eitaa logo
شهیدمدافع‌حرم‌محمدحسین‌بشیری
540 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
117 فایل
#شهید_مدافع_حرم_محمدحسیـن_بشیری #استادنمونه_تخریب_و_انفجارات تاریخ ولادت:۶۰٫۴٫۲۹ تاریخ شهادت:۹۵٫۸٫۲۲ ((با همراهی خانواده شهید)) خادم خواهران: @A_bshi پیشنهادات: @Haj_morteza خادم الشهدا (تبادلات): @ranjbarp
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌. ☘﴾﷽﴿☘ 🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج‌و‌باب‌الحوائج🌼 🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃 🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ✨ نشر پیام صدقه جاریه است . ✨ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @shahidmohamadhoseinbashiri ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─ 💠💎💠💠💎💠
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مردی که همسرش را پیش حاج قاسم واسطه کرد تا به سوریه برود! دوستانش می‌گویند حاج قاسم قبول نکرده بود او به سوریه برود و گفته بود اگر همسرت اجازه داد می‌توانی بروی، حسین هم همسرش را واسطه کرد ...! @shahidmohamadhoseinbashiri ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
15.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیارت ائمه بقیع علیهم السلام در روز شهادت امام باقر علیه السلام @shahidmohamadhoseinbashiri ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خود درگیری صهیونیست‌ها پس از یک اختلال رادیویی! ماجرای اتفاقات دو روز پیش در مرز لبنان و سرزمین های اشغالی @shahidmohamadhoseinbashiri ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
Arbaein 20: شاهد خطبه عقد» تابستان سال1383در یک گرمای شدید با همسرم خودمان را رساندیم به مشهد مقدس جهت زیارت. یک روزداشتم از حرم به طرف منزل می رفتیم که گوشی ام زنگ خورد .اسم وشماره محمد حسین بشیری همکارم روی صفحه آن نمایان شد. جواب دادم:« بله» صدا آمد:«سلام رسول جان، محمدحسین هستم » - بفرما عزیزم،- -کجایی- دقیقا الان داریم در صحن جامع رضوی می رویم با همسرم به طرف منزل، محمدحسین می دانست مشهد هستم -کاری داشتی- - بله التماس دعا دارم واگر مزاحمتی نیست می خواهم برادری کنی کاری برایم انجام بدهی.- -در خدمتم وهر کاری دستور بدهی با جان ودل انجام می دهم.- رسول جان! من مدتی است که عقد موقت انجام داده ام ومی خواهیم با همسرم بیایم مشهد .اگه ممکن هست ببین می توانی تحقیق کنی وببینی چطوری می شود داخل حرم برای ما یک عالمی ویا کسی ازروحانیون حرم خطبه دائم بخواند. - ممنون می شوم اگر بپرسی وجواب بدهی- - به روی چشم حتما می روم ومی پرسم تا فردا صبر کن جواب می دهم- گوشی را قطع کردم به همسرم گفتم:« آقای بشیری همکارم بود باید بعداز استراحت برگردیم زود حرم .از من خواسته برایش کاری را انجام بدهم .» استراحت کوتاهی کردم وعصر نشده آمدم حرم.از دوردستم را گذاشتم روی قلبم واز آقا درخواست کردم ضمن اجازه واذن ورود کمکم کند برای این جوان رشید ودرخواست آن کاری کند. رفتم تا رسیدم به دفتر خدام .یک نفر خادم نورانی داخل اتاق نشسته بود وازش پرسیدم حاج آقا من برای دوستم می خواهم تحقیق کنم که چطوری می شود از همدان بیایند اینجا وکسی برایش خطبه عقد بخواند .