eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
653 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_چادری_که_روی_سر_ناموسمه_مهدی_رسولی.mp3
4.84M
تسبیحات شما ذکر مخصوصمه چادری که روی سر ناموسمه یادگار تو... 🔹بانوای: مهدی رسولی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یعنی... کوچه‌ ی خلوتی را میخواهم‌ بی‌ انتها، برای رفتن..و آسمانی برای پـرواز کردن🥰 عاشقانه اوج گرفتن‌رها شدن..🕊 ╭┅────────────┅╮ ‎‎‌‌‎‎🌷🍃🌷🍃🌷 ‎‎‌‌‎ ‎‎‌‌‎‎‎🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d ╰┅────────────┅
🔵روز مباهله چه روزی است؟ روز مباهله، روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه می‌آورد. نکته‌ی مهم در باب مباهله این است: «و انفسنا و انفسکم» در آن هست؛ «و نسانا و نساکم»در آن هست؛ عزیزترین انسانها را پیغمبر اکرم انتخاب میکند و به صحنه میآورد برای محاجه‌ای که در آن باید تمایز بین حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض دید همه قرار بگیرد. هیچ سابقه نداشته است که در راه تبلیغ دین و بیان حقیقت، پیغمبر دست عزیزان خود، فرزندان خود و دختر خود و امیرالمومنین را - که برادر و جانشین خود هست - بگیرد و بیاورد وسط میدان؛ استثنائی بودن روز مباهله به این شکل است. یعنی نشان دهنده‌ی این است که بیان حقیقت، ابلاغ حقیقت، چقدر مهم است؛ میآورد به میدان با این داعیه که میگوید بیائیم مباهله کنیم؛ هر کدام بر حق بودیم، بماند، هر کدام بر خلاف حق بودیم، ریشه‌کن بشود با عذاب الهی. «رهبر معظم انقلاب»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میزنه قلبم داره میاد دوباره باز؛ بوی محرم...🖤🏴 «کربلایی علی‌پورکاوه»
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 مسابقه- مسابقه 🌹ششمین مرحله مسابقه از کتاب ستارگان حرم کریمه🌹 سلام وعرض ادب و احترام خدمت همراهان همیشگی در کانال شهیدان زین الدین ششمین سوال از کتاب ستارگان حرم کریمه زندگی نامه سردار شهید مهدی زین الدین سوال مسابقه : وقتی سردارشهیدآقامهدی زین الدین گفت(( بین عقل و دلم دعواست . دلم می گه برم اهواز پیش زن و بچه ام ، اما عقلم می گه اول برم لشکر، رزمنده ها رو ببینم.)) قرآنش را باز کردو استخاره گرفت.مضمون استخاره ی سردارشهیدزین الدین چه بود؟ جواب سوال را تا فردا شب ساعت ۲۰ به آیدی خادم کانال ارسال فرمایید.↙️ 👇👇👇 @Zsh313 👆👆 https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
- پـنـج تـن،پـنـج تـن از نـوࢪ خـدا آڪنـده آفـتـابـان ازل تـا بِـہ‌ ابـد تـابـنـده .. عـیـدڪـم مـبـࢪوڪ رفـقـاا 🎊🌺🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢‌_تنها ویدئو به‌جا مانده از 📚 ‌‎‎ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷_جا نمیشود این خنده ها در قاب هیچ پنجره‌ای ؛ خنده‌ هایتان .... تمام دوربین‌ها را عاشق کرده است! ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
تو زنسل مرتضایی🙃 معدن جود و سخایی🌱 عمّه ءصاحب زمان و🙃 امام رضایی🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین‌جان💔 صدای محرمت دارد میاید...😔 کم‌محلی‌نکن‌انقـدر‌دلم‌می‌شکندحسین؛ خسته‌ی‌خسته‌شدم‌ازبی‌کسی‌ودربه‌دری..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•° 🌿 سوره‌­های نساء و نور را سرمشق زندگی خود قرار دهید. محرم و نامحرم را مقید باشید. زینب‌وار عمل کنید که حجاب و پاکدامنی شما کوبنده‌­تر از خون شهیدان است. شهید «جواد مهرافشان» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت شصت و پنجم داستان ...🌷🕊 مبعث راوی: پدر گرامی شهید کهکشان در اطراف سبزه میدان اصفهان کبابی داشتم. محمد تورجی را هم می شناختم. فرمانده گردان یازهرا (سلام الله علیها). پسر من در عملیات فاو به قافله شهدا پیوست. او بی سیمچی شهید تورجی بود. برای کار به شاگرد احتیاج داشتم. یکی از دوستان نوجوانی را معرفی کرد. از روستا به اصفهان آمده بود. پسر خوبی بود. کم حرف و اهل نماز بود. روز اولی بود که کار می کرد. خیره شده بود به تصویر پسرم. بعد پرسید: حاج آقا این عکس کیه!؟ گفتم: پسر من است. شهید شده! بعد هم مشغول کار شُدم. تا شب مشغول کار بودیم. چون جایی نداشت شب در همان مغازه خوابید. فردا روز مبعث بود. جشن آغاز رسالت پیامبراسلام. نزدیک ظهر به مغازه آمدم. پسرک با خوشحالی جلو آمد. بی مقدمه گفت: حاج آقا دیشب خواب پسر شما را دیدم. کمی نگاهش کردم. باتعجب گفتم: چه خوابی! پسرک ادامه داد: جایی بود خیلی زیبا. می گفتند مجلس جشن پیغمبر است. چند نفر مشغول پذیرایی بود. سینی شربت دستشان بود. پسر شما هم آنجا بود. من او را دیدم و شناختم. پسرتان گفت: ما با بچه های گردان اینجا هیئت داریم. این هم فرمانده ما محمد تورجی است. کمی نگاهش کردم. در دلم به پسرک می خندیدم. گفتم: می خواد روز اولی تو دل من جا باز کنه. خیره شدم به صورتش و گفتم: تورجی رو دیدی!؟ گفت: آره پسر شما من رو پیش اون بُرد. دوباره با تعجب گفتم: اگه الان اون رو ببینی می شناسی!؟ گفت: آره من خوب چهره اش رو تو خواب دیدم. خیلی زیبا بود. دوباره رفتم توی فکر. پسرم شهید تورجی زاده را محمدتورجی صدا می کرد. این پسر هم که تازه از روستا اومده. نکنه راست می گه!؟ از داخل خانه چند تا عکس آوردم. گذاشتم روی میز و گفتم: تورجی کدوم اینهاست؟! خوب به عکسها نگاه کرد. فقط در یک عکس که تعداد زیادی کنار هم نشسته بودند تورجی حضور داشت. با همان نگاه اول تورجی را پیدا کرد. از پشت دخل آمدم جلوی پسرک. نشستم روبروی او. باتعجب نگاهش می کردم. گفتم: حالا از اول بگو چی دیدی؟! پسرک گفت: جای عجیبی بود. آنقدر زیبا بود که نمی توانم توضیح بدهم. همه جوان بودند. همه زیبا. لباسهای زیبایی داشتند. من در میان آنها پسر شما را شناختم. چند نفر سینی های بزرگ به دست گرفته بودند. سینی ها نقره ای و براق بود. در داخل سینی ها لیوان هایی بسیار زیبا بود. داخل آنها هم شربت بود. از همه پذیرایی می کردند. همه دور تا دور نشسته بودند. بالای مجلس جایگاه خاصی بود. پسر شما گفت: اینجا جای معصومین است. امشب قرار است پیامبر اسلام تشریف بیاورند. این هم فرمانده این بچه هاست. محمد تورجی. من هم جلوتر رفتم و از نزدیک او را دیدم. پسرک گفت: همین لحظه از خواب پریدم. اما خیلی جای زیبایی بود. مثل بهشت بود. من می دانستم آنها در گردان یا زهرا (سلام الله علیها) یک هیئت داشتند. یقین پیدا کردم آنها جمع خود را حفظ کرده اند. .. 📚 کتاب یازهرا ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 شب جمعه شهدا را با ذکر خاطره ای از مادر شهید یاد کنیم تا آنها ما را نزد اباعبدالله«ع» یاد کنند. 🌷 نه اسماعیل من، اسماعیل ها... 🔺روایتی از مهر و محبّت مادرانه مرحومه حاجیه نصرت همراهی‌ مادر علمدار احرار بدر سردار ◽️تقدیم به ساحت‌مقدس‌حضرت ام‌البنین(علیها سلام) و پاسداشت‌عظمت‌ مادران‌ شهدا در مقام ╭┅────────────┅╮ ‎‎‌‌‎‎🌷🍃🌷🍃🌷 ‎‎‌‌‎ ‎‎‌‌‎‎‎🌸کانال سرداران بی نشان بهبهان عضوشوید👇 ┄┅┅❅❁❅┅ https://eitaa.com/joinchat/2782331172C961681c03d ╰┅────────────┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•° 🌿 «مباحله یعنی حیدر امیره» 🎙•| 👌 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین🏴🖤
31.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستای خوبم دیروز ، روز مباهله بود و شاید اکثریتمون از جمله خود من درباره ی این روز و اهمیتش اطلاعاتمون کم باشه برای همین تصمیم گرفتم این پست و منتشر کنم و توصیه میکنم بعنوان یه بچه شیعه حتما ببینید و منتشر کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید  مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷
🌹شهید تورجی زاده: مردم، هروقت کارتان جایی گیر کرد (عج) را صدا کنید یا خودشان می آیند، یا یکی را میفرستند که کار شما را راه بی اندازد. 🍃شادی روح شهدا صلوات🍃 تولد مبارک رفیق شهیدم❤️
مختصری از شهید تورجی زاده  نام : محمدرضا  نام خانوادگي : تورجي زاده  تاريخ تولد : ٢٣/٤/١٣٤٣ تاريخ شهادت :٥/٢/١٣٦٦ محل شهادت : ارتفاعات شهر بانه در استان كردستان  نحوه شهادت : در حين فرماندهي گردان يازهرا در سنگرش از ناحيه ي پهلو ، بازو جراحت و تركش هايي ديد و به مقام شهادت نائل شد.  در گلزار شهداي اصفهان قدم ميزدم ، تصاوير نوراني شهدا را نگاه ميكردم . به مقابل كتابفروشي رسيدم . شلوغي اطراف قبر يك شهيد توجهم را جلب كرد . افراد مختلفي از مرد ، زن ، پير و جوان مي آمدند و مشغول قرائت فاتحه مي شدند ، كمي ايستادم كنار قبر، خلوت كه شد جلو رفتم ، يازهرا(س) اولين جمله اي بود كه بالاي سنگ مزار او حك شده بود . فرمانده دلير گردان يا زهرا (س) از لشگر امام حسين (ع)  شهيد محمد رضا تورجي زاده ،چيز هايي بود كه روي سنگ مزارحك شده بود . نمي دانم چرا ، ولي جذب چهره نوراني و معنوي او شده بودم ، دست خودم نبود ، دقايقي به همين صورت نشستم . چند جوان آمدند و كنار مزار او نشستند . باهم صحبت مي كردند . يكي از آنها گفت : اين شهيد تورجي مداح بود ، سوز عجيبي هم داشت ، كمتر مداحي را مثل او ديده بودم ، او عاشق حضرت زهرا بود . وقتي هم كه شهيد شد تركش به پهلو و بازو ي او اصابت كرده بود . با آنها صحبت كردم. يكي ازآنها گفت : شما هر وقت بيايي اينجا شلوغ است . خيلي از مردم در گرفتاري ها و مشكلاتشان به سراغ ايشان مي آيند . خدا را به حق اين شهيد قسم مي دهند و براي او نذر مي كنند و قرآن مي خوانند و خيرات مي دهند . به طرز عجيبي مشكلاتشان حل مي شود .  "مخصوصا اگر مشكل ازدواج داشته باشند." اين را خيلي از جوان هاي اصفهان مي دانند . شما كافي است يك شب جمعه بيايي اينجا ، بسياري از كساني كه با عنايت اين شهيد مشكل شان حل شده ، حضور دارند .  بعد گفت : دوست عزيز اينها خيلي نزد خدا مقام دارند .  1. نقل از دوست شهيد :  بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهاي مداحي و مناجات محمد را پخش مي كردند .  بيشتر مناجات ها و مداحي هاي محمد در مورد امام زمان بود، خيلي ناراحت بودم تا اينكه يك شب محمد را در خواب ديدم ، خوشحال بود و با نشاط ، لباس فرم سياه بر تنش بود ، چهره اش خيلي نوراني تر شده بود ، ياد مداحي هاي او افتادم .  پرسيدم : محمد اين همه در دنيا از آقا خواندي ، توانستي اورا ببيني ؟ محمد در حالي كه مي خنديد گفت : " من حتي آقا امام زمان را در آغوش گرفتم." 2. نقل از خواهر شهيد :  محمد رضا كه از جبهه مي آمد ، واسه چند روز خونه بود ، ما ها خيلي از حضورش خوشحال مي شديم . ميديديم نماز شب ميخونه و حال عجيبي داره!  يه جوري شرمنده خداست و زاري مي كند كه انگار بزگترين گناه رو در طول روز انجام داده ، يه روز صبح ازش پرسيدم : چرا انقدر استغفار مي كني ؟ از كدام گناه مي نالي ؟ جواب داد: همين كه اين همه خدا بهمون نعمت داده و ما نميتونيم شكرش رو به جا بياريم بسيار جاي شرمندگي داره … 3. وصيت نامه طور : همرزمانم ، سخني با شما دارم . هميشه گفته ام : بسيجي ها ، سپاهي ها و… اين لباسي كه بر تن كرده ايد ، خلعتي است از جانب فرزند زهرا (س) پس لياقت خود را به اثبات برسانيد . نظم در امور را سر لوحه ي خود قرار دهيد . روز به روز بر معنويت و صفاي روح خود بيفزاييد ،نماز شب را وظيفه خود بدانيد ، حافظي بر حدود الهي باشيد ، در اعمال خود دقت كنيد كه جبهه ، حرم خداست، در اين حرم بايد از ناپاكي ها به دور بود .  عزيزانم ، امام را همچون خورشيدي در برَبگيريد ، به دورش بچرخيد ، از مدارش خارج نشويد كه نابوديتان حتمي است .   ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❤️تولدت مبارک رفیق شهیدم❤️