4_199560102015927186.mp3
7.46M
💢همه سهمیهها مال شما
🍂 #بابای قشنگمو بهم بدین
💢تا منم سر روی #شونش بزارم
🍂دیگه چیزی نمیخوام
فقط #همین😭
👈تقدیم به #فرزندان_شهدا
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
📍همه ی سهمیه ها مال شما
بابای قشنمگو بهم بدین😭
🌺 #شهید_مرتضی_ابراهیمی 🌺
🔰#شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🔰شهید محمد حسین حدادیان
شهید عزیزی که به دست #دراویش_گنابادی در گلستان هفتم به شهادت رسید.
شاید الان دل داغدار خانوادشون قدری آروم شده یا بعضی از مردم ما فراموش کردن اون اتفاقات ناگوار رو، ولی خون این #شهید هنوز در رگ های این جامعه جاریه تا فراموش نکنیم که
چقدر سریع میشه با یه شلوغی ساده پاره های جگر این مردم رو نابود کرد.
چقدر سریع میشه فرقه ای که ادعاش صلح و آرامشه، ظرف چند ساعت تبدیل بشه به یک گروه چیرکی که کارش کشتنن و آتش زدنه...
آقا محمد حسین
شهید عزیزی که جوانیت رو برای امنیت مردم گلستان هفتم دادی، حواسمون هست که چیکار کردی واسمون
#ممنونتیم_شهید
🌺 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🔰از زبان همسر شهید 🌺
زنگ زده بود که نمیتواند بیاید دنبالم.
باید منطقه میماند، خیلی دلم تنگ شده بود.
آنقدر اصرار کردم تا قبول کرد خودم بروم. من هم بلیط گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.
(محل اسکان همسر شهید در اسلام آباد) کف آشپزخانه تمیز شده بود.🌺
همه ی میوه های فصل توی یخچال بود،توی ظرفهای ملامین چیده بودشان.🌷
کباب هم آماده بود روی اجاق، بالای یخچال یک عکس از خودش گذاشته بود با یک نامه.
وقتی می آمد خانه، من دیگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض می کرد، شیر براش درست میکرد، سفره را می انداخت و جمع می کرد.
پا به پای من می نشست لباسها را میشست، پهن می کرد، خشک می کرد و جمع می کرد.
آن قدر محبت به پای زندگی می ریخت که همش بهش می گفتم«درسته کم میای خونه، ولی من تا محبت های تو رو جمع کنم، برای یک ماه دیگه وقت دارم».🥰
نگاهم میکرد و می گفت«تو بیشتر از اینا به گردنم حق داری».🌷
یک بار هم گفت«من زودتر از جنگ تموم میشم و گرنه بعد از جنگ به تو نشون می دادم تموم این روزها رو چه طور جبران میکنم». 😭
🌺 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
📜 فرازے از وصیتنامه شهید 🌺
📍 به همه شما وصیت می کنم، همه شمائیکه این صفحه را می خوانید؛
#قرآن را
⇜ بیشتر بخوانید 🌷
⇜ بیشتر بشناسید 🌺
⇜ بیشتر عشق بورزید 🌹
⇜ بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید
⇜ بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید
👌 سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد
نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
🌺 #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌺
🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 وصیتنامه صوتی
🔸️قسمتی از وصیتنامه صوتی شهید حججی به فرزند خردسالش
🌺 سلام بابا😭
🔰 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
💗ابراهیم می گفت:
☘ در زندگی، آدمی مؤفق تر است که در برابر عصبانیت بقیه #صبور باشه
🌺 #ابراهیم_هادی 🌺
🔰#شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🌷اهمیت به نماز🌷
🌸روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟
🌸گفتم ۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و همانجا نماز می خوانیم...
🌸از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️
🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#شهید_احمد_مشلب🌷
🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🌸 خاطره ای از برخورد شهید ابراهیم هادی با یک معلول
🔻بخوانید:
حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟!
همینطور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام را میرفت.
🍃ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود.
گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم.
🔸آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند!
📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱
#هوای_معلولین_شهرمان_را_داشته_باشیم
🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇
http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef