eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
1.2هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
12.9هزار ویدیو
175 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند بقیع، از چگونگی ساخت تا تخریب به دست وهابیت عنود 🕊 @labik_yamahdi_313
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️بقیع بُقعه ندارد، ولی بقا دارد ▪️ضریح و صحن ندارد، ولی صفا دارد ▪️برای گنبد و گل دسته که نیامده است ▪️گدا به خانه‌ی ارباب التجا دارد 🛑 هشتم شوال، سالروز تخریب حرم ائمه بقیع ع تسلیت باد. ‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌🆔 @sh_montazerin
17.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه 🎥 نماهنگ | ارتش مقدس انقلاب ✏️ روایت رهبر انقلاب از حضور در اولین مراسم ۲۹ فروردین تا برشماری ویژگی‌های ارتش 🌷 یکی از بهترین و هوشمندانه‌ترین کارهای بزرگ امام عزیزمان، تعیین روز ارتش بود. @maktabn
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همش با خودم می‌گفتم چرا قبل از من گریه می‌کردند، می‌خندیدن، پس چرا من چیزی نمی‌بینم؟! گفتن که ایشون تازه زایمان کرده و چون بچه‌شون تازه به دنیا اومده همه چی پاک شده ... فصل ۵ کانال سرنوشت انسان: @sarneveshte_ensan
🔴 جوانی که با دو کیلو شکر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و سر به راه شد!! 🔸یکی از دوستانم تعریف می‌کرد: اوایل دهه ۹۰ راهپیمایی اربعین به گستردگی حالا نبود. یکبار یادم هست تا آخر شب پیاده روی کردم جایی برای اقامت نبود. تمامی موکب ها پر شده بود نمی‌دانستم کجا بروم هم خوابم گرفته بود هم هوا سرد بود. نزدیک یک تقاطع یکی از جوانان عراقی جلویم رو گرفت و گفت منزل؟ گفتم بله. از جاده بیرون رفتیم و سوار ماشین جوان عراقی شدم. او پس از چند دقیقه رانندگی وارد روستایی در مسیر نجف به کربلا شد. 🔸محیط روستا خلوت بود. فقط چند جوان در گوشه ای نشسته بودند. این جوان عراقی وارد منزل شد. رخت خواب را آماده نمود و از منزل بیرون رفت و کنار آن چند جوان مشغول صحبت شد. خواستم بخوابم که دیدم یک تابلوی بزرگ و عجیب روی دیوار قرار دارد. روی این تابلو تصویر یک تابوت قرار داشت که دست میت از آن بیرون افتاده بود! حسابی ترسیدم این تابلو چه معنایی دارد؟ چرا اینجا اینقدر خلوت است؟! نکند این جوان عراقی از گروه های تکفیری باشد؟ نکند که... 🔸خواب از چشمانم پریده بود. نمی دانستم چه کنم. پس از چند دقیقه وسایلم را جمع کردم، کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. جوان عراقی تا مرا دید جلو آمد و گفت کجا زائر؟! بعد گفت من خوشحال بودم که یک زوار امام حسین علیه‌السلام مهمان من است. گفتم تشکر باید بروم! مکثی کرد و گفت به خاطر این تابلو ناراحتی؟ سکوت کردم. مرا به داخل خانه دعوت کرد و شروع به صحبت نمود. 🔸این جوان عراقی گفت: چند سال قبل تمام جوانان روستای ما در موکبی که در کنار جاده بود فعالیت می کردند. فقط من بودم که این مسائل را قبول نداشته و آلوده به تمامی گناهان بودم. یکبار که حوصله‌ام سر رفته بود به موکب اهالی روستا رفتم تا آنها را کمک کنم اما هیچ کس مرا تحویل نگرفت! واقعاً میخواستم کمک کنم اما به من گفتند با این تیپ و قیافه جلوی موکب راه نرو! حسابی ناراحت شدم. 🔸همینطور برای خودم راه میرفتم و مشغول بودم که یک نفر از موکب های مجاور به من گفت اگر میخواهی کار مثبتی انجام بدهی برای شیرین کردن چای زوار، دو کیلو شکر تهیه کن گفتم چشم. به آن سوی خیابان رفتم شکر را خریدم برگشتم اما دیگر هیچ نفهمیدم. سانحه خیلی سریع اتفاق افتاد و من مُردَم!! اهالی روستا جنازه من را آماده و تشییع کرده و به سوی قبرستان بردند. آن لحظات را خوب به یاد دارم روح من به دنبال پیکرم بود. یقین داشتم سرنوشت سختی در انتظار من خواهد بود! هیچ عمل درستی انجام نداده بودم. 🔸در این حین متوجه شدم فرشتگان عذاب به من نزدیک میشوند و میخواهند مرا با خود ببرند. ترس وجود مرا گرفته بود. همان لحظه متوجه شدم که آقا ابا عبدالله (ع) به دیدنم آمدند. به آقا التماس میکردم به دادم برسید. هیچ عمل خوبی انجام نداده ام آقا امام حسین علیه‌السلام به گروه فرشتگان فرمود: با دوست ما چه کار دارید؟ آنها گفتند این شخص هیچ عمل خوبی انجام نداده. اما امام فرمودند: دو کیلو شکر برای زائرین ما خریده است.😭 🔸آن ملک در جواب گفت: گناهان این شخص بسیار زیادتر از این کار اوست. آقا امام حسین (ع) فرمودند: شکرها را دانه دانه برایش حساب کنید. بعد فرمودند به شما فرصت دیگری می‌دهیم تا بتوانی گذشته‌ات را جبران کنی. روح به جسم برگشت اما من نمی‌توانستم حرف بزنم فقط توانستم دست خودم را از داخل تابوت بیرون بیاورم!! دوستانم با تعجب تابوت را روی زمین گذاشتند، یک نفر از این صحنه عکس گرفت. من این عکس را داخل اتاق قرار داده ام تا فراموش نکنم به شفاعت مولایم به دنیا برگشته‌ام. 🌹لذا خواهش میکنم امشب را اینجا بمان به من توفیق بده افتخار بده تا امشب هم خادم یکی از زوار امام حسین علیه‌السلام باشم. ❤️صلی الله علیک یا اباعبدالله 📚 نسیمی از ملکوت ➥@ansuiemarg_ir
38.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❧🔆✧﷽✧🔆 ❧🎬کلیپ تصویری ◇> مستند بهشت ماندنی است 💥 روایت فاجعهٔ تلخ تخریب ✡ این مستند، واقعهٔ تخریب بهشت بقیع و حرم چهار امام مظلوم شیعه توسط وهابیت و نقش خائنانهٔ برخی عناصر بهایی را بررسی می‌کند. پیشنهاد دانلود✌️ ⏰( ۳۰دقیقه و ۳۴ثانیه) هدیه به لبخند عج ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅‌
🩸وقتی‌که شیعیان ساکن در مدینه، با اشک و زاری، خِشت‌ها را از روی گنبد و بارگاه مطهّر ائمّه بقیع «علیهم‌السلام» برمی‌داشتند ... از جناب شیخ العَمْری ، امام جماعت مسجد شیعیان در مدینه قدیم ، افراد امین و مورد اعتماد نقل کرده‌اند: 🥀 زمانی که مُفتی وهابی‌ها در آن زمان ، فتوای تخریب گنبد و بارگاه ائمه بقیع علیهم‌السلام را صادر کرد، برای اینکه بدین وسیله شیعیان را بیشتر بسوزانند، به شیعیان ساکن در مدینه گفتند: یا با دست خودتان این قبور را با خاک یکسان می‌کنید یا قبل از اینکه ما این قبور را تخریب کنیم، گردن تک‌تک شما را در پیش این قبور می‌زنیم؟! شیعیان که به هیچ وجه راضی به این کار نبودند، خودشان را آماده شهادت کردند. همین‌که جلّادشان خواست تا گردن اولین نفر از شیعیان را بزند، دستش شُل شد و تیغ از دستش افتاد. آن نانجیبان متوجه این امرِ غیرعادی شدند و از قتل شیعیان دست کشیدند و رفتند. شب‌هنگام، بزرگ آن شیعیان، امام حسن مجتبی علیه‌السلام را در عالم رؤیا دید که در آن عالَم، حضرت به او فرمودند: {{ اگر این‌ها قبور ما خراب کنند، علاوه بر تخریب، به ما جسارت می‌کنند؛ شما خودتان این کار انجام دهید تا دیگر جسارتی به ما نشود ... }} صبح شد و شیعیان آمدند و با دست خودشان این خِشت‌ها را برمی‌داشتند و با صدای بلند گریه می‌کردند... ✍ گویا إمام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌دانستند که این‌ عدّه، فرزندان و پیروان همان نانجیبانی هستند که یک روز در همین کوچه‌های مدینه به مادرشان زهرای مرضیه علیهاالسلام چه جسارت‌ها کردند... که تاریخ یک گوشهٔ آن را، اینگونه نوشته است: 📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️دوّمی رو کرد به همه سربازانی که دو‌ر و برش ایستاده بودند و فریاد زد: «فاطمه {سلام‌الله‌علیها} را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد. 📚مؤتمر علماء بغداد-صفحه۶۳ https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
1.41M
🔊‌شنیدن این ۵ دقیقه بر‌ همه،خصوصاً واجبه‼️ ☝️🏼 این صوت برای اونایی که میخوان زمینه ساز ظهور حضرت باشن، ‼️ https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani