیـف کـردم؛ بلـند شدم بوسیدمش! گفتـم: «قـربونت بـرم داداش با غیـرت خـودم. ما حجاب مان را رعایت می کنیم؛ تو بلند شو پنجـره را بـاز کن.» 📚 هفت روز دیگر/ بقلم مصیب معصومیان 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🔸 صدایش کردم که بیاید و غـذا بخورد. جـوابی نداد! عاشـق قـورمه سبـزی بـود. رفتم سراغش و دیدم غـرق مطالعـه است. یکی از کتابهای شهید مطهری دستش بود و سخت مشغول خواندن. 🔹 از اتاق آمدم بیرون و غذایش را بردم داخـل و کنارش گذاشتم. به غـذا نگـاه هم نکرد! انگـار نگـاهش چسبیده بـود به واژه های کتـاب. صدایش کردم و گفتـم: «برات غذا آوردم! پاشو غـذاتو بخور!». فایده ای نداشت؛ انگـار صـدایم را نمی شنید. چنـد بار صدایش کـردم تا متوجه شد و نگـاهم کرد و تازه گفت: «بلـه! چـی شـده؟!» 🎙 راوی: خواهر شهید 🌹شهید عبدالحسین خبری 📚 آسمـان خبـری دارد بقلـم گـروه روایتـگران شهـدای دزفـول🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