eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
335 دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
13.7هزار ویدیو
193 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸#بدرقه_۲۰_هزار_عاشق ⚫️ #تصاویر_هوایی از مراسم تشییع پیکر مطهر شهید سید سجاد خلیلی #بدرقه_۲۰_هزار_نفری #شکوه_مقاومت
▪️انا لله و انا الیه راجعون▪️ حاج غلامرضا ایزدی پدر بزرگوار شهیدوالامقام مدافع حرم #پویا_ایزدی که مدتی در بستر بیماری بودند به فرزند شهیدش پیوست
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ای بابا سه سالمه ولی پیرم .... 💠 با نوای زیبای حاج محمود کریمی و سید مهدی میرداماد بسیار سوزناک... ☀️التماس دعای (فرج) https://t.me/joinchat/GidENESGmuKn2mBRuXiDuQ
گمشده هور41 ..... سردار حاج علی هاشمی ..... باران شدیدی گرفته و زمینها همه گل شده اند. ماشين سيد هم دائما بالا و پایین می رود. دم خانه که می رسیم از نگاه سید می خوانم که دوباره می خواهد حرفی بزند، - بگو سید، چی شده؟ - على تو که با بچه های مهندسی می نشینی، در مورد جاده سازی حرف میزنی بیا در خونه خودت رو درست کن که اینقدر تو گل نریم. - باشه. همین؟ درست میشه. حالا برو به سلامت، فردا ساعت ۷ اینجا باش. در میزنم و قمر با شوق در را باز می کند. من هم حسابی ذوق کرده ام. - تو اومدی از بوشهر؟! کی اومدی؟ . . . . می خندد و بغلم میکند. - اومدم تو رو ببینم عزیزم. بیا تو خسته نباشی. تا مینشینم هنوز چایی نیاورده می گوید: - على نمیخوای زن بگیری؟ سريع فهمیدم ننه قمر را صدا کرده تا با من حرف بزند و برای زن گرفتن راضی ام کند. با لبخند رو میکنم به قمر، - حالا عزیزم چه عجله ای تو این گیر و بیر، ننه تو رو به جون من انداخته؟ اخم بامزه ای میکند. - نه، علی. خوب ما میخوایم دامادی تو رو ببینیم چی میشه مگه؟ - باشه، بابا، شما که دست بردار نیستید من هم یه فکرهایی از قبل کردم. برو با رسميه حرف بزن. اما بهش بگو على مرد جنگه، مثل مردای دیگه نیست، نمی تونه ببرتت مسافرت و از این حرف ها. شاید هم شهید بشه. میتونه این شرایط رو قبول کنه یا نه؟ - باشه، چشم، عینی. میرم صحبت می کنم. خیال ننه و خواهرهایم راحت شده است. صبح که با سيد صباح راه افتادیم تا برویم سمت قرارگاه ننه دم در آمد و گفت: «عصر حتما بیا خونه کارت دارم»، کارهایم تمام شده، نزدیک غروب است و به خانه رسیده ام. قمر نشسته روبرویم و از چشم هایش شادی می بارد. - با رسميه حرف زدم راضيه با این شرایط با تو زندگی کنه. قراره خواستگاری رو گذاشتیم امشب. بریم؟ - شما که قرار مدارتون رو گذاشتید، دیگه چه سؤالیه از من؟ باشه بریم. - با همین لباس پاسداریت؟ - آره دیگه من که گفتم مرد جنگم. ادامه دارد. https://t.me/joinchat/GidENESGmuKn2mBRuXiDuQ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 ﷽؛ 💠تاخير موجب خشم خداوند✨ 👈قال رسول الله صلي الله عليه وآله : يا علي !و تقيم الصلاة بوضوء سابغ في مواقيتها و لاتوخرها فان في تاخيرها من غير علة غضب الله عز و جل؛ 👈يا علي ، با وضوي كامل در اول وقت ، نماز اقامه كن ، و نماز را از اول وقتش به تاخير نينداز ، چون تاخير نماز بدون علت و عذر خداوند قهار را به خشم خواهد آورد . 📚( البحار ، ج 2 ، ص 44)
🔸️‌و بانوان چهره شهر را تغییر دادند .. خائنین به اسلام بدانند اگر گزارش به اربابان بین المللیشان میدهند گزارش کار ما به ارباب بی کفن رسید ... #مهمان_داریم #برای_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به خون دیدۀ عطشان کربلا، برگرد امین حضرت یکتا! چرا نمی‌آیی؟ چراغ دیدۀ زهرا! چرا نمی‌آیی؟ پیمبر است که با گریه هر سحر گوید الا سلالۀ طاها! چرا نمی‌آیی؟ علی به ناله صدا می‌‌زند بیا مهدی صفای خانۀ مولا! چرا نمی‌آیی؟ حسن هنوز هم از کوچه‌ای تو را خواند غریب کوچۀ غم‌ها! چرا نمی‌آیی؟ حسین منتظر منتقم به گودال است امید زینب کبری! چرا نمی‌آیی؟ تو ریسمان اسارت ز دست عمه بگیر امیر قافله!  جانا!  چرا نمی‌آیی؟ هنوز پاسخ این درد را نمیدانیم که اهل بیت و تماشا!  چرا نمی‌آیی؟ بیا که آه یتیمان کربلا گویند: جواب خون دل ما! چرا نمی‌آیی؟ به آن یتیم که اشکش ز ترس بند آمد پناه هر دل تنها! چرا نمی‌آیی؟ به خون دیدۀ عطشان کربلا، برگرد دوای غصۀ سقّا! چرا نمی‌آیی؟ به استخوان شکسته، به سینۀ خسته که با لگد شده امضا! چرا نمی‌آیی؟ قسم به خون به ناحق چکیده از نیزه امید سید بطحا! چرا نمی‌آیی؟ چه قرن‌ها که به غربت گذشته در غربت مقیم خیمۀ صحرا! چرا نمی‌آیی؟ تویی که صاحب عزای عزیز زهرایی سفیر ماتم عظما! چرا نمی‌آیی؟ هنوز منتظرت مانده سیزده معصوم هنوز منتظرت، خون دیدۀ مظلوم ☀️اللهم عجل لولیک الفرج
فوری فوری فوری _عاجل عاجل عاجل ⭕️امشب تعدادی از گروهک های داخل عزا در یکی از میدان های شهر بصره تجمع کرده بودند و شعارهای جهت به حرکت در آوردن مردم برای گرفتن مقر پلیس و فرمانداری و تلویزیون بصره را با اسلحه می دادند که گروه الحشد الشعبی با مردم همکاری کرده و تعداد زیادی از آنان را دستگیر کرده که در بین آنها بیش از پانزده تن ایرانی عضو منافقین و تعدادی هم اماراتی و تعداد زیادی هم داعشی هستند و چون راه های خروج از شهر بسته است تعدادی از آنان فرار کرده که فعلا در نخلستان دراطراف شهر هستند انشاءالله تا فردا صبح باقی مانده های آنان را هم دستگیر خواهند کرد لازم به ذکر است دو فیلم بردار یکی از بی بی سی و یکی هم از تلوزیون عربستان بوده اند که دستگیر شده اند. همانهایی که بسیار تلاش دارند بین مردم ایران و عراق تفرقه ایجادکنند. آفرین بر شما دلیر مردان عراق🌹👏🌹 لطفا" نشردهید تا همه مطلع شوند وبهتر ازطرح منافقین صهیونیستی آگاه شوند وفریب شایعات آنهارانخورند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ زمینه جدید _ ای یار غریبم، ای بی یار و یاور ] فوق العاده سوزناک ‼️ 🎤 کربلایی جواد مقدم 📂 شب چهارم محرم ۹۷ 📌 هیئت درب شازده شیراز https://sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌می دونی با اتوبوس بری بیان بدرقه ات، با تریلی برگردی بیان استقبالت یعنی چی؟ یعنی افتخار، یعنی عزت، یعنی غیرت، یعنی جمع همه خوبی ها! 🏴| @shahid_dehghan
خـــادم الشــღـدا: ❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین عليه السلام بشیم.» ✍نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم. راوے : 🌷
گمشده هور42 .... سردار حاج علی هاشمی .... یک کتاب بر می دارم تا بدهم رسميه بخواند. با اینکه دختر خاله امه، اما زیاد ندیدمش. ننه صدایش می کند تا به اتاق بیاید. بیچاره هنوز ننشسته که ننه می خواهد بله را از او بگیرد. همه ساکتند و همين رسميه ی خجالتی را بیشتر در خودش فرو برده. ننه خودش سکوت را می شکند و میگوید . - خوب مبارک باشه، على پاشو، با رسميه بريد اون اتاق و با هم صحبت کنید. اول رسميه می رود و در اتاق می نشیند، پشت سرش راه می افتم و روبرویش مینشینم. سؤالهای مهم را قمر جواب گرفته بود. خود رسمية هم بسیار ساکت و کم حرف و محجوب است. کتاب را می گذارم جلوی رویش، - این کتاب رو بخون باید توی زندگی حضرت علی و حضرت زهرا رو الگوی خودمون قرار بدیم. شغل من رو که میدونی ممکنه یک روز در کنار هم باشیم شاید هم تمام عمر در کنار هم باشیم. زندگیم متوسطه، شغلم هم توش خطره. فكرهاتون رو بكنید. چند دقیقه گذشته است و رسمیه همچنان ساکت است. سکوتش را به نشانه ی رضایت میگیرم و از اتاق بیرون می آیم. ننه و قمر و خاله و بقیه به من نگاه می کنند. مادرم که با حس مادریش فهميده همه چیز خوب است، پارچه ای را که خریده بود و همراهش آورده بود، می گذارد جلوی روی خاله و با هم قرار عقد را می گذارند. صحبت از عقد است و حرف خرید و حلقه و بقیه چیزها. نگاه میکنم به رسميه و می گویم - حالا حتما باید انگشتر باشه؟ از نگاهش میفهمم که دوست دارد رسم و رسوم رعایت شود اما حجب و حیایش مانع میشود که حرفش را صریح بزند. - باشه ولی من وقت ندارم بیام، با قمر برید انگشتر بگیرید. فردا شب هم عقد میکنیم. چند تا فامیل و بزرگتر از طرف ما و چند تا از طرف خانواده شما باشند. ادامه دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃صحبت‌های غرور آفرین مادر شهید ابوالفضل کلهر🌹🍃 🔹تمام تلاش استکبار و بلندگوهای داخلیش این است که با از بین بردن نقش مهم مادر بودن، دیگر همچین جوانانی در جامعه تربیت نشود🔹
👆 تصویری که ایندیپندنت با عنوان "عاشورا مقدس‌ترین روز شیعیان" منتشر کرد. بنظر شما شایسته است "حماسه ی حسینی" اینگونه به جهانیان معرفی شود؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
شاه در بدرقه اش آمده است تا ببینند که #بابا دارد . . .
نهال اهل حرم طعمه تبر شده است تنت چقدر سزاوار بال و پر شده است دوباره داغ دلم تازه شد که می بینم تن تو از تن بابات زخم تر شده است
بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است... دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است! جان سر دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی... تیرها! پر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است... یا حضرت قاسم بن الحسن(ع) شاعر:ایوب پرندآور