eitaa logo
شهید مدیا 🎬
293 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
500 ویدیو
9 فایل
ایده راه اندازی مجموعه ی #شهیدمدیا در یک شب خاص و به دست #شهدا بوده🌺 📌درگاه ارتباطی @khanalizadeh_ir 😎همانا خداوند لفت دهندگان را دوست ندارد😎 🔰نگاهت را به شهید بسپار 🌺 رسانه ی شهید🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
👬بچه تر که بودیم،میرفتیم خونه دوستمون،بهمون میگفتند:مامانت میدونه اینجایی؟نگرانت نشه ها؟☹️ حالا شهیدگمنام! توچندساله اینجایی! مامانت خبر داره؟گفتی کجایی؟! 😔نگرانت نشه ها! 🌺 #شهدا_شرمنده_ایم 😭 🔰 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
📜 فرازے از وصیتنامه شهید 🌺 📍 به همه شما وصیت می کنم، همه شمائیکه این صفحه را می خوانید؛ را ⇜ بیشتر بخوانید 🌷 ⇜ بیشتر بشناسید 🌺 ⇜ بیشتر عشق بورزید 🌹 ⇜ بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید ⇜ بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید 👌 سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. 🌺 🌺 🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
#آینده نگر بودن گفتم: دختر می‌خواهی یا پسر؟ گفت : فردا اسلام به مدافع احتیاج دارد ، دختر و پسر بودنش فرقی ندارد . مگر نه؟ 🌺 #شهید محمود کاوه 🌺 🔰 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 وصیتنامه صوتی 🔸️قسمتی از وصیتنامه صوتی شهید حججی به فرزند خردسالش 🌺 سلام بابا😭 🔰 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
💗ابراهیم می گفت: ☘ در زندگی، آدمی مؤفق تر است که در برابر عصبانیت بقیه باشه 🌺 🌺 🔰 رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🌷اهمیت به نماز🌷 🌸روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای اذان آمد. احمد گفت: کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟ 🌸گفتم ۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم و همانجا نماز می خوانیم... 🌸از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت:من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نماز #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود"❤️ 🗣راوی:علی مرعی (دوست شهید) #شهید_احمد_مشلب🌷 🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🌸 خاطره ای از برخورد شهید ابراهیم هادی با یک معلول 🔻بخوانید: حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگه عجله نداشتی؟! همینطور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش تر بریم تا از این آقا جلو نزنیم.! من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام را میرفت. 🍃ابراهیم گفت: اگر ما تند از کنار او رد شویم، دلش می سوزد که نمی تواند مثل ما راه برود. کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود. گفتم: ابرام جون، ما کار داریم، این حرفا چیه؟ بیا سریع بریم. اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم. 🔸آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد. او در حالی که عجله داشت، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند! 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص۳۱ #هوای_معلولین_شهرمان_را_داشته_باشیم 🔰شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا👇 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🔰 شهیدے ک نماز نمیخواند🤔 تو گردان شایعه شد نماز نمے خونه گفتن .. تو ڪه رفیق اونی..بهش تذڪر بده.. باور نڪردم و گفتم .. لابد مے خواد ریا نشه.. پنهانے مے خونه. وقتی دو نفرے توے سنگر ڪمین جزیره ے مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم با چشم خودم دیدم ڪه نماز نمے خواند! 😳توے سنگر ڪمین.. در ڪمینش بودم تا سرحرف را باز ڪنم .. گفتم بهش ڪ.. ـ تو ڪه براے خدا مے جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😳 لبخندے زد و گفت .. یادم مے دے نماز خوندن رو☺️ ـ بلد نیستے ؟😳 ـ نه..تا حالا نخوندم همان وقت داخل سنگر ڪمین.. زیر آتش خمپاره ے شصت دشمن.. تا جایی ڪه خستگے اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم توے تاریک روشناے صبح.. اولین نمازش را با من خواند.😇 دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویے ڪه آمدند و جاے ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شڪافتیم هنوز مسافتے دور نشده بودیم ڪه خمپاره شصت توے آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام ڪه ڪف قایق خواباندمش.. لبخند ڪم رنگے زد.😔 با انگشت روے سینه اش صلیب ڪشید و چشمش به آسمان یڪے شد . . .😭 و با لبخند به شهادت رسید.😭😔🌹 اری.. مسیحے بود ڪه مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...🥀 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
🇮🇷 دو شهید با پلاک های ۵۵۵ و ۵۵۶ 🇮🇷 🌺🍃طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت 🌺🍃معلوم بود که شهيدِ دراز کش مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. 🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.. ⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردیم...😔 🌺 شهید مدیا رسانه ی تخصصی شهدا🌺 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
جوان بود✌ مومن بود😇 انقلابی بود👊 نماینده مجلس بود🧔 🔴به جرمِ افشای ذاتِ خبیث زهرا رهنورد و ‎ميرحسين موسوي (۲۸ سال زود تر از سال ۸۸) توسط منافقین به شهادت رسید. 🔹۶۶ روز مانده تا انتخابات مجلس... های مجلس را پیدا کنید... 🌺 رسانه ی تخصصی شهدا🌺 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
‌ ‌ 🔔واسه ی چی اینقدر شهید میارن؟😕 سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:این روزها شهدای زیادی رو پیدا می کنن و میارن ایران، به نظرتون کار خوبیه؟ کیا موافقن؟ کیا مخالف؟ اکثر دانشجویان مخالف بودن، بعضیا میگفتن: ولمون نمی کنن... گیر دادن به چهار تا استخون... ملت دیوونن بعضیا میگفتن: آدم یاد بدبختی یاش میوفته تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحانی جلسه قبل نبود همه ی بچه ها سراغ برگه هایشان رو گرفتن ولی استاد جواب نمی داد یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟! شما مسئول برگه های ما بودی😡 استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمی دونم کجا گذاشتم😊 همه ی دانشجویان شاکی شدن😡 استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟ گفتن:چون واسشون زحمت کشیدیم درس خوندیم هزینه دادیم زمان صرف کردیم هرچی که دانشجویان می گفتن استاد روی تخته می نوشت استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هر کی میتونه بره پیداشون کنه؟😡 یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد صدای دانشجویان بلند شد استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین؟ چون تیکه تیکه شدن!!! دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو می چسبونیم برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه آچار نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کنید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرده و فرستاده جنگ، الان منتظر همین چهار تا استخونش نباشه...😭 بچه اش رو می خواد حتی اگه خاکستر شده باشه😭 چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شدن😭 🔸️تنها کسی که موافق بود شهیدی بود که سالهاست منتظر باباشه😔 🌺 رسانه ی تخصصی شهدا🌺 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef
😭وقف عشق😭 ️بعد خوندن خطبه عقد، امام یک پول مختصری بهشون داد، بروند مشهد ماه عسل. پول رو داده بود به احمد آقا. گفته بود: "جنگ تموم بشه، زیارت هم می‌ریم." با خانمش دوتایی رفتند اهواز! #شهید_حسین_خرازی 🌺 #شهید_مدیا رسانه ی تخصصی شهدا🌺 http://eitaa.com/joinchat/2591686680C28724846ef