eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
336 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی_از_وصیت_نامه_شهید دفاع از ولایت فقیه، ماندن در خط انقلاب، زندگی سالم و به دور از تجملات و مدگرایی، اداء فریضه نماز، دستگیری از افراد مستمند و ناتوان، دوری از غیبت و تهمت خدای ناخواسته از جمله اموری است که باید به آن احتمام بورزیم که ان شاءالله مورد رحمت و مغفرت خداوند سبحان قرار بگیریم. آنجا که بعضی افرادی شایعه می کنند که کسانی که به سوریه و عراق برای دفاع از حرمین به جهاد می روند انگیزه مالی دارند،بدانید که این حرف توطئه دشمنان برای بی ارزش قلمداد کردن این جهاد مقدس است. به الله که هیچ یک از رزمندگان برای پول نیامده و آنچه که بعد از ماه ها به رزمندگان بدهند بسیار ناچیز و حقیر است.و البته بنده به نوبه خود هیچ گونه نیاز مالی یا بدهی به کسی ندارم که مادیات و پول برایم با ارزش باشد و اصلاً در قید آن نبوده و نیستم و اداء تکلیف بر همه چیز ارجحیت دارد. دعا برای همه رزمندگان را فراموش نکنید و بیتابی نکنید که این راه عشق من بود گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی https://sapp.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk
گمشده هور 12 ..... سردار حاج علی هاشمی .... آنقدر خسته بودم که نفهمیدم چشمانم بسته شد. شاید ده ثانیه خوابم برد. در همان حالت خواب دائم میگفتم: «به گوشم، به گوشم، بله...» که ناگهان از صدای جودی به خود آمدم - على بلند شو داره پی ام پی میاد. بلند شو. اصلا عین خیالم نبود. در عالم دیگری سیر می کردم و متوجه دور و برم نبودم. جودی دائم میگفت: «بلند شو، بلند شو» موتور را سر و ته کرد. نشسته بودم روی خاک و میگفتم: «باشه، باشه، عجله نکن، عجله نکن» به آرامی بلند شدم و ترک موتور نشستم. جودی گاز میداد، تازه آنجا متوجه شدم چه خبر است. از عراقی ها رد شدیم و آنها موتور را دیدند و شروع به تیراندازی کردند. جودی با سرعت میرفت و می گفت: «اشتباه کردم تو رو آوردم. اگر تیر بخوری خیلی بد میشه. تو ناسلامتی فرماندهی». حواسش نبود بادمجان بم آفت ندارد، با هر دردسری بود به سلامت به مقر خودمان برگشتیم. روزهای بعد از آن مواضعمان را تثبیت کردیم و شجاعانه دشمن را عقب زدیم و عراق تا امروز نتوانسته به خرمشهر وارد شود. بعد از آن که منطقه پاکسازی شد، پدرم به بهانه ی اینکه مناطق آزاد شده را ببیند به منطقه آمد. بیشتر دلتنگ شده بود. دیر به دیر به خانه سر می زدم و پدرم هر روز که از کار بر میگشت از ننه سراغم را می گرفت. فكر میکردم عادت کرده اند و موقعیت را درک میکنند اما دلتنگی می کردند و همیشه برایم نگران بودند. اوایل جنگ هم که در سپاه حمیدیه بودم یکی دو بار پدرم آمده بود دم در سپاه؛ اما به او گفتم که دیگر نیاید. بعد هم که در پاسگاه شهابی مستقر شدیم، رادیو مرتب اسم جفير و پاسگاه را اعلام میکرد و میگفت: «پادگان استراتژیک "حميد" به دست رزمندگان اسلام آزاد شد». پدرم آمده بود و میخواست پادگان حمید را ببیند. من هم گفتم چشم و به سمت پادگان حمید راه افتادیم. وقتی رسیدیم آنجا و چند ساختمان نیمه ويران را دید با تعجب گفت: «هی میگویند پادگان حمید، پادگان حمید اینه؟! بريم جفیر رو ببینم». به طرف جفیر حرکت کردیم. جفير چهارراهی بود که فقط چند خانهی گلی و چند تا درخت داشت و یک تانکر زنگ زده آب هم کنارش افتاده بود . پدرم گفت: «جفير اینه؟ » - بله. - خونتون خراب، این همه جوون کشته دادید برای اینجا؟ محل پرتاب موشک جفیر اینه؟ من فکر کردم یک چیزیه مثل پالایشگاه آبادانه خیلی شوکه شده بودم و جوابی نداشتم، میدانستم تمام اینها بهانه های دلتنگی است، برگشتیم و فرستادمش رفت خانه ادامه دارد. گروه سبد مصطفی موسوی جوانترین شهید مدافع حرم http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا زینب الکبری(س) 🔹تصویر ویژه از حرم مطهر حضرت زینب(س) روز شهادت امام جواد (ع) ادامه کف سازی صحن حرم سیده زینب سلام الله علیه
🌐 دفاع محکم صدری ها از ایران 🔹مقتدا صدر: دربرابر سیاست آمریکا برای محاصره اقتصادی ملت های منطقه سکوت نمیکنیم 🔹معاون جهادی مقتدا صدر: دفاع مسلحانه از ایران واجب شرعی است
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده
چرا درفش يمنى از درفش خراسانى هدايت بخش تر است؟ تحلیلی فوق العاده از این متن ، قریب به ۲۰ سال پیش نوشته شده. در حالى كه درفش خراسانى و درفشهاى اهل مشرق بطور كلى به درفش هدايت، توصيف شده و كشته شدگان آنها شهيد محسوب مى شوند و خداوند دين خود را بوسيله آنان يارى مى نمايد .. با آنكه تعداد نسبتا زيادى از ايرانيان وزيران و مشاوران حضرت مهدى (ع) و ياران خاص او خواهند بود، كه از جمله آنان فرمانده نيروهاى ايرانى، شعيب بن صالح است كه امام مهدى (ع) وى را بسمت فرماندهى كل ارتش خود بر مى گزيند و با آنكه نقش ايرانيان، در زمينه سازى قيام حضرت مهدى (ع) در تمام سطحها، نقش وسيع و فعّالى است وآنگهى آنان با قيام و فداكاريهاى خود، كه آغاز نهضت حضرت مهدى (ع)، بوسيله قيام آنان خواهد بود، برترى خاصى دارند و ما آن را در نقش آنان در دوران ظهور بيان خواهيم كرد. بنابراين چرا انقلاب يمنى و درفش وى هدايت بخش تر از ايرانيان و درفش آنهاست؟ ممكن است دليل آن، اين باشد كه سيستم ادارى كه يمنى در رهبرى سياسى و اداره يمن بكار مى برد صحيحتر و از لحاظ سادگى و قاطعيت به روش ادارى اسلام نزديكتر باشد. در حاليكه دولت ايرانيان از پيچيدگى و دوباره كارى و شائبه هايى بركنار نيست، بنابراين تفاوت بين اين دو تجربه فرمانروائى به طبيعت سادگى و قبيله اى جامعه يمن و طبيعت وراثت تمدن و تركيب جامعه ايرانى بر مى گردد. و ممكن است انقلاب يمنى از اين رو هدايت بخش تر بشمار آيد كه سياست و دستگاه اجرائى آن قاطع باشد. و نيروهاى مخلص و مطيع در اختيار داشته باشد و پيوسته رسيدگى شديد نسبت به آنها كند، البته اين همان دستور العملى است كه اسلام به اولياء امور مى دهد كه با كارمندان و كارگزاران خود عمل نمايند چنانكه در منشور امير مؤمنان (ع) به مالك اشتر استاندار و نماينده امام در مصر مىبينيم و همانطور كه در صفات حضرت مهدى (ع) آمده است كه «نسبت به كارگزاران و كارمندان خود سختگير و نسبت به بينوايان مهربان مى باشد» در حاليكه ايرانيان براساس چنين سياستى عمل نمى كنند، مسئول مقصّر، يا خيانتكار نسبت به مصالح مسلمانان را در ملأ عام، جهت عبرت سايرين مجازات نمى كنند. زيرا مى ترسند اين عمل باعث تضعيف دولت اسلامى كه مظهر موجوديت اسلام است گردد. و احتمال دارد، درفش يمنى از اين جهت هدايت كننده تر باشد كه در ارائه طرح جهانى اسلام رعايت عناوين ثانوى فراوان و ارزيابى ها و مفاهيم كنونى (و مقررات بين المللى) را نمىكند. در حاليكه انقلاب اسلامى ايران معتقد و ملزم به رعايت آنهاست. امّا آنچه بعنوان دليل اساسى، پسنديده است اين است كه انقلاب يمنى اگر هدايتگرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى (ع) برخوردار مى گردد و جزء لاينفك قلمرو و طرح نهضت آن حضرت شمرده مى