فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلم دیدهنشده از ورود پیکر شهدای مقاومت به فرودگاه بغداد
🔻یکی از کاربران عراقی توییتر برای اولینبار ویدیویی را از لحظه ورود پیکر سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و جمعی از همراهان آنها به فرودگاه المثنی عراق را منتشر کرد.
حتما ببینید
#جان_فدا
ـــــــــــــــــــــــ
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۹۶)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نود و ششم:معراج و غدیر
♦️یکی از زیباترین جلوه های اسارت اتحاد و همدلی بین بچه شیعهها و برادران اهل سنت و بحث و مناظرات دوستانه با هم بود. در آسایشگاه یک، یکی از عزیزان اهل سنت به نام آقا معراج بود که خیلی علاقمند به کشف حقیقت و بحث در زمینۀ مسائل دینی و مذهبی بود.
🔹️یه روز اومد پیشم و گفت: دوست دارم در زمینه ولایت حضرت علی(علیه السلام) و دلایل شما در این زمینه برام حرف بزنی. من از واقعه غدیر شروع کردم و جملات حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در باره علی( علیه السلام) و جمله معروف «من کنت مولاه ،فهذا علی مولاه» رو داشتم توضیح میدادم که معراج گفت: ببین آقا رحمان پیش هر که میرم از غدیر شروع میکنه. من خیلی این چیزها رو نمیفهمم! با زبون ساده و خودمونی برام توضیح بده ببینم قضیه چه بوده؟ من گفتم بشرطی که ناراحت نشی میگم!
گفتم: من اگه بخام مفصل وارد این بحث بشم احتمال داره ناچار بشم چیزایی رو بگم که برای تو خوشایند نباشه.
🔸️گفت: عیبی نداره من دنبال#حقیقت هستم. چند جلسه با هم نشستیم و در باره مسئلۀ#ولایت و دلایل مختلفی که به ذهنم میرسید براش توضیح دادم. سؤالاتی داشت که در حد توانم پاسخ میدادم و اونم بدون#تعصب گوش می کرد. من در صدد شیعه کردنش نبودم. انتخاب مذهب باید آگاهانه و در پی تحول درونی باشه. چون خودش علاقه نشون داده بود احساس میکردم وظیفه دارم اطلاعاتم رو هر چند ناقص در اختیارش بزارم.
🔸️این بحثهای دوستانه مدتی ادامه داشت تا اینکه معراج و چند نفرِ دیگه رو بردن آسایشگاه دیگه و بحثهای ما قطع شد، امّا یه چیز برای من و او موند و اون این که میشود بدون تعصب و توهین حتی اعتقادات همدیگه رو به چالش کشید؛ فقط شرطش اینه که جویای حقیقت باشیم نه در قید تعصب...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
عکس دوکوهه۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هجدهم
۰۰۰ میثم پرسید شما که نمی ترسید ؟ ما دو تا به هم نگاه کردیم ُ و من سریع گفتم : نه که نمی ترسیم ، آقا قلعه قوند یه کمی مکث کرد ُ و جواب داد به مدد امام زمان(عج) ، ان شاءالله نخواهیم ترسید ، میثم خندید ُ و گفت : ماشاء الله ، این درسته ، راستش رو بخواید ، یه کم خجالت کشیدم ، میثم با یکی از بچه ها درگوشی صحبت کرد ُ و اون رو دنبال چیزی فرستاد ، من نفمیدم چی گفت : راه افتادیم اومدیم ته مقعر هف هشت تا اسب و قاطر یه جا بسته شده بود ، سه تاشون زین داشتن ُ و پشت هر کدوم چند تا جعبه بزرگ لوازم خونگی بسته شده بود نظرم جلب کرد ، پرسیدم ، آقا میثم ، این جعبه ها تجهیزاته ، ما که چیزی لازم نداریم ، میثم گفت : نه ما نمی تونیم چیزای سنگین همراهمون ببریم ، چون قاطرا نمی کشن ، ممکنه پرت بشن ، پرسیدم پس چیه ، گفت : خالیه ، خندیدم ُ و گفتم ؛ خالیه ، آخه چرا ؟ آقا قلعه قوند ، فوری گفت : واسه اینکه اَگه دیده بانای دشمن مارو دیدند فکر کنن ما قاچاقچی هستیم ُ و کوله بَر ، چون اونا می دونن هیچ آدم عاقل نابلدی از این مسیر نمی ره و جونش رو به خطر نمی اندازه ، میثم خندید ُ و گفت آفرین شما قبلا" اینورا بودی ، آقا قلعه قوند گفت ، بله یه بار ، قبل از این که برم جبهه جنوب ، میثم پرسید چه خوب جبهه جنوب هم بودی ، کجا ؟ آقا قلعه قوند گفت : دوکوهه و شلمچه ، میثم گفت : با این لباس هایی که پوشیدیم اگه دیده بانای عراقی مارو ببیند فکر می کنند ما از بچه های سازمان منافقین هستیم ، و اَگه منافقا مارو ببینند فکر می کنن از کردهای قاچاقچی هستیم ، البته اَگه شانس بیاریم ، راستش رو بخواید کمی ترسیده بودم ، حاج آقا قلعه قوند پرسید اول میریم عقبه اول ؟ برادر میثم گفت : نه مستقیم میریم سر شاخ ، صبح فردا من بر میگردمو اون دو نفر نیروی کمکی رو از عقبه اول به شما می رسونم ، سوار قاطر ها شدیم ُ و راه افتادیم من قبلا" تُو روستای مادرم سوار اُولاغ شده بودم ُ و کمی تجربه داشتم ، ولی آقای قلعه قوند یه کمی براش سخت بود تعادلش رو حفظ کنه ، رو قاطر چُرتم گرفته بود ، قاطر ها هر سه با طناب به هم بسته شده بودند ، واسه همین خیالم راحت بود که گُم نمی شم ، بعد هم آدم احساس می کرد داخل گهواره بچه گی نشسته ، هی بالا پائین می پریدی ، یه لحظه به خواب عمیق فرو رفتم ، یه هو دیدم یکی تند و تند تکونم میده ، صدام میکنه حسن آقا ؟ حسن آقا ؟ چرا اینجا خوابیدی ، پاشو ، پاشو برو تُو جات بخواب ، یعنی اینقدر خسته ایی ؟ چشممو که باز کردم دیدن تُو آشپز خونه رو زمین خوابیدم ُ و دستمال یزدی تُو دستمه ، عیال داره هولم میده ُ و صِدام میکنه ، از خواب بلند شدم ُ و نشستم ، یه نگاه به دستمال انداختم چشمم افتاد به حاشیه دستمال و نوشته ، همه چی یادم اومد ، خدا جون یعنی این دستمال محمد همون دستمال شهید جمال عشقیه ، امکان نداره ، ولی با مشخصاتی که بی بی می داد یکیه ، بی بی گفت : تُو حاشیه دستمال با نخ گُلدوزی نوشته (عشقم مملی) ، خیلی دلم می خواست بپرسم ، یه نگاه به ساعت انداختم ، دیدم خیلی دیر وقته ، گفتم بهتره فردا برم ُ و از بی بی بپرسم ، فرداش دَم غروب ، یه ساعتی مونده به اَذان از خونه زدم بیرون ، می خواستم یه سره برم درب خونه بی بی ، نزدیک پارک برادر ولی زاده رو همراه پسراش دیدم ، بعد از سلام پرسیدم ، آقای ولی زاده می ری مسجد ؟ جواب داد بله ، گفتم میشه قبلش با من بیای بریم جایی ؟ پرسید کجا ؟ گفتم خونه بی بی ، مادر شهید محمد جمال عشقی ، با تعجب پرسید اتفاقی افتاده ، گفتم آره یه اتفاق عجیب ، گفت : خیر ِ ان شاءالله ، گفتم بله خیره ، باهم اومدیم درب خونه بی بی ، همین که خواستیم در رو بزنیم ، درب باز شد ُو مملی کوچیکه اومد بیرون زودی سلام کرد ، شروع کرد با پسرای آقای ولی زاده خوش ُ و بِش کردن ، گفتم ببین از قدیم گفتن : کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، بچه تا دوستاش ُ و دید همه چی رو فراموش کرد ، گفتم : مملی میشه بی بی رو صدا کنی ، توجهی نکرد چنان غرق بازی با پسرا شده بود که متوجه نشد دستمال یزدی رو از جیبم درآوردم گفتم : مملی در رابطه با اینه ، تا نگاش به دستمال افتاد ، بلند داد زد ، وای دستمال دایی محمده ، دیشب تُو خواب بهم گفت دستمال دست شماست ، یادم رفت خوابم ُ و واسه بی بی تعریف کنم ، هیچ کس باور نمی کنه دایی من بیشتر وقت ها پیش منه ، با من بازی میکنه ، میگه چیکار کنم ، آقای ولی زاده گفت : آخه تو که دایی محمدت رو ندیدی ، نمی دونی چه شکلیه ، مملی خندید گفت شکل همون عکسی که تُو اطاقش نصب شده با همون لباس ، حتی این آقا هم تُو اون عکس هست ، خیلی های دیگه هم هستند ، پرسیدم کدوم عکس ، یه دفعه درب باز شد و بی بی اومد بیرون ُ و گفت آخرین عکسی که محمد واسم فرستاد ، بعد مفقود شدنش دادم عکس بزرگ کردن ُ و زدم تُو اطاقش ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
ایتا
🌎 @s
🔴 ناگفته های شنیدنی از #حاج_قاسم
♦️حجت الاسلام شیرازی نماینده سابق ولی فقیه در سپاه قدس:
♦️ جلسهای بود، جلسه شورا که دقیقا یادم نیست سال چند بود. ۹۶ یا ۹۷ بود. یکی از معاونت های نیروی قدس در جلسه این خبر را بیان کرد که در وزارت امور خارجه، جلسهای بوده که در آن یکی از آقایان به رهبر معظم انقلاب اهانت کرده است. حاج قاسم گفت تو چکار کردی؟ گفت من دیدم که اگر بخواهم موضع بگیرم ممکن است سر و صدا شود، بنابراین سکوت کردم. حاجی با عصبانیت گفت: من اگر به جای تو بودم، لیوان را برمیداشتم، پرت میکردم در صورت آن فرد که صورتش خورد شود. تو نشستی نگاه کردی؟! به آقا اهانت کرده و تو سکوت کردی؟! در جایی که ولایت مطرح بود، حاج قاسم با تمام وجود وارد میشد.
♦️ آخرین باری که با هم رفتیم قم برای دیدن مراجعی چون آیت الله مکارم، آیت الله نوری همدانی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله سبحانی و... آن روز شش نفر از مراجع را زیارت کردیم. اول به من گفت که هرچه من میگویم، یادداشت کن. من تمام مطالب را یادداشت کردم و نگه داشتم. خدمت تکتک مراجع که میرفتیم، میگفت اگر میخواهید اسلام بماند، باید جمهوری اسلامی بماند. اگر میخواهید جمهوری اسلامی بماند، باید ولایت فقیه بماند. اگر میخواهید ولایت فقیه بماند، تمامی شما باید بیایید پشت سر رهبر انقلاب و از ایشان حمایت کنید.
♦️ شما میدانید که معمولا کسی پیش مراجع این طور صریح حرف نمیزند. حاج قاسم برای خودش یک تکلیف میدانست که بیاید ولایت را تقویت کند برای بقای اسلام. چون او با علمای جهان اسلام ارتباط دارد. با علمای یمن، با علمای بحرین، با علمای عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، لبنان. با خیلی از کشورها مراوده دارد. با علمای این کشورها جلسه دارد. وضعیت جهان اسلام را میبیند. رهبری مقام معظم رهبری را هم میبیند.
♦️ حاج قاسم میگفت: والله من همه علمای جهان اسلام را میشناسم. با تکتک علمای جهان اسلام جلسه داشتم، آنها را دیدم، با آنها حرف زدم، هیچ کس را مثل رهبر انقلاب نمیدانم.
♦️ یک بار از ایشان سؤال کردم. من میدانم؛ اما میخواهم جواب کسانی را بدهم و از زبان شما بگویم، میخواهم نگاه شما را به حضرت آقا و آقای هاشمی بدانم. گفت: فاصله آقا تا آقای هاشمی زمین تا آسمان است. من از آقا چیزی دیدم که نمیتوانم از آقا جدا شوم. این عشق به ولایت است.
♦️حاج قاسم نه متعلق به جناح چپ بود، نه متعلق به جناح راست بود. نه اعتقادی به این حزب، آن حزب، این گروه و آن گروه داشت؛ اما حاج قاسم خط داشت. حاج قاسم، فکرش مرز داشت. مرز حاج قاسم ولایت فقیه بود. اگر ولی فقیه حکمی را صادر میکرد، تدبیری بیان میکرد و دستوری میداد، امکان نداشت که حاج قاسم این دستور را اجرایی نکند. هر دستوری و با هر قیمتی
♦️این روزها این نکته را مخصوصا کسانی که خیلی نسبت به حجاب محکم نیستند، مطرح میکنند. میگویند حاج قاسم گفته که آن دختر کم حجاب و بیحجاب هم دختر ماست. بله. حاج قاسم فرموده دختر ماست؛ اما تبیین موضوع این است: حاج قاسم میگوید اگر دختر ما اشتباه برود، چه میکنیم؟ وارد میدان میشویم و او را از مسیری که میرود، با صبر و حوصله و متانت برمیگردانیم در این مسیر؛ همان محبتی را که به دختر خودم دارم، به دختر دیگران هم دارم. همه را دختر خودم میدانم و باید دستشان را بگیرم و همه را بیاورم در مسیر اسلام و ولایت.
♦️ اگر دختر حاج قاسم صحبت میکرد و در حال صحبت حواسش نبود و چادرش مقداری کنار میرفت، حاج قاسم به او تذکر میداد.
حاج قاسم یک انسان غیرتی بود. اینکه میبینید در سوریه و عراق نمیتواند ببیند یک زن مسلمان زیر دست داعش آسیب ببیند، با تمام توان حرکت میکند. همه توانش را میگذارد تا زنان نُبل و الزهرا را نجات دهد، از روی غیرت اوست. پس کسی که با تمام وجود غیرتمند است، هرگز کم حجابی را تبلیغ نمیکند، این موضوع باید درست تبیین شود.
♦️قطعا اگر امروز حاج قاسم بود در مقابل این بیحجابیهایی که میخواهند راه بیندازند و مباحثی که امروز پر رنگ کردند که زن ایرانی را از مسیر اسلام و انقلاب جدا کنند، میایستاد. صف حاج قاسم مشخص است. حاج قاسم در صف اسلام بود. حاج قاسم در صف انقلاب و ولایت بود.
♦️یک بار داشتیم با هم از کرمان میآمدیم. خانواده ایشان بود. خانواده من هم بود. میخواستیم از پله هواپیما بالا برویم. گفت اول خانمها بروند. شما پشت سر خانمها برو تا وقتی از پله بالا میرود، اندامش را نامحرم نبیند. این قدر حساس بود. حاج قاسم یک انسان غیرتی بود. اینکه میبینید در سوریه و عراق نمیتواند ببیند یک زن مسلمان زیر دست داعش آسیب ببیند، با تمام توان حرکت میکند. همه توانش را میگذارد تا زنان نُبل و الزهرا را نجات دهد، از روی غیرت اوست.
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafam
ousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاش
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴همسر شهید نقل میکند:وقتی از کنار گلزار شهدا رد میشدیم،مهرداد سرعت ماشین رو کم میکرد و با یه حالت محزون رو به شهدا یه فاتحه میخوند. به مزار شهدا با انگشت اشاره میکرد و میشد صدای ذکر زیر لبش رو آروم شنید.همیشه میگفت:«خوشا به سعادت شهدا که خداوند شهادت را نصیبشان کرد.»
💐وقتی چشمم به نگاهش میافتاد، میدیدم که با یه شوقی به عکس شهدا نگاه میکنه که انگار داره دوستاش رو میبینه.موقعی که اسبابکشی کردیم، داخل خونهی نوساز خودمون اولین عکسی که از دیوارِ خونه آویزان کرد، عکس شهید قاسمی بود.میگفت:« میخوام به نور شهید زندگیم نورانی بشه.»مهرداد ارادت خاصّی به شهدا داشت.
🌷🕊عشق است . . .
ڪہ دل بہ راہ دلبر دادن
جـان را بہ هــوای آل حیــدر دادن❤️
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهـید_مهـرداد_قاجاری
#اولین_شهـید_ایل_قشقایی
#سالروز_شهـادت🕊
🌹کانال سروش شهدای مدافعان حرم🕊
🔺️دیدار هشت جوان با امام زمان
🔹️حدود صد سال پیش، هشت نفر جوان اهل شوشتر با هم رفیق میگردند، و تصمیمی میگیرند که مسیر توسل به حضرت امام زمان( عج)را با هم طی کنند و به قصد توجه به حضرت، هر هفته یک جلسه در خارج از شهر روی یک تپه برگزار میکردهاند و دعائی میخواندند.
🔹️ هر هفته یکی از آنها موظف به پذیرایی از جمع بوده است و غذای مختصری مثل نان و پنیر تهیه میکردند که هم هزینهای نداشته و هم قصد و هدفشان خالصانه برای توسل به حضرت باشد؛ به تعداد نفرات هفتهها میگذرد و حال و هوایی عجیب و امام زمانی بر جلساتشان حکم فرما بوده است.
🔹️هفته بعد در حال برگزاری جلسه و توسل و راز و نیاز به مولایشان هستند که میبینند یک آقا سیدی در جمعشان حضور پیدا کرد و خیلی با عظمت و دوست داشتنی است، و زیبایی صورت و سیرت از آن بزرگ مرد پیداست. خلاصه جلسه مثل هر هفته البته با حالی بهتر و شور و شعفی وصف ناپذیر برگزار میگردد، حتی قسمتی از دعا را هم به ایشان میدهند و آقا هم قرائت میکنند تا اینکه دعا تمام به پایان میرسد و قصد صرف نهار را دارند که آقا میفرماید: «این هفته را اجازه دهید من پذیرایی کنم، آنها هم قبول میکنند و آقا از زیر عبایشان وسایل پذیرائی را بیرون میآورند و از جمع پذیرائی میکند».
🔹️در آخر که میخواهند از هم جدا شوند، از او میپرسند، خیلی از شما استفاده کردیم و بهرهمند شدیم، فقط نفرمودید که اسم شما چیست؟ و کجا میتوانیم خدمت شما برسیم؟ جواب میدهد: «من همان کسی هستم که هر هفته شما به عشق او دور هم جمع میشوید. تازه همگی متوجه حضور حضرت میشوند در حالی که آقا از نظرها پنهان شده است».
🔹️آن تپه هم اکنون به نام مقام حضرت امام زمان (عج) در کنار شهر شوشتر، که تبدیل به قبور شهداء شده است و معروف به گلستان شهداء میباشد، مورد توجه شیفتگان و ارادتمندان مولا صاحب العصر (عج) است و مردم در همان مکان از عنایات آن موجود نازنین بهره میبرند و حاجاتشان را میگیرند».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_قاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جان_فد
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
🚨 خبر تکمیلی به همراه جزئیات تیراندازی منجر شهادت شهید قاسم فتح الهی عضو سپاه پاسداران و فرمانده پایگاه ثارالله مسجد امام سجاد:
🔹در ساعت ۲۱۴۵ تاریخ ۱۴۰۱٫۱۰٫۱۳ یک نفر سارق به قصد سرقت وارد طبقه دوم منزلی که صاحب خانه حضور نداشته واقع در خیابان وحدت اسلامی کوچه مهدوی شده که آقای فتح الهی به محض شنیدن صدا به آن واحد که متعلق به مادر وی بوده، مراجعه و سارق را در محل دستگیر و به داخل پارکینگ منزل منتقل می نماید. در آنجا فرد سارق با یک قبضه سلاح کمری شهید را از ناحیه ران پای چپ و یکی دیگر از همسایه ها که مردی حدوداً ۶۰ ساله بود را از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار داده و از محل متواری می گردد.
🔹دقایقی بعد شهید جهت مداوا به بیمارستان شهید بهارلو و مرد همسایه نیز به بیمارستان لقمان منتقل می گردد که به دلیل شدت جراحت و خونریزی شدید و علارغم تلاش کادر پزشکی شهید قاسم فتح الهی به فیض شهادت نائل می گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_قاسم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جان_فدا
💢جلوههای فاطمی در دفاع مقدس
🔹️قسمت ششم
۶. 🍂حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خاستگاه توسل رزمندگان
♦️یکی از زیباترین اخلاقیات رزمندگان در جبههها و شاهکلید حل مشکلات، روضه و توسل به ساحت نورانی اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) بود. در حقیقت علت انس شدید شهدا و رزمندگان به اهلبیت(علیهم السّلام)، همین روضهخوانیها بود. آنها بهگونهای با اشک و روضه مأنوس بودند که عدهای از رزمندگان در تعابیر و ادبیات طنزگونه جبهه به «اشکانیان» معروف بودند؛ زیرا تا توسل و روضهای برای معصومین(علیهم السّلام) بهویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها) خوانده میشد، به شکل عجیبی شروع به گریه میکردند. در وصف خاصیت گرهگشایی اشک و روضه هنگام موانع و مشکلات همین بس که اطرافیان امام خمینی (ره) نقل میکنند که هر گاه مشکلات داخلی و خارجی برای مملکت پیش میآمد، ایشان میفرمودند که یک نفر برایشان روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بخواند.
📌رزمندگان اسلام نیز در تنگناهای سخت جنگ و در کوران آتش دشمن، تنها راه چاره را در توسل به ساحت قدسی مادر سادات(سلام الله علیها) مییافتند و قفل درهای بسته و رمز عبور از راههای دشوار را تنها با کلید توسل و اشک باز میکردند. در احوالات فرمانده شهید عبدالحسین برونسی نوشتهاند:
📍شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقیها به میدان مین رسیدند. هر چه میگشتند، معبرش را پیدا نمیکردند. شهید عبدالحسین برونسی سردرگم بود و چهل، پنجاه متر آن طرفتر یک گردان نیرو منتظر دستورش. میگفت: «متوسل شدم به حضرت زهرا(سلام الله علیها). دلم شکست.گریهام گرفت. نمیدانم چند دقیقه گذشت. بیاختیار دستور حمله را صادر کردم. آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه نفر از بچهها رفتند طرف همان میدان مین. پای یکی از آنها بر اثر انفجار مین قطع شد. میدان پر بود از مینهای ضدنفر. کلاههایشان را که پرتاب میکردند، مینها منفجر میشدند».
📍در خاطرات سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی نیز نوشتهاند که او ارادت عجیبی به حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت. مصطفی در توسل به اهلبیت(علیهم السّلام) بهویژه حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)، زبانزد دوستانش بود. علت این ارادت از قول شهید به زبان خواهرش اینچنین بیان شده است:
⚡در یکی از مأموریتهای مهم از داخل خاک عراق بر میگشتم. یکباره جنگنده من مورد حمله قرار گرفت. بال هواپیما شدیداً آسیب دید. کنترل هواپیما از دست من خارج شد. هیچ فرمانی اجرا نمیشد .لحظاتی تا سقوط فاصله داشتم. نمیدانستم چه کنم. در همان لحظه ناخودآگاه به یاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) افتادم. متوسل شدم به بانوی دو عالم. یکباره احساس کردم شخصی جلوی چشمانم ظاهر شد و گفت: «شما میتوانید راحت به پروازتان ادامه دهید». ناگهان فرامین هواپیما را کنترل کردم. انگار نه انگار که دقایقی قبل هیچکدام از اینها به فرمان من نبود! من تا لحظاتی قبل در حال سقوط بودم، اما حالا ... اوج گرفتم. به راحتی به پرواز ادامه دادم، در حالی که هواپیما به شدت آسیب دیده بود! وقتی هواپیما به مسیر خود ادامه داد، اشک توی چشمانم حلقه زد ... .
⚡همچنین هر گاه حمله سنگین دشمن کار رزمندهها را گره میزد، توسل شهید اللهیار جابری به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود که گره از کار باز میکرد:
گلولههای بیامان دشمن، امانمان را بریده بود و کاری از ما بر نمیآمد. اللهیار جابری گفت: «متوسل شویم به حضرت زهرا(سلام الله علیها) تا باران بیاید و عملیات دشمن قطع شود». هنوز یک ربع از توسلمان به حضرت نگذشته بود که باران آمد. جابری از خوشحالی گریه میکرد. میگفت: «یادتان باشد از حضرت زهرا(سلام الله علیها) دست برندارید. هر وقت گرفتار شدید، چاره کار قسم دادن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جان مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است».
🏴#فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#ایام_فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا
ایتا
🌎 @shahidmostafamousavi
سروش
https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
splus.ir/900404shahidmostafamousavi
روبیکا
https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
💐💐💐💐صبح را با آیت الکرسی آغاز میکنیم برای سلامتی وتعجیل درظهورآقاامام زمان 💐💐💐💐
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍃🌸اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ🌸🍃
🍃🌸من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ🌸🍃
🍃🌸منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌸🍃
🍃🌸لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ🌸🍃
🍃🌸فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌸🍃
🍃🌸اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ🌸🍃
🍃🌸أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌸🍃 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸دعای سلامتی امام زمان عج
*🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً* *وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌼🌼🌼🌼
🌸🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸🌸🌸
امروزفضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات.ایتا
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
https://chat.whatsapp.com/DBfOUQlaCEXKPQMYfQRhZa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرودی که فقط یکبار پخش شد!!
⭕️ این سرود درست بعد از اعلام شکست داعش و نامهی حاج قاسم به رهبر انقلاب از خبر سیما پخش شد!
⭕ اما از فردای آن روز ، جلوی پخش این سرود از صدا و سیما و انتشار آن در فضای مجازی گرفته شد!
⭕️ کدام جریان فکری خودباخته جلوی نشر این اثر را گرفت؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گرامیداشت یاد و نام سرداران مقاومت در مقابل سفارت آمریکا در انگلیس توسط مردم با ملیتهای مختلف
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش