eitaa logo
رسانه هنری شهید مدیا
9.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
16 فایل
📌زنده نگه داشتن یاد شهداکمتر از شهادت نیست 💢‌لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/803012698C83dc999bc8 ارتباط با ادمین جهت تبادل،تبلیغات: @Mehrad_vaziri محل برگزاری مراسم پنج شنبه ها گلزارشهدا تهران ساعت۱۶ الی۲۰ قطعه۲۴موکب مهدوین مدافعان حرم ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان دادگاهی علیه رژیم صهیونسیتی اسرائیل در دیوان بین‌المللی دادگستری، به اتهام نسل کشی در غزه برگزار میشه که فردا اولین جلسه این دادگاهه مطمئنا فضای شبکه های اجتمای در سطح جهانی میتونه بر روند و رای دادگاه موثر باشه برای این دو تا اکانت(در پلتفرم توییتر یا ایکس)منشن بزارید، تگشون کنید و از غزه حمایت کنید @UNOCHA @CIJ_ICJ این کمترین کاریه که میتونیم انجام بدیم محتواهای این عملیات به زبان انگلیسی رو میتونید ازینجا وردارید 👇🏼 https://t.me/NaslzohurInt_content/11924 💠@Raefipourfans
✨بسم الله نور✨ ⭕️داربست فلزی بین الحرمین ◥نصب داربست ساختمان،بنر،هیئات مذهبی◤ 📞چگـــنی :۰۹۱۲۵۴۵۸۲۵۰
💔 مجید ماه رجب را خیلی دوست داشت. می گفت: «هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید به برکت ماه رجب است.» سال ها بود ماه رجب را توی منطقه بود. همیشه شب اول رجب منتظرش بودم. می دانستم هر طور شده تلفن پیدا می کند. زنگ می زند به خانه و می گوید: «این الرجبیون.» آخرش هم توی همین ماه شهید شد، درست [۴ روز مانده به] روز شهادت امام موسی کاظم علیه السلام. ثواب اعمال امروز رو تقدیم میکنیم به روح ملکوتی شهید دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 📚مجموعه یادگاران @shahidmedia135
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین شهید هسته‌ای ایران، دکتر مسعود علی‌محمدی ۲۲ دی ماه سالروز شهادت شهید استاد علی محمدی @shahidmedia135
: نماز اول وقت بر یک بسیجی واجب است✋🏻 التماس دعا بزرگواران @shahedmedia135
کنارش ایستاده بودم، شنیدم که می‌گفت: «صلی‌الله‌علیک‌یا‌صاحب‌الزمان» بهش گفتم: «چرا الان به امام‌ زمان سلام دادی..؟!» گفت: «شاید‌ این وزش‌ِ باد‌ و‌ نسیم‌ سلام منو به امام ‌زمانم برساند!» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahedmedia135
🌷 دکتر از روند جنگ خیلی رنج می‌برد. یک‌بار جلسه‌ای با بنی‌صدر داشت. جلسه خصوصی بود. وقتی برگشت، می‌توانستی رنج را از چهره‌اش بخوانی. گفتم: چی شده دکتر؟ جوابم را نداد. ساکت بود تا این‌که گفت: فقط به فکر خودشون هستن که حرف‌شونو به کرسی بشونن، هرچی می‌گم باید به فکر جوون‌ها و گل‌های مردم باشیم که پرپر نشن، هرچی می‌گم این‌ها سرمایه‌های این سرزمین هستن، اصلا گوش نمی‌کنن، یه گوش‌شون دره و یه گوش‌شون دروازه! از غصه‌ی دکتر گریه‌ام گرفته بود. یک بار دیگر هم که تلفنی با فرمانده لشکر ۹۲ زرهی، سرهنگ قاسمی، حرف می‌زد، می‌گفت: آرپی‌جی می‌خوام. سرهنگ می‌گفت: نمی‌تونم بدم. دکتر گفت: چرا؟ سرهنگ گفت: دستور ندارم. دکتر گفت: از کی دستور ندارین؟ گفت: از فرمانده‌ی کل قوا، از بنی‌صدر. باید اون بگه یا لااقل دستورشو کتبی به من بده. دکتر گفت: آخه عزیز من، الآن اون کجاست که من برم گیرش بیارم، بیاد به شما دستورشو بده؟ گفت: این مشکل من نیست، مشکل شماست. دکتر گفت: جنگ که این حرف‌ها رو نداره. گفت: نمی‌تونم، اصرار نکنین لطفا. دکتر به گوشی خیره شد، نفس آرامی کشید و با آرامش آن را سر جایش گذاشت و قبل از این‌که کسی حرفی بزند، گفت: مستحق اعدامه. وقتی این حرف را می‌زد، صورتش سرخ شده بود. به نقل از محسن الله‌داد، کتاب @shahedmedia135
پارسال حدود اسفندماه بود که سید ابراهیم مرخصیش رسیده بود وبا یکی ازبچه ها داشت میرفت ایران کارهارو بهم سپرد وهماهنگیاش رو کرد و وسایلشو جمع کرد که ببرمش فرودگاه... توماشین بهم گفت ابوعلی یه بطری کوچیک(بطری اب یکنفره محتوای عطرخالص حرم)از خادم حرم حضرت زینب(س)هدیه گرفتم که هرچی گذشتم پیدایش نکردم تو اون رو ندیدی؟ گفتم نه سید جان چه شکلی و رنگی بود؟ گفت رنگ چای بود که یکدفه اون یه نفر که همراهمون تو ماشین بود گفت سید یه چیزی بگم ناراحت نمی شی سیدم گفت نه عزیزم بگو... اونم گفت راستش من فکر کردم چای مونده و سرد شده(تو منطقه گاهاًبه دلیل کمبود امکانات رزمنده ها تو این بطری ها چای می خوردن) واون رو انداختم تو سطل آشغال فکر می کنین سید چه برخوردی کرد بهش چی گفت؟ فوراًدست کرد توجیبش و دقیق یاادم نیستم 1000لیره سوری یا 5000لیره سری(اون موقع هر 1000لیره سوری تقریباًمعادل 15000تومان بود) داد بهش وگفت "این هدیه رو دادم فقط برای ❤️صداقتت❤️" راوی: شهید مرتضی عطایی(ابوعلی) @shahedmedia135
✍ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahedmedia135
💔 با حاجی هر صحبتی که می کردیم می گفت اگه موندیم کم کم یه ترسی ما رو برداشته بود اگه موندیم یعنی چی؟ خب هستیم دیگه حاجی می گفت نه خیلی هم تکرار می کرد که اگه موندیم شب آخر میره بیسیم تحویل بگیره، یه روز قبلش اعلام می کنن که چون اطلاعاتشون کمه و یگان های اطراف نزدیک بشن 24 ساعت کار عقب می افته. حاجی عصبانی شد از تو جلسه اومد بیرون....یکی از بچه ها صداش زد حاجی چرا انقدر عصبانی شدی زود اومدی بیرون؟ حاجی جواب داد: بابا اینا دوباره 24 ساعت کار ما رو عقب انداختن،24 ساعت اینا رفتن ما رو عقب انداختن... حاجی میدونست قراره بره شب بعد رفت بیسیم تحویل بگیره، باید یه رسید میداد که بیسیم رو تحویل گرفته. زیرش نوشته بود "اگر برگشتم بهتون میدم"...😔 فدایی عمه جان ایام شهادت @shahedmedia135
💔 خواب حضرت ابوالفضل (ع) مجید شب وفات حضرت ام‌البنین سلام‌الله علیها خواب دیده بود، که دست راستش را توی دست حضرت ابوالفضل (ع) گذاشته اند. آمد نشست روی صندلی کمیته مفقودین بی مقدمه ، صاف و صریح گفت: «به آقای باقرزاده بگویید یک نفر پیدا کند، بگذارد جای من، من ده پانزده روز دیگر من می‌روم.» دو هفته بعد، داخل خاک عراق، در تفحص برون مرزی، توی یک میدان مین فوق العاده شلوغ و خطرناک، تک و تنها رفت پی شهدا. وقتی رسیدم بالای سرش. همان دستی که در خواب دیده بود، از مچ قطع شده بود. 📚 یادگاران @shahedmedia135