شود، همچنين يمنى بديدار حضرتش نائل مى شود و كسب شناخت و رهنمود مى كند. مؤيد اين امر روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن يعنى شخص يمنى را مى ستايد و با اين عبارات توصيف مىنمايد: «بسوى حق هدايت مى كند» و «شما را بسوى صاحبتان مى خواند» و اينكه «براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست و كسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود» ... امّا انقلاب زمينه ساز ايرانيان در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن، ستايش از عموم گرديده است، مانند ياوران درفشهاى سياه و اهل مشرق و قومى از مشرق بجز، شعيب بن صالح كه با توجه به روايات، نسبت به بقيه فرماندهان درفشهاى سياه، امتياز و برترى ويژه اى دارد و پس از آن سيد خراسانى و سپس مردى از قم مورد ستايش قرار گرفته است. أخبار مؤيّد اين معناست كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام (ع) نزديكتر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آنكه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى وعده داده شده مى باشد. در حاليكه انقلاب ايرانيان بدست مردى از قم كه سرآغاز نهضت و قيام حضرت مهدى (ع) مى باشد كه «آغاز آن از مشرق است» و فاصله بين شروع انقلاب آنها و بين خراسانى و شعيب بيست يا پنجاه سال و يا آنچه خدا اراده كند، بطول مى انجامد ... و آغاز چنين انقلابى بر پايه اجتهاد فقهاء و نمايندگان سياسى آنان قرار دارد و از موقعيتى پاك و خالص آنگونه كه انقلاب يمنى بطور مستقيم از ناحيه امام مهدى (ع) رهنمود يافته، بهره مند نيست. عصر ظهور، ص: 161 ـ 162 ____
✍ فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم #حسن_رجائی_فر 💢وقتی که می خواهید من را به خاک بسپارید چشمانم را بازنگهدارید تادشمنان بدانند با چشمان باز شهید شدم 💢 مشت هایم را گره کرده نگه دارید تا این ضد انقلاب ها بدانندکه من هنوز نیز بر علیه آنها آماده جنگم 💢 دهانم را باز نگه دارید تا بدانند هنوز ندای #حسین_ع بر لبان من است
💬سوال: . زيورآلات زن، اگر در معرض ديد نامحرم باشد، چه حكمى دارد⁉️⁉️⁉️ ✅پاسخ: 📝آيات عظام امام، بهجت، صافى، خامنه اى، فاضل و وحيد: بايد از ديد مرد نامحرم پوشانده شود. 📝 اللّه  تبريزى: پوشاندن زيوآلات پنهانى (مانند دستبند، النگو و گردن بند )، از ديد نامحرم واجب است ؛ ولى پوشاندن انگشترى كه پيش زنان بزرگ سال و يا كمى پايين تر متعارف است، واجب نيست. 📝آيه اللّه  سيستانى: پوشاندن گردن بند از ديد نامحرم واجب است ؛ ولى پوشاندن النگو، دستبند، حلقه ازدواج و انگشتر واجب نيست. 📝آيات عظام مكارم و نورى: پوشاندن زيورآلات پنهانى (مانند دستبند، النگو و گردن بند ) از ديد نامحرم واجب است ؛ ولى پوشاندن حلقه ازدواج و انگشتر، واجب نیست ❣❣❣❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃آیت الله شبیری زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  🍃مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... 🍃 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. 🍃مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر، گل عروسش کوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست این ساقی کوثر امیر المومنین است که ساق دوشش حضرت روح الامین است
حیدر را ببین که زانو زده از شرم پیش روی رسول خدا. لبخند می زند پیامبر (ص) و یاری اش می کند تا به سخن در آید و نام زیبای فاطمه را به زبان بیاورد.  چه کسی بهتر از تو علی جان  برخیز فاتح خیبر!  تنها تو هستی که دروازههای قلب فاطمه را گشوده ای.  ببین سکوت ناز فاطمه را.   ببین گل های سرخ حیا را روی گونه هایش  این گل ها برای تو شکوفا شده اند  قلب فاطمه لبریز از مهر توست یا علی  گل بیاورید  عید پیوند دو نور است  پریان آسمانی در جشن تلاقی چشمان علی و فاطمه هم آوا شده اند: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ»  عاقد خدا و شاهدش پیغمبر او داماد حیدر، گل عروسش کوثر او در صورت زهرا چه شرم دلنشینی ست در چهره ی مولا چه شوق بی قرینی ست این ساقی کوثر امیر المومنین است که ساق دوشش حضرت روح الامین است این عشق اوج عشق معنای حضور است نور علی نور است، امشب غرق نور است  شاعر: مجید خضرایی 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
moslem khosravi rad: 🔸️خبر رهبر انقلاب از برنامه های نافرجام چند کشور درباره ایران گروه جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی https://t.me/joinchat/GidENESGmuKn2mBRuXiDuQ
دلنوشته بسیار زیبا یکی از دوستان عزیز برای شهید مهدی حسینی: بسم رب شهدا و صدیقین 🔸دلنوشته ای تقدیم به شهدای مدافع حرم حضرت زینب،سلام الله علیها،(مدافعان حریم ولایت) 🔹تقدیم به همه ی شهدای اسلام از صدر تا کنون بالاخص شهدای مدافع حرم شهرمان 🔸وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا،بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون گمان مبر آنان که در راه خدا شهید شدند؛مرده اند!آنها زنده اند و نزد پروردگارشانند و متعنمند به انعام او… 🔹ای شهید!می دانیم که شهید و شهادت الفاظی هستند که بالاترین مفاهیم ازشهای اللهی و انسانی را در خود نهفته دارد و تو به این مفاهیم دست یافته ای! 🔸جسم و لباس تو از ناحیه ی روح تو کسب شرافت کرده که نیازی به غسل و کفن نداری! 🔹ای شهدا این روز ها ،هوای شهرهامان،بارانیست! 🔸دیده هایی که،عزیز دلشان بودید؛اشک می بارند! 🔹وانوار معنوی که از وجودشما در شهرها پیچییده است بر دلهای پوسیده ما می بارد! 🔸و شما، باردیگر ثابت کردید ،مسلمان حقیقی شرف و عزت خود را ازاهل بیت گرفته! 🔹ثابت کردید شما سربازان امام خامنه ای،ادامه دهنده ی راه سربازان امام خمینی و قبل تر سربازان ائمه اطهار،سلام الله علیهم هستیدو این راه تا ظهور حضرت حجت(عج الله) ادامه دارد… 🔸ثابت کردید اگر در کربلا بودید؛دست نامحرمی به ناموس شیعه و ناموس اهل بیت نمی رسید…گوشواره ای با گوش کنده نمی شد…بدن های مقدس امام معصوم و فرزندانش زیر سم اسبان قرار نمی رفت… 🔹ثابت کردید لبیک گویان به ندای هل ناصر من ینصرنیِ امام معصوم، هستید؛(که در گذر زمان این ندا خاموش نشده) 🔸ای شهیدان با شهادتتان ثابت کردید سربازان ولایت غیرت دارند و اجازه دست درازی دشمن را،به دین و ناموس و وطن نمی دهند… به شما مدیونیم! 🔹چرا که جان خود را در طبق اخلاص نهاده اید که با امنیت کامل در شهر قدم برداریم و به زندگی خود ادامه دهیم… 🔸ای شهید،به قول شهید مطهری«مثل تو،مثل شمعی است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است،تا دیگران در این پرتو ،که بهای نیستی تو ،تمام شده،بنشینند و آسایش یابند و کار خویش را انجام دهند» و اما روی دیگرسخنم جوان غفلت زده مسلمان است! 🔹ای جوان مسلمان چه شده که این شمع های مقدس را (که وجودشان را به خاطر بقای عمر و امنیت شما فدا کرده اند) را به سرزنش و تمسخر و تهمت روا داشته اید؟! 🔸طبق کدام منطق و قانونی ،شهید به خاطر پول و مقام و موقعیت و ندانم کاری،به شهادت میرسد؟! 