eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
335 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠(۱۵۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجاه و هشتم:جای کفش در دهان نیست!(۱) ♦️فصل زمستون بود و محوطه بیرون گل و شل شده بود و در اوقات هواخوری ناچار بودیم با کفشهای گلی برگردیم داخل آسایشگاه. یکی از بعثیها بنام حسین بسیار بد پیله و به نوعی دچار سادیسم بود. مدتی عادت کرده بود بعد از ظهرها که اکثر بچه ها در حال استراحت و خواب بودن و آسایشگاه ساکت بود، میومد پشت پنجره یکی از آسایشگاها و به بهانه اینکه افرادی دارن با هم حرف می زدن همه یا تعدادی از افراد رو بلند می کرد و دستور می داد کفشهای گلی رو بکنن تو دهنشون و همونجوری نگه دارن و از این کارش خیلی کیف می کرد و احساس غرور بهش دست می داد. 📌این بلا رو به قصد تحقیر بچه ها چند بار تکرار کرده بود و اگر کسی انجام نمی داد بشدت شکنجه می شد. روز قبلش با آسایشگاه یعقوب(آسایشگاه ۹) این کار رو کرده بود و می دونستم امروز نوبت ماست. به تعدادی از دوستان سپردم اگه اومد کسی اینکار رو نکنه تا من باهاش صحبت کنم. بچه ها هم معمولا همکاری می کردن. 🔸️طبق حدس و پیش بینی من  و در حالیکه اکثر بچه ها خواب بودن و من و تعدادی بدون سر وصدا داشتیم روزنامه یا قرآن می خوندیم ، اومد پشت پنجره و نگاهی کرد و اشاره کرد این ردیف بلند بشن و کفشها رو بکنن تو حلقشون. از طرفی این عمل ظالمانه هم بود چون واقعا کسی حرفی نزده بود و هم تحقیر کننده. بر اساس توافق و قراری که با بچه ها داشتم بلند شدم و با احترام گفتم سیدی!(قربان) واقعا کسی حرفی نزده و همه ساکتن چرا باید این کارو انجام بدیم؟ 🔹️این سؤال اعتراضی من که بنوعی تمرد از دستور بود براش خیلی سنگین بود و به ناصر، ارشد آسایشگاه گفت بگو به بقیه بشینن و فقط این یکی باید کفشو بکنه تو دهنش و نگهداره. قضیه جدی شده بود و داشت کار بجاهای باریک می کشید. یا باید تسلیم می شدم یا تدبیری می کردم. 📍من به بهانه ی اینکه هستم و این کار روزه رو باطل می کنه امتناع کردم. گفت چرا میگی الان که ماه رمضان نیست. گفتم دارم و اینجا هم بیکاریم قضای روزه هامو گرفتم. ناصر خیلی کنجکاوی می کرد و از دوستان اطرافم می پرسید این راست میگه؟ صبحانه و ناهار نخورده؟ حالا دیگه با داد و بیداد نگهبان عراقی و ناصر همه بیدار شده بودن. همه گفتن نه ما ندیدیم رحمان چیزی بخوره. البته هم صبحانه خورده بودم و هم ناهار و خیلیها هم دیده بودن ولی جوانمردی بچه ها اقتضا می کرد که با من همراهی کنن که مشکلی برام ایجاد نشه... ☀️ واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo ایتا @shahidmostafamousavi ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 (س) 💐کار ما امشب است با زینب 💐شب میلاد نورها زینب 🎤 👏 🌸🍃
سلام عمه ی سادات مادر شهدا سلام معنی و مفهوم عُروة الوُثقی سلام اَمنیة الله، معدن الرّحمة سلام فخر علی نازدانه ی زهرا (س)💫💞 💫💞 💫💞 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 «پادشاهان جدید عالم» 🔺 در دجال چه ویژگی داره؟ 👤 استاد 🔸 جامعه رو به سمتی بردن که به اسم رفاه باید بیشتر مصرف کنید....
🌸میلاد حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارک باد 🎊💐 🗓 امروز  چهارشنبه ☀️  ٩   آذر   ١۴٠١   ه. ش   🌙 ۵   جمادی الاول     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ٣٠     نوامبر   ٢٠٢٢    🌸🍃
✨خــــداوندا..🙏 🌸بنام تو که زیباترین نامهاست ✨روزمان را آغاز می‌کنیم 🌸روزی که با نام و یاد تو باشد ✨سراسر عشق است و مهربانی 🌸و سرشار از خیر و برکت است ✨و فـراوانـی 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌸🍃@shahidmostafamousavi
👓 وقتی حتی بازیکن با اینکه برده و صعود کرده، از باخت و ناراحتی ایرانی ناراحته، تویی که رفتی تو خیابون بوق زدی و رقصیدی را تاریخی کردی! ❗️ تو انقد بی‌ریشه‌ای که حتی هم نیستی! @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 طنز جبهه •┈••✾💧✾••┈• 🔹 شب توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم. شب مهتابی زیبایی بود فرمانده اومد توی سنگر و گفت: این‌قدر چرت نزنین ، تنبل می‌شین، به جای این کار برید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنین. بلند شدیم و رفتیم به طرف خاکریز های بلندی که توی خط مقدم بود. بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودن . مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه کله آدمیزاد روی خاکریز گذاشته بودند که وقتی کسی سرش را از خاکریز بالا می آورد، بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و اون رو نزنن . ما هم خیال می کردیم که این سنگ ها همه کله رزمنده هاست. رزمنده هایی که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست. یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم ! صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدن تا چند روز ، بهمون می خندید . •┈••✾💧✾••┈• @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخ صورتم ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت دوم نماز عشاء که تموم شد تعقیبات خوندمو دوئیدم بیرون ، آخه باید نون میگرفتم ، نون وایی یه ساعت بعد اذان پُختش تموم می شد ، وارد حیاط مسجد که شدم ، ول وله ایی بود پسر بچه ها داشتن تُو حیاط مسجد با یه توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کردن ، خندیدم و راستش رو بخواید خوشحال شدم چون واسه من که سی سال معلمی کرده بودم دیدن بچه ها و شادی هاشون لذت بخش بود ، دولا شدم پشت کفشمو بالا بکشم که یه هُو ضربه محکمی رو روی صورتم احساس کردم ، خیلی درد گرفت عینکم افتاد و شیشه اش در اومد ، توپ پلاستیکی افتاد جلو پام ۰ ۰ یکی از بچه ها داد زد ۰۰۰ دَر رِید ، هوا پَسه ، یه دفعه حیاط خالی شد ، دسته عینک کج شده بود و گوشه چشمم خراش برداشته بود ، گِیج شده بودم ، چشمم سیاهی می رفت ، یه هو یه پسر بچه کوچیک دستمو گرفت یه تیکه دستمال کاغذی مچاله شده بهم داد و خیلی جدی و مردونه گفت : بیا خونش ُ و پاک کن ، بعد یه چسب زخم از جیب شلوارش دَر اورد و گفت : بِی بِی جون بهم داده ، آخه من هر روز یه جام زخم میشه ، همیشه بِی بِی جون تُو جیبم یه چسب زخم می زاره و هزار تومن پول واسه بستنی ۰۰۰ با عصبانیت یه نگاه بهش انداختم و چسب گرفتم ، یه قِله بچه ، چش تُو چِش من اِنداخته ، میگه : بیا چسب رو بگیر ، شیطونه میگه ۰۰۰ خدا ؟ خُشکم زد ، من قسم می خورم که قبلا" این بچه رو یه جا دیدم ، چهره اش واسم خیلی آشنا می زد ، اما کجا ؟ رفتم تُو عالم هپروت ۰۰۰ یاد کرمانشاه افتادم ، شهرک آناهیتا ، مَقعر بسیجی های لشگر ۲۷ ، سی و هف هش سال پیش ، دور هم نشسته بودیم ، آقا قلعه قوند دبیر بینش دینی مون هم با ما اعزام شده بود ، ما بر و بچه های هنرستان توحید ِ دو راه قپون بودیم میون راه موقع اعزام دو تا پسر خاله های مَمَد حَمومی رو دیدم ، بچه های نازی بودن ، خلاصه گروهمون کامل بود من و آقا قلعه قوند و احمد رشیدی و علی شاهرخی و مملی ، که فامیلیش یادم نمی یاد و دو تا پسر خاله های ممد حمومی ناصر و جمشید ، همه ما چند نفر از بچه های ته خَط راه آهن بودیم ، بچه های محله وصفنارد ، بعدها اسمشو گذاشتن لِیانشامپو ، نزدیک پاسگاه نعمت آّباد جاده ساوه ، بیابونای جنوب تهران چقدر این بچه شبیه مملی بود ، مملی تُو دسته ما که یه خمپاره ۱۲۰ تامپلای کره ایی خوشگل تازه وارد شده داشتیم ، گوله پُوست می کَند ، یعنی گوله رو آماده پرتاب می کرد ، منم گِرا رو روی قبضه می بستم و بعد با پیام بیسیم چی و دیده بان (و ما رَمیت اِذ رَمیت) پرتابش می کردم عین لَبو قرمز شده بودم ، پرسیدم : بابا جون اسمت چیه ؟ یه هو سید پرید وسط حرف و گفت : عمو جونش ؟ اسمش آقا محمده ، بچه ها بهش میگن ، مملی کوچیکه ، شما به بزرگی خودتون ببخشید ، توپ رو به صورتتون زده ، قول میده دیگه تکرار نشه ، بعد با صدای سنگینی گفت : مَگه نه آقا محمد آقا ؟ مملی تندی سرش رو تکون داد و گفت : آره قول میدم ، قول ، قول ، قول ۰۰۰ بچه ها که ترسشون ریخته بود دور من و سید جمع شده بودن ، مملی اشاره کرد به یه تابلو کهنه و قدیمی رو دیوار حیاط مسجد و گفت : به جوون دایی محمد قول میدم دیگه تکرار نشه ، روی تابلو قدیمی صلوات خواصه امام رضا(ع) نوشته شده بود ، گوشه هاش پاره شده بود و لامپ های اطرافش سوخته بود و شکسته بود ، یه هو یکی از بچه ها داد زد مملی بیا بریم بستنی بخوریم ، مملی دستش رو کرد تُو جیبش و هزار تومنی در آورد و گفت : نه نمی خوام دارم پولم جمع می کنم واسه تعمیر تابلوی دایی محمد لامپاش خیلی گرونه ۰۰۰ سید گفت : از وقتی خواب دایی شو دیده ، گِیر داده که باید این تابلو تعمیر بشه ، ولی تابلو خیلی کهنه اس ، باید کَندِه بشه ، ولی این جوجه بچه نمی زاره ، رفتم تُو فکر ، خوب من رشتم برق بود و هنرستان درس خونده بودم ، پرسیدم ؟ این تابلو از کِی اینجاست ، چرا تعمیر نشده ، سید گفت : بعد شهادت محمد ، بی بی مادرش این تابلو رو به خاطر عشق زیادی که شهید به امام رضا(ع) داشت داد ساختن و اینجا نصب کرد ۰۰۰ یه دفعه یاد نون افتادم ُ و دوئیدم ، سید و بچه ها مات و مبهوت به من نگاه می کردند ، سید داد زد چی شد کجا ؟ گفتم نون ، نون دیر شد اَگه نون نخرم ، عیال اعلام جنگ می دِه ُ و منم خاکریزم کوتاهه و حتما" کم می یارم ، سید زد زیر خنده و اشاره کرد به داخل مسجد ، آهای بچه ها بیاید ، این داداشمونم مثل خودمون زِی زِی قولوه ِ ، زن ذلیله ، بابا اِیول اِیول ، نمی دونم ما بچه ها جنگ چرا بعد برگشتن از جنگ ، اِنقدر تُو شهرها ُ و خونمون غریب ُ و مظلومیم ، چرا همه روی سر ما خراب میشن ، دَمت گرم حاج حسن آقا ، دَمت گرم۰۰۰ حالا دیگه بچه های مسجد به من میگن حاج حسن آقا ، راستش رو بخاید خودمم این اسمو دوست دارم ، حاج حسن آقا ، قشنگه نه ، تُو رو خدا قشنگ نیست ؟ پایان قسمت دوم (شهید حسن عبدی) ان شاءالله دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر
شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃 🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃 🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃 🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃 🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃 🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃 🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج *🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼 🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸 ‌‌امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست مقام معظم رهبری ادمین تبادلات.ایتا @mousavi515 کانال @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس نوشته ها @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ‌‌https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا