فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حتما_ببینید
🎥 فیلم کوتاه «شروع بیپایان»
🔺 روایت از جان گذشتگی رزمندگان دیروز و تلاش برای حفظ امنیت ایران تا خدمترسانی جهادگران امروز و تلاش برای حفظ سلامت ایران...
🔰این چرخهای که به رهبری معمار کبیر انقلاب توسط مردمان با غیرت شروع شده، امروزه نیز با رهبری امام خامنهای (مد ظله العالی) ادامه دارد و تا ظهور حضرت حجت (عج) ادامه خواهد داشت... ان شاء الله
🔻 جهاد ادامه دارد....
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیخ حسین انصاریان با لحن مناجات هنگام مراسم قرآن به سرشب بیست وسوم، گفت: خدایا ما به محرومیت ماه رمضانت صبر کردیم، دیگه طاقت مُحرم بدون عزاداری حسین(ع) را نداریم؛ ما را با محرومیت از مجلس عزای حسین تنبیه نکن...
نوکرای ارباب، دعا کنید محروم نشیم!
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
•┈┈••✾•🕊🌼🕊•✾••┈┈•
از خرمشهر تا سامرا با حاج قاسم
سردار شریعتی:
🔹در عملیات آزادسازی خرمشهر، تیپ عاشورا با مسولیت حقیر و تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، در کنار هم، علیه ارتش بعثی عراق برای آزادسازی خرمشهر میجنگیدیم.
🔹روزی در عراق خدمت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی مهندس بودم. در بین صحبتها، حاج قاسم یک مرتبه گفت: امین، تو واقعا روزی فکر می کردی که با این همه مشکلاتی که در جنگ داشتیم و با ارتش عراق در دوره صدام در جنگ بودیم، یک روزی اینگونه با هم در عراق باشیم؟ اصلا فکر می کردی با همان ارتش عراق که می جنگیدیم، امروز در کنار هم مثل یک برادر باشیم؟ اصلا فکر می کردی روزی اینگونه در سامراء حضور پیدا کنی و با همان ارتش، برادرانه، در کنار بچههای حشدالشعبی قرار بگیری و برای امنیت و آسایش و رفاه زائرین اینگونه با هم برنامه ریزی و کار کنید؟فکر می کردی یک روز حماسه اربعین اینگونه رقم بخورد؟هرگز تصور می کردی که حضور میلیونی زائران در سامرا، با استقبال گرم و صمیمانه شیوخ و اهالی این منطقه مواجه شود؟
🔹حاج قاسم در نهایت دست مرا گرفت و گفت: اینها همه الطاف الهی است که از سوی امام و شهدا به ما هدیه شده است.
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
⭕️ای برادران!
قبل از اینکه به جبهه بیایم، #دخترم میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛ اگر #شهید شدم، دورش را بگیرید چراکه من او را بسیار دوست دارم💚
👈پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق» رزمنده جاوید الاثر #حزبالله_لبنان و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جملهای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت👌 وی در وصف رزمنده نوشته است:
✍اگر شما گُلی🌷 را در صحرای #حلب دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است #پدرم آنجا دفن شده باشد😭
#شهیدجاویدالاثرعلی_شفیق_دقیق 🌷
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
#حدیث
💚امام صادق علیه السلام:
🌼کسی که دوست دارد از اصحاب
حضرت قائم (علیه السلام) باشد باید
روحیه #انتظار را در خود ایجاد و با
داشتن چنین روحیه ای به تزکیه نفس
و کمالات روحی مشغول باشد
🌼مفهوم #انتظار بسیار عمیق است.
#منتظر, دل و جانش #مهدوی است.
#منتظر ,خودش را برای #دیدار به
#خصائص_نیکو می آراید.
📚بحارالانوار،جلد۵۲،ص۱۴۰
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🕊محسن زیاد از شهادت حرف می زد. همیشه در جمع های خانوادگی یا در هیئت ها که حضور داشت می گفت دعا کنید من شهید بشوم🌹 ؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود👌 ، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی گردم.🕊
#شهید_محسن_قوطاسلو
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
تاملات و اندیشهها 🕊
{وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}
و خدا را نیکوترین "نام" هاست، بوسیله آنها خدا را بخوانید، و آنان را که در "نام" های او به انحراف میگرایند به خود واگذارید، که به زودی مجازات کردار بدشان را خواهند دید. (اعراف ۱۸۰)
این آیه در مورد اسماء الهی، یا همان "نام" های خدای تعالی سخن میگوید، پس بر ماست تا تفاوت بین "نام ها" و "صفت ها" را تشخیص بدهیم. و امر دیگر آن که در آخر آیه به ترک کردن و رها کردن کسانی که به "نام" های خداوند شرک و الحاد میورزند، اشاره کرده است.
معنی این مطلب چیست؟
ما در مورد صفت های خدا میخوانیم: {الخالق، الرازق، المحیی، الممیت، الرحمن، الغفور، المصور، الباری...} به معنی آفریننده، روزی دهنده، زنده کننده، میراننده، بخشنده، آمرزنده، به تصویر درآورنده، پدید آورنده و.... اینها صفتهاست که از افعالی صادر شده است و نه از "نام" ها و دلالت بر موصوفی میکند، یعنی فاعل و انجام دهنده کار.
و از طرفی امیر المومنین علی علیه السلام در خطبه ای می فرماید:
اساس دین، شناخت خداوند است،
و كمال شناخت او، تصدیق به وجود اوست،
و كمال تصدیق به وجود او، یگانه دانستن اوست،
و كمال اعتقاد به یگانگى او، پرستش خالصانه اوست،
و پرستش خالصانه او زمانى است كه هر گونه صفات از ذات او نفى شود.
زیرا هر صفتى گواه بر این است كه غیر از موصوف خود است و هر موصوفى، گواه بر این است كه غیر از صفت خود است...
نگاه کنید! بنابراین کمال اخلاص برای امام، در نفی صفت ها از اوست. یعنی آن صفات، اثر دلالت کننده بر او هستند. و اما "نام" ها یا همان اسمائی که امر به ما شده که ذات مقدس را به آن بخوانیم "محمد و آل محمد" هستند.
امام رضا علیه السلام میفرماید: هرگاه گرفتارى شديدى بر شما وارد شد، به وسيلۀ ما از خداوند كمك بطلبيد. اين است معناى قول خداوند كه مى فرمايد: {ولله الاسماء الحُسنی فادعوه بها} براى خدا "نام" های نيكوئى است، او را به آنها بخوانيد. (۱۸۰ اعراف)
میگوید: که ابوعبدالله علیه السلام میفرماید: (ما همان "نام" هایى هستيم كه خداوند عملى را از بندگان نمى پذيرد، مگر با معرفت ما، برای همین فرمود: با این "نام" ها او را بخوانید.)
بحار الانوار ج ۱۹ص۵
پس، "نام" هایی که خداوند ما را امر کرده که با آنها او را بخوانیم "محمد و آل محمد صلوات الله علیهم" هستند. لذا آیا خداوند بر نکته قابل توجهی اشاره کرده است اینکه تاکید کرده که، اسماء یا همان "نام" های خداوند، "محمد و آل محمد" هستند؟؟؟
همچنین سخن خداوند تعالی در این آیه: {وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ} و آنان را که در "نام" های او به انحراف میگرایند، به خود واگذارید، که به زودی مجازاتِ کردار بدشان را خواهند دید. به این معنی است که: رها کنید به حال خودشان کسانی را که منکرند این "نام" ها اهل بیت علیهم السلام هستند! پس بسیاری از اهل سنت و شیعه که یقیناً به خداوند ایمان دارند، اما وقتی موضوع به مقام و جایگاه "محمد و آل محمد (ص)" میرسد، خواهی دید که اغلب آنها نسبت به اهل بیت الحاد کرده و این امر را منکر میشوند، که آن ها اسماء یا همان "نام" های خدا میباشند.
و این چیزیست که قرآن واضح میکند که ترک کنیم کسانی که به "نام" های او الحاد میکنند، به این معنی که مقام و جایگاه اهل بیت علیه السلام را انکار میکنند.
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
اگر از دست کسی ناراحت هستید
دو رکعت نماز بخوانید
و بگویید:
خدایا..!
این بندهی تو حواسش نبود
من از او گذشتم..تو هم بگذر...
"شهیدحسنباقری"
نشر با ذکر #صلوات🌹
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
#یک_دقیقه_مطالعه 📜
#تلنگر ‼️
💟 یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه: صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او میمانند
و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم، اینها را هم میشود خورد این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی(ره)
................................❤️
یه روز یه ترکـــه میره جبهه، بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش میگن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟ اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد; اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری
............................... ❤️
به یه ترکه گفتند کتابی بنویس
ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد
و بیش از ده هزار کتاب را تمام خواند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت
او برای یافتن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ..
سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت
این ترکه کسی نبود جزعلامه امینی و اون کتاب نفیس"الغدیر"بود
تعریف کردن جوک حواسمون باشه چه کسانی رو به سخره میگیریم.
............................❤️
یه لره میشه شهید بهنام محمدی. اولین نوجوان 13 ساله شهید راه وطن
یه لره هم میشه دکتر ملک حسینی تنها پزشک پیوند کبد در آسیا
یه لره میشه سردار بی بی مریم بختیاری فرمانده سپاه بختیاری
یه لره میشه بانو قدم خیر رهبر مبارزان عشایر در مقابل انگلیس
یه لره میشه آیت الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان
یه لره میشه پرفسور کرم زاده استاد جهانی ریاضی
یه لره میشه سردار اسعد بختیاری فاتح تهران
یه لره میشه مهرداد اوستا نویسنده و شاعر
یه لره میشه اریوبرزن فرمانده ارتش داریوش
یه لره میشه دکتر عبدالحسین زرین کوب
یه لره میشه پرفسور جعفر شهیدی
یه لره میشه قیصر امین پور
یه لره میشه کریم خان زند
یه لره میشه باباطاهر
یه لره میشه علی مردان خان که به ارتش رضا خان میگه
هر عقابی بخواهد از آسمان این کشور عبور کند باید پرهایش را باج بدهدو....
اولین شهید مدافع حرم محرم ترک .لره( ازنا )
جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی.لره ( ازنا )
.............................❤️.
یه روزی یه ترکه، یه عربه، یه قزوینیه، یه آبادانیه، یه اصفهانیه، یه شمالیه، یه شیرازیه، بوشهریه و ...
مثل مرد جلوی دشمن وایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه
لره...........شهید محمد بروجردی بود
ترکه.......... شهید مهدی باکری بود
عربه......... شهید علی هاشمی بود
قزوینیه...... شهید عباس بابایی بود
آبادانیه...... شهید طاهری بود
اصفهانیه.... شهید ابراهیم همت بود
شمالیه...... شهید شیرودی بود
شیرازیه...... شهید عباس دوران بود🌹
ویک کرمانی میشود سید شهدای مدافع حرم وشهدای انقلاب به اسم سرباز ولایت حاج قاسم سلیمانی🌹
خواهشاً در هر گروه کپی کنید تا مانع گذاشتن جوکهای قومیتی که از نظر غالب مراجع معظم ارسال و نشراین جوک ها مشکل شرعی دارند بشویم...🙏🏻
امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبری
ادمین تبادلات
@mousavi515
کانال
@shahidmostafamousavi
کانال استیگر.عکس نوشته ها
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#حتمامطالعهکنید💯
#حتماحتمانشربدید💜
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_چهل:
❤️آن شب در مستی و گیجیم،یان مرا به خانه رساند. وقتی قصد پیاده شدن از ماشین را داشتم مانعم شد:( اجازه بده تا بازم به مادرت سر بزنم..) نگاهش کردم:( عثمان یه کلید داره..) خنده روی لبهایش نشت:( در مورد حرفهام فکر کن.. یه سفر تفریحی نمیتونه زیاد بد باشه..) آن شب تا خود صبح از فرط درد معده و تهوع به خود پیچیدم و دراین بین حرفهای یان در ذهنم مرور میشد.. شاید یک سفر تفریحی زیاد هم نمیتوانست بد باشد.. هر چند که ایران برایم مساوی بود با جهنمی پر از مسلمانِ خدا زده..
چند روزی از آن ماجرا گذشت و من با خودم کنار نمیآمدم. پس به رودخانه پناه بردم. تنها جایی که صدای خنده هایم را کنار دانیال شنیده بود. نمیتوانستم تصمیم بگیرم. ترس و تنفر از ایران، پاهای رفتنم را بسته بود. پشت نرده ها رو به رودخانه ایستادم. فکری بچه گانه به ذهنم خطور کرد. من و دانیال هر گاه سر دوراهی گیر میافتادیم و نمیدانستیم چه کنیم؛هر یک در گوشه ایی میایستادیم دستمانمان را از هم باز میکردیم و با چشمان بسته آرام آرام دستمانمان را به هم نزدیک میکردیم. اگر تا سه مرتبه سر انگشت اشاره دو دستمان به هم میخورد شک مان را عملی میکردیم. اینبار هم امتحان کردم اما تنها.. هر سه مرتبه دو انگشت اشاره ام به یکدیگر برخورد کرد. پس باید میرفتم..به ایران… کشور وحشت و کشتار…
نفسی از عطر رودخانه در ریه هایم پر کردم و راهی خانه شدم…
ماشین یان جلوی در پارک بود. حتما عثمان هم همراهیش میکرد. بی سرو صدا، وارد خانه شدم. صدایشان از آشپزخانه میآمد.. گوش تیز کردم. باز هم جر و بحث:( یان.. تو حق نداشتی چنین غلطی کنی.. قرار ما این نبود) صدای یان همان آرامش همیشگی اش را داشت:(من با تو قرار نداشتم.. ما اومدیم اینجا تا به این مادرو دختر کمک کنیم.. نه اینکه مراسم عروسی تو رو برگزار کنیم..) صدای نفسهای تند و عصبی عثمان را میشنیدم:( یان.. میشه خفه شی؟؟ )
لبخند گوشه ی لبِ یان را از کنار در هم میتوانستم تصور کنم:(عذر میخوام، نمیشه!میدونی، الان که دارم فکر میکنم میبینم اون سارا بیچاره در مورد تو درست فکر میکرد…حق داشت که میگفت اگه کمکی بهش کردی، فقط و فقط به خاطر علاقه ی احمقانه ات بود)
صدای شکستن چیزی بلند شد. پشت دیوار ایستادم. حالا در تیررس نگاهم قرار داشتند. عثمان، یانِ اسپرت پوش را به دیوار چسبانده بود و… و چیزی را از لای دندانهای پیچ شده اش بیان میکرد (دهنتو ببند یان.. ببند.. من هیچ وقت به خاطر علاقم به سارا کمک نکردم..) یان یقه اش را آزاد کرد:( اما سارا اینطور فکر نمیکنه . عثمان دستی به صورتش کشید و روی صندلی نشست (اشتباه میکنه.. هر کس دیگه ایی هم بود کمکش میکردم.. یان تو منو میشناسی، میدونی چجور آدمیم..
اصلا مگه بالیووده که با یه نگاه عاشق شم.. کمکش کردم، چون تنها بود.. چون مثه من گمشده داشت.. چون بدتر از من سرگردونو عاجز بود.. یه دختر جوون که میترسیدم از سر فشار روحی، بلایی سر خودش بیاره.. که اگه نبودم الان یه جایی تو سوریه و عراق بود…اولش واسم مثه هانیه و سلما و عایشه بود.. اما بعدش نه.. کم کم فرق پیدا کرد.. یان من حیوون نیستم.. بفهم..)
دلم به حال عثمان سوخت.. راست میگفت، اگر نبود، من هم به سرنوشتی چون هانیه و صوفی دچار میشدم…
آرام و پاورچین به سمت در رفتم و با باز وبسته کردنش،یان وعثمان را از آمدن آگاه کردم. یان از آشپزخانه بیرون آمد و با صورت خندانش سلام کرد و حالم را پرسید. با کمی تاخیر عثمان هم آمد اما سر به ریز و بی حرف. نزدیکم که رسید بدون ایستادن، سلامی کرد و از خانه خارج شد… ناراحت بود..حق هم داشت..
یان سری تکان داد:( زده به سرش.. بشین، واسه خودمون قهوه درست کرده بودم.الان برای توام میارم.. نوک بینی ات از فرط سرما سرخ شده..) با فنجانی قهوه رو به رویم نشست:(خب.. تصمیمت رو گرفتی؟ ) به صندلی تکیه دادم:( میرم ایران..) لبخند روی لبهایش نشست و جرعه ایی از قهوه ای نوشید:( این عالیه.. انگار باید یه فکری هم به حال عثمان کنم.. )
سکوت کرد…(حرفهاشو شنیدی؟؟ دیدی در موردش اشتباه فکر میکردی؟؟ )
تعجب کردم. او از کجا میدانست. با لبخند به صورتم خیره شد:(وقتی گوش وایستاده بودی دیدمت… یعنی پات از کنار دیوار زده بود بیرون.. مامانت میدونه با کفش میای داخل؟؟ )
یان زیادی باهوش بود و این لحن بامزه اش برایم جالب …
آن شب از تصمیم برای سفر به ایران گفتم و یان قول داد تا کمکم کند…
پس عزم سفر کردم…
بی توجه به عثمان و احساسش!
سلام لینک گروه ایتا عوض شده جدید 👇. https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
ادامه دارد....