پس با زبان کودکی ام برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است وقتی کوچکتر بودم، مادرم همیشه از تو می گفت ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت … من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی مادرم می گفت تو هر پنجشنبه وقتی که به مدرسه ی طلبه قم می رفتی به خانه ما هم سری می زدی . نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟
چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است. آن قدر گناه کرده ام که این گناهان چون پرده ای روی چشم ها یم شده اند و من تو را نمی بینم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم . ای شهیدم ، تو اتینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم.
بغضهای حقیر ما، روبهروی تصاویر گلگون شما سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛ با شما شقایقهایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبهروی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجرههای خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلمهای ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!
هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.
شما، درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانهتان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید.
ما ماندهایم و یاد شما
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانهها خانه کرد.
وقتی دست نوشتههای شما خوانده میشود، در مییابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید.
وقتی وصیتنامههای شما را میخوانند، تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد. وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق میزنیم، تازه میفهمیم که عکسهای تک تک شما اشاره میکرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم. حال ما ماندهایم و دستانی که به دیوارههای قفس میخورد. ما ماندهایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده میزند. ما ماندهایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم میکند.
دلم شهادت میخواد…
? می گویند چرا می خواهی شهید شوی؟
می گویم دیده اید وقتی یک معلم را دوست داری خودت را می کشی در کلاسش نمره ی 20 بگیری و لبخند رضایتش دلت را آب کند؟؟
♡من هم دلم برای لبخند خدایم تنگ شده می خواهم شاگرد اول کلاسش بشوم…♡
از خودتان چند سوال بپرسید!!
برای چه میخواهم شهید شوم؟
برای هوای نفسم یا برای رضای خدا!؟
برای زود تموم شدن و آسودگی و راحتی و تشیع جنازه باشکوه و ازم تعریف کنن که عجب انسان فرهیخته ای بود و عجب انسان از خود گذشته ای بود و یا اینکه حاجت مردم را روا کنم و به خواب فامیل بیام و کارشونو راست و ریس کنم و یا واسطه ی ازدواج جوونا بشم
و یا برای اینکه به بعضیا اثبات کنم که هه دیدی اشتباه میکردی؟!دیدی تو موندی و من شهید شدم؟!یعنی حق با من بود،حالا مونده برسی...!!!
و خیلی دلیل و استدلال که از ذهن ما میگذره که هیچ کدومش اونی نیس که باید باشه...
آهای نفس من
آهای رفیقی که داری میخونی
شهادت رو برای خودت نه
برای خدا بخواه
برای این بخواه که به اسلام و انسانیت خدمت کنی
برای این بخواه که بداد مظلوم برسی
برای دفاع از اعتقاداتت بخواه
نه برای اینکه با خانواده بحثت شده و درکت نمیکنن...!!
نه برای اینکه جنگ_نرم سخته و حال نداری فعالیت کنی...!!
نه برای هیجان گلوله و خمپاره...!!
نه برای لباس و پوتین و اسم و رسم...!!
نه...!!
آهای نفس من
من میخوام برای رضای عشقم...
یعنی خدا و رسیدن به او شهید بشم
شهادت در زمان و مکان و مصلحتی که او میخواهد نه هوا و هوس من...
ما هنوز شهادتی بی درد میطلبیم غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمیدهند... شهید همت
شهید جعفرخانی یکی از فرماندهان یگان صابرین میگفت تا جایی که توان دارم جهاد بعد ان شالله شهادت.
هروقت دیدی خودتو بالاتر از بقیه میدونی و سرزنشگر شدی بدون کارت میلنگه!!
اگه یکم سختت بود بدون برا هوای نفس شهادت میخوای نه برای خواست خدا!!
هوای نفس را باید کشت!
جور دیگر باید زیست...
برای شهادت باید تمرین کرد..
خودت رو خالص کن...
برای شهادت اینطور دعا کن!
خدایا به من توفیق خدمت و جهاد در راهت عطا کن و مرگ مرا شهادت قرار بده.
شهادت درد دارد....
دعا کنید ...
دعا کنید شهیــــــد " باشیم"
نه اینکه فقط شهیــد" بشویم".
اصلا تا شهیــد نباشیم، شهیـــد نمی شویم.
تا حالا فکر کرده اید،
پشت بعضی دعاهای شهادت،
یک جور فرار از کار و تکلیف است.
سریع شهیـــد شویم تا راحت شویم! اما ...
دعا کنید قبل از اینکه شهیــــد بشویم، یک عمر شهیـــد باشیم.
مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید تو خودت شهیـــــد زنده ای برای ما. مثلاً هشتاد سال
شهیـــــد باشیم ...!!!! شهیــــد که "باشیم"، خودش مقدمه می شود تا شهیـــد هم "بشویم"
*ان شاءالله*
🌹اللهم الرزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک یا الله بحق فاطمة 🌹
VafatHazratOmolbanin1400[01].mp3
8.07M
🔹 شهیدا نگاه کنید به حال ما (روضه)
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی