فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تامی توانید عکس "آقا"را در فضای مجازی منتشر کنید تابه دست همه عالم
برسد،انسانهای پاک طینت گاهی با دیدن چهره
اولیاء منقلب می شوند.
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان 👇
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
🌸﷽🌸
🌷 گزیدهی سخنرانی شهید دکتر "عبدالحميد دیالمه" نماینده دورهی اول مجلس شورای اسلامی (●ولادت: ۱۳۳۳، تهران ☆ ○شهادت: ۷ تیر ۱۳۶۰ش در حادثهی انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی ☆ ■مزار: حرم مطهر حضرتِ فاطمهى معصومه"سلاماللهعلیها" قم):
🔆《آنچه ما از ابتدای انقلاب فاقد آن بودیم
و چوب آن را میخوریم،
این است که
افراد را درست نمیشناختیم
و آگاهی از مواضع آنان نداشیم
و همین امر باعث شد
که اسلام شناسان اروپایی
بر مبنای آزادیهای غلط غربی،
آنچه را خواستند به خورد این ملت دادند
و سعی نمودند مسلمانان مومن را با برچسبهای گوناگون از میدان به در نمایند.
میدانید چماقداری از آن ما و اسلام نبود.
ما به عنوان مسلمان
استدلال و منطق داریم.
چماقداری از آن نیروهای چپ و راستی است
که برای فرود آوردن چماقشان
بر سر این ملت فراهم آورند
و ظاهراً خود را ضد چماق معرفی کردند
والا چه زمانی ما حرف حساب را نشنیدهایم؟
چه زمانی از بحث آزاد فرار کردهایم
که امروز آنها به خود اجازه میدهند
فریاد برآورند که ما اهل بحث آزادیم
و بقیه زور میگویند؟》
📖 منبع: کتاب "دیالمه"، ص ۱۸۳.
🌷🌱🌸🌙🌸🌱🌷
🌷نثار روح مطهر اسوهی بصیرت شهید دکتر "عبدالحميد دیالمه" صلوات🌷
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💚سلام امام زمان 💚
#فرمانده _سلام
درمان درد بی شمار ما ظهور است...
🌤# اللهم _عجل _لولیک_ الفرج
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان 👇
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا الان آماده ای پرونده ات
رو امام زمان ببینه
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان👇
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثواب یک آیه الکرسی
کانال شهدایی شهید رحمان مدادیان 👇
@shahidmedadian
🇮🇷🌷🕊🌼🕊🌷🇮🇷
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
شهید مدافعحرم #علی_امرایی
#راوی_مادرشهید
یکبار ماه مبارک رمضان وقتی از نماز جمعه برگشتیم، دیدم علی نیمی از برنجهای موجود در خانه را در آب خیس کرده بود تا به مردم عدسپلو بدهد! اما نمیدانست حالا چهکار باید کند.
از او پرسیدم:«علی چه کار میکنی؟» گفت:«میخواهم افطاری بدهم.» به شوخی گفتم:«خب بده!» جواب داد:«نمیتونم، بلد نیستم درست کنم!» از او دلخور شدم چرا بدون اینکه بگوید، این کار را انجام داده اما آمد کنارم نشست و گفت:«مامان! ببخش، کمکم کن! نذار پیش دوستام شرمنده بشم.»
با آن چهرهی مظلوم که به خود گرفته بود و حرفی که زد، قبول کردم. همگی کمک کردیم؛ همهی برنجهایی را که خیس کرده بود، عدسپلو درست کردم و موقع افطار بین مردم پخش کرد. بعدها یاد این خاطره که میافتادیم، با هم میخندیدیم.
ماه رمضان هر هفته سهشنبه کاروان به جمکران میبُرد. از سر کار خسته میآمد و خریدهای کاروان را انجام میداد و در گرمای شدید افطار و شام را آماده میکرد و داخل اتوبوس ها میبرد. به جمکران که میرسیدیم همه دو اتوبوس را افطاری وشام می داد،کلی از اذان گذشته بود.وقتی هم که بر میگشتیم برای کسانی که راهشان دور بود،آژانس می گرفت و همه که میرفتند به خانه بر میگشت. درماه مبارک این کار هرهفته اش بود.
📚 گزیده ای از کتاب «بابای آسمانی»
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 نماهنگ | روایت ویژه مادر شهید مصطفی صدرزاده برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر تاسوعا
✏️ رهبر انقلاب، روز گذشته در دیدار دانشجویان: دو سه کتاب دربارهی شهید مصطفیٰ صدرزاده نوشته شده که من خواندهام؛ خب آنجا آدم میبیند که چطور بیتاب است در کار کردن و حرکت کردن. انسان اینها را نگاه کند و پیش برود.
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|❤️🌱|•
اینجوری با امام رضا ‹ع› حرف بزن😇
#چهارشنبههایامامرضایی✨
#سخنرانی🎙 #حجتالاسلامپناهیان👌🏻
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده :
مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه...
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت نوزدهم #خاطرات_شهیدتورجی_زاده...🌷 والفجر دو راوی:نوار خا
🌷🇮🇷
🇮🇷🌷
بسم ربِّ زهـــرا سلام الله
قسمت بیستم
#خاطرات_شهیدتورجی_زاده...🌷
عطش
راوی:نوارمصاحبه شهید تورجی- و خاطرات دوستان
صبح روز یکشنبه بود. هوا کاملاً روشن شده. شهدا را داخل یکی از سنگرها قراردادیم. مجروحین را در چند سنگر دیگر خواباندیم. صدای آه و ناله آنها قطع نمی شد. آب نبود. غذا پیدا نمی شد. همه تشنه بودند. با طلوع آفتاب همه خیس عرق شده بودیم.
شلیک عراقی ها کمتر شده بود. دقایقی بعد یک هلی کوپتر عراقی آمد. به راحتی جعبه های مهمات را در سنگرهای نوک تپه تخلیه کرد و رفت. شلیک خمپاره ها و نارنجکهای آنها شروع شد. ما را دقیق می دیدند. کمتر گلوله ای از آنها خطا می رفت!
یکی از گلوله های خمپاره درست به سنگر مجروحین خورد. دیگر صدای ناله از آنجا نمی آمد! هلیکوپتر بعدی آمد. به راحتی مشغول تخلیه مهمات شد. یکی از بچه ها که در سنگرهای روی ارتفاع بود با شلیک آرپیجی هلیکوپتر را زد!
صدای انفجار مهیبی آمد. بچه هایی که رمقی داشتند با فریاد الله اکبر به بقیه روحیه میدادند. یکی از فرماندهان را دیدم. از وضعیت عملیات سؤال کردم. گفت: حاج حسین خرازی و حاج مصطفی ردّانی تو منطقه هستند. کار توی این محور به مشکل خورده اما بقیه محورها خوب جلو رفتند.
بعد ادامه داد: انشاءالله عصر امروز گردان یا زهرا(س) می رسه. آب و تدارکات هم با خودش مییاره و عملیات رو ادامه میده.
با بقیه بچه هایی که سالم بودند مشغول گشت زنی شدیم. از این سنگر به آن سنگر میرفتیم. باقیمانده آب را بین بچه ها پخش کردیم. به هر نفر یک درب قمقمه آب میرسید!
هوا گرم بود. گرسنه بودیم و تشنه. در حال برگشت خمپارهای بین ما فرود آمد. حاج آقا ترکان غرق خون روی زمین افتاد! حاجی خیلی حق گردن بچه ها داشت. سریع او را بُردیم داخل سنگر. چند ترکش بزرگ به او خورده بود.
چندین مجروح دیگر هم داخل سنگر بود. همگی ناله میکردند. حاج آقا ترکان دست من را گرفت. با ناله گفت: تورجی یه کم آب به من بده! مکثی کردم وگفتم: حاجی هیچی آب نداریم!
در حالی که از عطش حال خودش را نمیفهمیدگفت: بی انصاف فقط یه ذره آب بده.
او فکر میکرد به خاطر مجروح شدن به او آب نمیدهیم اما واقعاً هیچ آبی در قمقمه ها نبود. با ناراحتی از آنجا خارج شدم. به یکی از سنگرها رفتم. مشغول صحبت بودم که یک خمپاره به جلوی سنگر خورد. ترکش بزرگی به پای من خورد.
افتادم روی زمین. درد شدیدی داشتم. با هر چه که بود زخم پا را بستم. قمقمه های خالی را برداشتم. برگشتم به سنگر مجروحین. حاج آقا ترکان با دیدن من دوباره داد زد: آب آب!
همه قمقمه ها را توی دَر یک قمقمه خالی کردم. کل آنها شد چند قطره!!
به آقای ترکان گفتم: بیا جلو! با خوشحالی سرش را بالا آورد. گردنش را کشیده و دهانش را باز کرده بود. یک، دو، سه... فقط پنج قطره! دهانش هنوز باز بود. باخجالت گفتم: حاجی تمام شد.
با همان حال مجروحیت گفت: یعنی چی! مگه آب نیاوردی! تو رو خدا یه کم آب بده دیگه چیزی نمیخوام! من هم که عصبانی شده بودم گفتم: حاجی مگه یادت رفته کربلا چی شد! اینجا هم کربلاست!
بعد مکثی کردم و با صدایی بغض آلود گفتم: ببین حاجی، همه این مجروحها تشنهاند. همه ما تشنهایم. نیروی کمکی نیومد. دشمن هم شدید داره آتیش میریزه.
آقای ترکان دیگر چیزی نگفت. ساکت و آرام خوابید. یا شاید هم از هوش رفت. بعد با ناراحتی گفتم: حاجی به یاد آقا باش. به یاد امام زمان(عج)
لحظاتی گذشت. من هم خسته بودم و زخمی همانجا نشستم. یکدفعه آقای ترکان سرش را بالا گرفت. باتعجب به اطراف نگاه کرد. بعد داد زد و گفت: آقا! آقا! همین الان آقا اینجا بود. همین الان!
حیرت زده گفتم: چی شده حاجی!؟ نگاهی به من کرد و ساکت شد. بعد گفت: میخوام نماز بخونم. در همان حالت شروع به خواندن نماز کرد. دو رکعت نماز خوابیده. بعد شروع کرد با صدای بلند شهادتین را گفت.
تحمل دیدن این صحنه ها را نداشتم. دیگر مجروحین هم ناله میکردند. من بلند شدم و از سنگر خارج شدم. چندقدمی دور نشده بودم. صدای صوت خمپاره آمد. نشستم روی زمین. خمپاره روی سنگر مجروحین خورد. سنگر خراب شد. دیگر صدای ناله مجروحین نمیآمد. حاج آقای ترکان هم به آرزویش رسید.
رفتم سراغ بقیه بچه ها. همه سنگرها مثل هم بود. وضعیت خوبی نداشتیم. هر چند دقیقه خبر میرسید که فلانی شهید شد. فلانی مجروح شد و...
هر جا میرفتم سراغ آقای ترکان را میگرفتند. من هم میگفتم: حالش خوب شده!
روز یکشنبه به غروب رسید. اما خبری از گردان یازهرا(س) نشد. برادر قربانی وارد سنگر شد. همه ناله میکردند. همه آب میخواستند. من پرسیدم: پس این گردان تازه نفس کجاست!؟
برادر قربانی گفت: یکی از هلیکوپترهای ما رو زدند. برای همین بعضی از خلبانها نیامدند! کار انتقال نیروها به تأخیر افتاد. اما گردان در راه هست. الان با فرمانده سپاه صحبت کردم. گفت: مقاومت کنید. نیروی جدید تا آخر شب به شما ملحق میشه!
کانال شهدایی شهیدرحمان مد
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تولدت_مبارک_داداش_ابراهیم♥️
هدیه های برا تولد شهید هادی در حال بسته بندی هست
انشاءالله کنار مزار این شهید عزیز بخش میشود
ممنونم از خیرین انشاءالله که مورد شفاعت شهدا باشید 🤲😍
دو روز تا تولد شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
اجرتان با حضرت زهرا سلاماللهعلیها 🤲♥️
#مجموعه_فرهنگی_شهید
#ابراهیم_هادی_هادی_دلها♥️
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
┄┅┅❅❁❅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
4_5794297455130446195.mp3
3.16M
امروز عجیب دلم گرفته ...
حاضرید یه مناجات با آقاجونمون داشته باشیم ...
بعد هم دقایقی رو با خدای مهربونمون خلوت کنیم ...
پس باهم گوش میدیم ...
التماس دعا
🎤مهدی رسولی
اومدم با آه و گریه
این قشنگترین سلامه ✋🏻
همه ی دار وندارم
اشک روی گونه هامه😭
#ماه_رمضان
#امام_زمان عجلاللهفرجه
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#نماز_شب
💠حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری:
🔸گاهی بیدار شدن و خواندن #نمازشب برای برخی سخت می شود. می گوید: می خواهم سحر بیدار شوم؛ اما نمی توانم؟!
🔸در حالی که «نمی توانم» معنا ندارد. یک پله به شب ها و روزهایت برگرد و ببین داری چگونه می گذرانی؟!
🔸 خیلی از اعمال و برنامه ها، توفیق نماز شب را از بین می برد. گاهی یک معصیت، توفیق سحر را از انسان می گیرد. یک سم اگر وارد بدن شود، بخشی از بدن را مختل می کند؛ در مسائل روحی هم همین طور است.
🔸چه چیز سحرخیزی را احیا می کند؟ یک توبه، یک انفاق، یک استغفار، یک بازگشت، یک نگرانی برای دوری از این توفیق ها، همه این ها توفیق بیداری شب را به انسان می دهد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌻بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌻
السلام علی شهدای #کربلا ❤️❤️
سلام به دوستان ✋
امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم...
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« زنگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست ... »
اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌸
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🇮🇷 @shahidmedadian