🔹به خود بیاییم با گناه خود ،با بدحجابی ناموسمان و دخترانمان و بی غیرتی پسرانمان خون شهدا را پایمال نکنیم! 🔸و بدانیم سزاوار است ؛خم شدن در برابر مادران این شهدا و بوسه زدن بر دستان مادرانشان و احترام به خانواده و همسران این شهدا؛که بدرقه راه شهید وهب های عصر امروز شدند… 🔹وهب تازه دامادی که مادرش بعد از شهادت پسرش سر مقدسش را به طرف دشمن پرتاب کرد و جوانی فرزندش را نذر امام معصوم کرد… اللهم ارزقنا شهادت اللهی آمین تقدیم به شهید مدافع حرم حاج
سی روز مانده تا #محرم چهل روز تا #عاشورا هرشب با نوحه های امام حسین علیه السلام
گمشده هور13 .... سردار حاج علی هاشمی .... پس از چند ماه از مقام های بالای سپاه دستور انحلال واحدها و تیپها رسید. بعضی تیپها از جمله امام حسن که فرمانده اش "حسين كلاه کج" بود و تیپ ۳۷ نور و چند یگان دیگر منحل شد. از مرکز به من ابلاغ کردند که سپاه سوسنگرد را تحویل بگیرم. با بچه های قدیمی سپاه حمیدیه به سپاه سوسنگرد رفتیم. وقتی آنجا را تحویل گرفتم، اوضاع نابسامانی داشت. شهر تازه آزاد شده، هنوز پاکسازی نشده بود. مردم کم کم داشتند به خانه و زندگی شان بر می گشتند. منافقین در شهر تردد می کردند و در سپاه سوسنگرد فقط هشت نفر از بومیهای خود منطقه که اصلا روحیه ی خوبی نداشتند، مانده بودند. دستور بود و ما هم تابع بودیم. اما ته دلم راضی نبود. احساس میکردم از مناطق عملیاتی به شهر کشیده شده ام، در حالی که می توانم طرح عمليات بنویسم، کارهای بزرگی در جنگ انجام بدهم و تیپ و لشكر اداره کنم. به بازسازی سازمان سپاه سوسنگرد و احیای دوباره آن پرداختم. باید کارهای جدیدی آنجا انجام میدادیم. دلم به نیروهای ورزیده ای که از ابتدای جنگ با هم بودیم خوش بود. خیلی کم پیش آمده بود که مجموعه ما از هم بپاشد یا کسی برود. به هم عادت کرده بودیم و حالا میخواستیم به سوسنگرد سر و سامان بدهیم. بومی های منطقه به دلیل رفتار تبعیض آمیز مسئولان قبلی از فرماندهان و مدیران شهری دل خوشی نداشتند و ما را از خودشان نمی دانستند. تحمل دیدگاه آنها برایم سخت بود، عرب زبان بودم و احساس میکردم با مردم سوسنگرد اشتراکات فرهنگی بسیاری دارم. می خواستیم ارتباط صمیمانه و دوستانه ای با مردم برقرار کنیم و اعتماد آنان را به خودمان و سپاه جلب کنیم. با بزرگان طوایف و شيوخ که مورد احترام مردم بودند ولی به جهت بعضی رفتارهای نادرست مسئولان قبلی كلا جنگ را رها کرده بودند، دیدار می کردیم و به آنان مسئولیت می سپردیم تا ما را از خودشان و خودشان را از ما بدانند و سرنوشت جنگ برایشان اهمیت پیدا کند. بعضی دیدارها از قبل هماهنگ می شد، اما گاهی اوقات به یکی از بچه ها میگفتم بیا برویم خانه فلان شيخ. بدون هماهنگی می رفتیم، می نشستیم با بزرگ طایفه گرم می گرفتیم و در مورد مشکلات و وضعیت موجود صحبت می کردیم. کم کم سران و شیوخ به ما اعتماد کردند. احساس می کردند عزت از دست رفته شان به آنان بازگشته است. آنقدر به هم نزدیک شده بودیم که بعدها خودشان در شناسایی ها و کارهای اطلاعاتی به کمک ما می آمدند. ادامه دارد.
اینجا #ستاره ای است... در تاریکی شهر برای آنان که راه گم کرده اند ! #شبتون_شهدایی🌙 #التماس_دعا♥️ 🍃🌙| @shahid_dehghan
🌸 هر که آمد به تماشاے تو بے دل برگشت ... دلربایی هنر این "شهدا" مے باشد ...🌸 سلام ! صبحت بخیر علمدار ! 🌹🌹🌹🌹🌹 #صبحتون_منور_به_نور_شهدا @shahidataei64
باید که ساخت با شرر عشق ؛ چاره چیست؟ فی بُعدِها عَذابْ وَ فی قُربِها مَمات... ۱۲ @shahid_javad_allahkaram