خادم خیلی زرنگ بود تمام اطلاعات من ومحمد حسین را گرفت و بعد از اینکه مطمئن شد با مدارک کافی واجازه محضررسمی می خواهیم این کار را بکنیم گفت چند لحظه صبر کن تا من برگردم. رفت ودیدم با یک سید نورانی وخوش سیما برگشت وحاج آقا را معرفی کرد. -حاج آقای سپهر هستند ودر خدمت شما- چند لحظه ای حاج آقا با من صحبت کرد وآخرش شماره همراهش را داد وگفت به دوستت زنگ بزن بیایند وقتی رسیدند چند ساعت زود تر با من تماس بگیر تا یک ساعتی را برای این امر مهم هماهنگ کنیم ودر خدمت شما باشم. از خادم وحاج آقای سپهر خدا حافظی کردم و رفتم داخل حرم مشغول نماز وزیارت وطبق ساعتی که با همسرم هماهنگ کرده بودم در آمدم بیرون واز جایی که گوشی ام خط می داد زنگ زدم به محمد حسین وداستان را برایش تعریف کردم او خوشحال شد ومن بیشتر . یکی، دو روز بعد محمد حسین عین اجل معلق سر رسید وزنگ زدیم به حاج آقا سپهر و وقت دادبرای ساعت 5بعد از ظهر همان روز . ساعت چهار ونیم رفتیم حرم اتاق خدام که دیدم سید نشسته ومنتظر هست با دیدن محمد حسین ومن خانواده هاخیلی خوشحال شد وهر دوی مارا بوسید ولی محمد حسین را بقل گرفت وحسابی به سینه اش چسباند انگار دوستانی هستند که چندین سال همدیگر را می شناسند .مدارک را چک کرد گفت :«برویم ببینیم امام رضا (ع)کجای حرم رزق وروزی ما را قرار داده.» حاج آقا سپهر افتاد جلو ما هم چهار نفری دنباش رفت ورفت از داخل چندین رواق رد شد وعاقبت در اتاقی که درست روبروی حرم بود وپشت به مسجد گوهر شاد که بیشتر برای امر مراجعات بود ما را دعوت کرد آنجا نشستیم وهمگی روبروی ضریح مقدس .محمد حسین دل توی دلش نبود ومن بیشتر. دو زانوبا ادب پیش حاج آقا نشسته بود چهره اش برق می زد .یکباره حاج اقا رو کرد به خانم محمد حسین وگفت خانم که از نسل وجدخودمان هست ومن تازه متوجه شدم که خانم محمد حسین سیده هست. حاج آقا یک حالی دیگر شد وبه فکر فرو رفت تبسم کردبا گشاده رویی نگاهی به محمدحسین کرد وپرسید چند روز از عقد موقت باقی مانده است محمد حسین جواب داد یک روز حاج آقا گفت آن یک روز را ببخش تا من خطبه را بخوانم من غرق در صورت حاج آقا ومحمد حسین ونگاهم به حرم بود حاج آقا هم با تبسم خالصانه مشغول خواندن خطبه عقد وبا سخنان حاج آقا که گفت دست هایتان را به طرف حرم بگیرید ومن دعا می کنم وشماهم آمین بگوید هر چه از آقا می خواهید اینجا ودر این لحظات استجابت دعاست، بخواهید . دقایقی بعد حاج آقا اولین کسی بود که به محمد حسین وخانمش تبریک گفت برایشان دعا کرد که هر دو عاقبت بخیر شوند من هم محمد حسین را بوسیدم او مشغول نماز شد وبه یک سجده طولانی رفت که فقط محو تماشای او بودم. حاج آقا از ما خدا حافظی کرد ورفت تا بعد از نماز باهم بودیم وموقع رفتن به منزل خداحافظی کردم ورفتم فردا ظهر محمدحسین را در مسیر باخانمش دیدم وگفت رسول برایت یک هدیه آورده ام خیلی خوشحال شدم وگفتم بده ببینم چیست دیدم یک ژتون غذا مال حرم است وگفت امروز با همسرم در حرم بودیم که یکی از خدام آمدودوتا ژتون به ما داد ما یکی را دونفری رفتیم خوردیم ویکی آنرا هم برای تو نگه داشته ام .ژتون را داد ورفتند ومن هم با خانم رفتم حرم ومشغول خوردن غذا که چلو مرغ بود شدم گرچه غذا یک دانه بود ولی ما دو نفری هرچه می خوردیم تمام نمی شد و آخرش
اشک هایم بخاطر این میهمان نوازی آقا در آمد. از آنروز به بعد خیلی دلم می خواست حاج آقا ی سپهر را ببینم ولی موفق نشدم وبعد از چند روز با خواندن زیارت وداع به همدان برگشتم. راوی: رسول نیازی. همراه وهمکار شهید محمد حسین بشیری تدوین: جمشید طالبی
💠پیامبر اکرم(ص) «خداوند در هیچ روزی به اندازه روز عرفه، بندگان خود را از آتش جهنم آزاد نمی‌کند» ⏫اعمال شب و روز عرفه
💠امام سجاد(ع) در روز عرفه صدای نیازمندی را شنید که گدایی می‌کرد. به او فرمود: «وای بر تو! آیا در مثل چنین روزی از غیر خدا درخواست می‌کنى، درحالی‌که در این روز برای بچه‌هایی که در شکم مادران هستند، امید سعادت و خوشبختی می‌رود» التماس دعا✋
4_213466574760182211.mp3
1.93M
🕯 پایانی شب 🌙 🌹سلام ای مهربانم آمده ام آشتی،ولی دستم خالی خالیست!خالی! ولی شنیده ام کریمی ای خدا! دلم گرم است که میبخشی بسرعت!
ببین مُسلِمَت گشته مانوس غمها                      شوم کشته از کینه و ظُلم اعداء قسم میدهم بر تو ای دلبر من                        میا کوفه یا سیدی جانِ زهرا ▪️شهادت حضرت مسلم( ع )تسلیت باد▪️