eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
268 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
640 ویدیو
33 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیار زیبا👌 آموزگاری تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبی قدردانی کند. او دانش‌آموزان را یکی‌یکی به جلوی کلاس می‌آورد و چگونگی اثرگذاری آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد. آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانی آبی رنگ می‌زد که روی آن با حروف طلایی نوشته شده بود: « من آدم تاثیرگذاری هستم.» سپس آموزگار تصمیم گرفت که پروژه‌ای برای کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعی چه اثری خواهد داشت. آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبی اضافی داد و از آن‌ها خواست که در بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانی را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسی از چه کسی قدردانی کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند. یکی از بچه‌ها به سراغ یکی از مدیران جوان شرکتی که در نزدیکی مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکی که در برنامه‌ریزی شغلی به وی کرده بود قدردانی کرد و یکی از روبان‌های آبی را به پیراهنش زد. و دو روبان دیگر را به او داد و گفت:ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش می‌کنم از اتاقتان بیرون بروید، کسی را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبی به سینه‌اش قدردانی کنید. مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رییسش که به بدرفتاری با کارمندان زیر دستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او را به خاطر نبوغ کاری‌اش تحسین می‌کند. رییس ابتدا خیلی متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبی را می‌پذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روی سینه‌اش بچسباند. رییس گفت: البته که می‌پذیرم. مدیر جوان یکی از روبان‌های آبی را روی یقه کت رییسش، درست بالای قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:لطفاً این روبان اضافی را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگری قدردانی کنید. مدیر جوان به رییسش گفت پسر جوانی که این روبان آبی را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسی است و آن‌ها می‌خواهند این مراسم روبان زنی را گسترش دهند و ببینند چه اثری روی مردم می‌گذارد. آن شب، رییس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر ١۴ ساله‌اش نشست و به او گفت: امروز یک اتفاق باور نکردنی برای من افتاد. من در دفترم بودم که یکی از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین می‌کند و به خاطر نبوغ کاری‌ام، روبانی آبی به من داد. می‌توانی تصور کنی؟ او فکر می‌کند که من یک نابغه هستم!ا و سپس آن روبان آبی را به سینه‌ام چسباند که روی آن نوشته شده بود: «من آدم تاثیرگذاری هستم.» سپس ادامه داد: او به من یک روبان اضافی هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگری قدردانی کنم. هنگامی که داشتم به سمت خانه می‌آمدم، به این فکر می‌کردم که این روبان را به چه کسی بدهم و به فکر تو افتادم. من می‌خواهم از تو قدردانی کنم. مشغله کاری من بسیار زیاد است و وقتی شب‌ها به خانه می‌آیم توجه زیادی به تو نمی‌کنم. من به خاطر نمرات درسی‌ات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد می‌کشم. امّا امشب، می‌خواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزی و می‌خواهم بدانی که تو بر روی زندگی من تاثیرگذار بوده‌ای. تو در کنار مادرت، مهم‌ترین افراد در زندگی من هستید. تو فرزند خیلی خوبی هستی و من دوستت دارم. آن گاه روبان آبی را به پسرش داد. پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمی‌توانست جلوی گریه‌اش را بگیرد. تمام بدنش می‌لرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صدای لرزان گفت:« پدر، امشب قبل از این که به خانه بیایی، من در اتاقم نشسته بودم و نامه‌ای برای تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید.» من می‌خواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشی کنم. من اصلاً فکر نمی‌کردم که وجود من برایتان اهمیتی داشته باشد. نامه‌ام بالا در اتاقم است. پدرش از پله‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد. فردا که رییس به اداره آمد، آدم دیگری شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمی‌زد و طوری رفتار می‌کرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روی او تاثیرگذار بوده‌اند. مدیر جوان به بسیاری از نوجوانان دیگر در برنامه‌ریزی شغلی کمک کرد.. یکی از آن‌ها پسر رییسش بود و همیشه به آن‌ها می‌گفت که آن‌ها در زندگی او تاثیرگذار بوده‌اند. و به علاوه، بچه‌های کلاس ، درس با ارزشی آموختند:« انسان در هر شرایط و وضعیتی می‌تواند تاثیرگذار باشد. » همین امروز از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشته‌اند قدردانی کنید. ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به امام رضا علیه السلام میگن انیس النفوس... میدونی انیس النفوس یعنی چی؟ یعنی وقتی باهاشون صحبت میکنی با جان و دل به تو گوش میدن و راحت با همه اُنس و اُلفت پیدا میکنن... بیا هفته تو با سلام به این آقای مهربون شروع کن...😍
دلتنگم و با هیچکسم‌ میل سخن نیست 💔
بعد از هزار مرتبه خواهش ، دم ِوداع چیزي نداشتم که بگویم ، گریستم ... حسین‌دهلوی.
