eitaa logo
شهید محمد مسرور❤️
351 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
771 ویدیو
55 فایل
اولین طلبه شهید مدافع حرم استان فارس که در1394/11/16در سوریه به مقام پر فیض شهادت نائل شدند. این کانال شخصا زیر نظر خانواده شهیدمی باشد .واعضای خانواده شهید آن را مدیریت میکنند.
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم تا برایت تنگ می‌شود، می‌نشینم اسمت را می‌نویسم می‌نویسم...می‌نویسم بعد می‌گویم: این همه او... پس دلتنگی چرا؟! ❤️
40.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌یادواره خانگی در منزل شهید دوران دفاع مقدس محمد مهدی صالحی و با حضور خانواده محترم شهید مدافع حرم محمد مسرور 🇮🇷بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس 🇮🇷کنگره امیران، سرداران و ۱۵۰۰۰ شهید ولایتمدار استان فارس 🇮🇷انجمن راویان فجر فارس @raviyanfarss @kshohadayefars
و چه دوستت‌دارم‌ها که نشد با تو بگویم..🚌 ❤️
هدایت شده از سنگر سازان بی سنگر(کانال خادم الشهدا ی شهرستان کازرون)
وقتی شما از این و آن طعنه می خورید ولاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند». 😔
به راستی اگر خداوند گریه را به انسان نبخشیده بود؛ هیچ چیز نمی‌توانست کدورتی را که با گناه بر آیینه‌ی فطرتش می‌نشیند پاک کند...🌱
فلاح و رستگاری بهر آنانی است که در میعادگاه شهدای هویزه، بر بالین شهدا نذر کردند و عهد بستند تا بروند و برنگردند.
28.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی قلبها و روح ها مثل طراوت بارون هستند کنارشان قرار میگیری قلب حیات می یابد..🌱 روحت شاد جانباز شهیدسید رحیم بازیار امشب ما را نزد امام حسین ع یاد کن❤️
🍂يک عمر به انتظار مانديم همه  غمديده و بيقرار مانديم همه   🍂بازآ ؛ که شکست، دل زِ ياد غم تو  بی روی تو بی بهار مانديم همه 💚 ____|🇮🇷|________
یکی از خصوصیات عاشقان شهــادت، انس با زیارت عاشوراست. ✨ خواب زیبا و تاثیرگذار شهید مدافع حــرم محمد مسرور رو بخونید، ببینید حضرت سیدالشهدا(ع) بهشون چی فرمودند😢🌹 از امروز تا روز اول ماه محــرم چهل روز باقی است، دوستانی که به هردلیلی تا امروز نتونستن با این چله عاشورا همراهی کنند، فرصت خوبیه که از امروز شروع بکنند. شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنویدصفری https://eitaa.com/shahidonline
به نام خدا نیمه های شب بود،یک لحظه از خواب بیدار شدم . چشمانم را به اطرافم چرخاندم اما او را ندیدم، خدایا !یعنی این وقت شب در این بیابان و تاریکی کجا میتونه رفته باشه. سریع از جایم بلند شدم ،گوشی رو برداشتم ومدام شمارشو گرفتم. همراه مشترک مورد نظر خاموش می باشد . خدای من !اینکه گوشیش خاموشه. دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. از نگرانی خواب از سرم پریده بود. شروع کردم به قدم زدن در منطقه ،یک ساعتی تا اذان صبح مانده بود . منطقه را چرخی زدم، اما باز خبری از او نبود ‌. نگران تر از قبل شده بودم. ناگهان نور ضعیفی توجهم را جلب کرد. دقیق تر شدم انگار شخصی داشت به من نزدیک می‌شد. اِه این که محمدِ! کجا بودی بچه؟! نگفتی نگرانت میشم ؟ حداقل یه خبری ، ندایی می دادی. این چراغ قوه چیه به پیشونیت بستی ؟ قضیه این کیسه و چوب دستی دیگه چیه؟ بزار ببینم داخل کیسه چی داری! با سوالات پشت سر همی که می پرسیدم اجازه حرف زدن به محمد را نمی دادم. سریع رفتم سراغ کیسه ،کنجکاو شده بودم ببینم داخلش چیه. سرکیسه را که باز کردم با تعجب دیدم ، پر از بطری‌های آب معدنی و زباله است . کمی خجالت زده و آرامتر از قبل رو به محمد کردم و گفتم محمد راستشو بگو داداش، این کار هرشبته؟ اونم توی این تاریکی، قبل از اذان صبح!؟ محمد همینطور که داشت عرق شرمش را از پیشانی پاک می‌کرد گفت: میدونی مجتبی ! من خجالت می‌کشم ، زائرانی که برای زیارت شهدا ،به منطقه می آیند بخواهند خاک مقدس وپاک شلمچه را آلوده به زباله ببینند.