انا لله و انا الیه راجعون و باز مرگ جوان دایی عزیزم امروز دوباره دیدم کمرت شکست 😭😭😭😭 امروز باز مردم و زنده شدم محمد امروز هر بار دختر دایی ها را میدیدم مردم و مردم انگار شب خبر شهادت تو😭😭😭😭😔😭
پسر دایی عزیزم روحت شاد زبان حال خانواده مرحوم امین مولودیان رفتی و رفت از کف من زندگانیم ای مهربان من به کجا می‌کشانیم صبر و قرار از دل مادر گرفته‌ای تاب و توان ز پای برادر گرفته‌ای قلب پدر ز داغ غمت شعله ور شده باردگر ببین پدری بی‌ پسر شده دق کرده خواهرت زغم بی شمار تو بی تاب گشته همسر چشم انتظار تو پشت برادرت زغمت تا نمی شود؟ داغ برادر است، مداوا نمی شود بابا ز در درآی و ببین حال زار من من دختر توام گره افتاده کار من باور نمی‌کنم که بهارم خزان شده باور نمی‌کنم رخ ماهت نهان شده بی تو دلم گرفته کجایی سری بزن من پر شکسته ام توبیا ودری بزن بابای من عزیز دلم مهربان بمان بازای و نغمه‌ای تو برای دلم بخوان حسین مسرور یک مردادماه ۱۴۰۳
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟! طاقت بار فراق این همه ایامم نیست...
|وَلااَري‌لِكَسْري‌غَيْرَكَ‌جابِراً..'🍃🌸| وبرای‌دل‏‌شکستگی‌ام جبران‏‌كننده‌ای‌جز تو که نیست..' پس‌دلم‌رابه‌دلت گره می‌زنم بازکردنش‌با‌ تو.. :)
روابط عمومی اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون : 🔴 شما دعوتید به مراسم ویژه برنامه جابجایی مزار مطهرشهید والامقام جواد رضایی از روستای گودگاه به گلزارشهدای روستای سیریزجان و گرامیداشت یاد وخاطره شهدای روستای سیریزجان زمان : پنج شنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ مکان : کازرون ،بخش جره وبالاده،گلزار شهدای روستای سیریزجان 🖋️ کانال اطلاع رسانی اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون را در پیام رسان ایتا دنبال نمایید. Eitaa.com/isaarkazerun
زندگی باید کرد ! گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه با سوسوی امیدی کمرنگ زندگی باید کرد ! گاه با غزلی از احساس گاه با خوشه ای از عطر گل یاس زندگی باید کرد ! گاه با ناب ترین شعر زمان گاه با ساده ترین قصه یک انسان زندگی باید کرد ! گاه با سایه ابری سیاه گاه با هاله ای از سوز پنهان گاه باید روئید از پس آن باران گاه باید خندید بر غمی بی پایان لحظه هایت بی غم روزگارت آرام  . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتند که تا ، صبح فقط یک راہ ست با عشق فقط، فاصله ها کوتاہ است هرچند که رفتند ولی بعد از آن هر  قطعه ی  این خاک زیارتگاہ است☀️ صبحتون امام زمانی @raviyanfarss
و بعضی صحنه ها فراموش نشدنی هستند😭🤲 خدایا به قلب بی تاب دایی عزیزم پدری که از داغ سوزان جگرش روی قبر فرزندش خوابید و صحنه کربلا رو جلوی چشمان همه ما آورد قلب ما را سوزاند😭 آرامشی بده وقتی میان ناله وآه پسرش رو سپرد به ابوالفضل العباس ع جوان پهلوان ورزشکارش رو خادم امام حسین اش رو سپرد به برادر حسین ع یاحسین ع امشب همراه جوانش باش محمدم امشب مراقبش باشه😭
محفل_معنوی_یا_مهدی_عج قرائت دعای پرفیض ندبه بیاد شهدای غزه و شهدای تیپ فاطمیون فیض منبر: حجت الاسلام احسان قهرمانی با نوای گرم: کربلایی علیرضا علی اکبری همراه با عزاداری سید الشهداء علیه السلام زمان : جمعه 5مردادماه ساعت ۶صبح مکان :گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها صبحانه مهمان سفره امام زمان هستید https://eitaa.com/fatemioon_kazeroon
تمام زندگےاش بود وقف نام حسین نیز دلش وقف نام شد 💔 🍂
خدایا خودت هوامونو داشته باش مااونقدر محکم نیستیم همش وانموده💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢چه می‌جویید عشق همین جاست... 🔹مراسم ویژه برنامه جابجایی مزار مطهرشهید والامقام جواد رضایی از روستای گودگاه به گلزارشهدای روستای سیریزجان و گرامیداشت یاد وخاطره شهدای روستای سیریزجان سخنران : سردار حاج ظهراب قنبری فرمانده لشکر ١٩ فجر راوی :حاج محمد امیری 🔹زمان : پنج شنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ 🔹مکان : کازرون ،بخش جره وبالاده،گلزار شهدای روستای سیریزجان 🌷همه ی شما دعوت شهدا هستید 🖋️ کانال اطلاع رسانی اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کازرون را در پیام رسان ایتا دنبال نمایید. Eitaa.com/isaarkazerun
عشق به خدای متعال چيزی كه امام حسين سلام الله علیه را وادار كرد در روز عاشورا از همه چيز بگذرد، اسير الكربات اسير گرفتاريها گردد و هر مصيبت و اندوهی را تحمل كند؛ فقط عشق به خدای متعال بود. و اين عشق چيزی نبود كه ناگهان و در حادثه‌ سفر كربلا پيدا شده باشد. بلكه در تمام دوران حيات آن حضرت اين عشق وجود داشت و حادثه‌ عاشورا در حقيقت ثمره و محصول اين عشق و ارادت بود. آیت الله جوادی آملی حفظه الله تعالی 📚حماسه و عرفان ص۲۳۹