#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️ترک ازدواج به خاطر مشکلات مالی
🔷س 656: اگر جوانى موقع ازدواجش است ولى به خاطر ترس از مشکلات مالى قادر بر ازدواج نباشد چه بايد بکند؟
✅ج: اگر منظور، ترس از مشكلات مالى در آينده جهت اداره زندگى است، براى آينده توكل به خدايتعالى نمايد و روزى را از خدا بداند و چنين ترسى را به دل راه ندهد بلكه بجاى آن كوشش كند كارى پيدا كند كه بوسيله آن بتواند امرار معاش نمايد
رفیق نیمه راه عاشورا
ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺍﺭﺣﺒﯽ ﻭ ﺿﺤﺎﮎ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺸﺮﻗﯽ
ﺿﺤﺎﮎ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺍﺭﺣﺒﯽ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ (ﻉ) ﺭﺳﯿﺪ، ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺎﻣﺪﮔﻮﯾﯽ، ﺳﺒﺐ ﺣﻀﻮﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺽ ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭﯾﻢ، ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ! ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : « ﺣﺴﺒﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻧﻌﻢ ﺍﻟﻮﮐﯿﻞ ؛ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻧﯿﮑﻮ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﺍﺳﺖ . »
ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺑﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ : ﻣﻦ ﻣﻘﺮﻭﺽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻋﯿﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ، ﺩﻋﻮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺭﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ .
ﺿﺤﺎﮎ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻧﯿﺰ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻮﻗﺖ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻓﺎﻉ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻣﻔﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺭ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﻧﯿﺰ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ .
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺩﻟﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ . ﭼﻮﻥ ﺟﻤﻠﻪ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) - ﺟﺰ ﺳﻮﯾﺪ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺑﺸﯿﺮ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ - ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ، ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺷﺮﻁ ﭘﯿﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻢ ﺁﺯﺍﺩﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ .
ﺍﻭ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺍﺳﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﻤﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺫﻥ ﺍﻣﺎﻡ، ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ . ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ « ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ » ﺑﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺍﻭ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺿﺤﺎﮎ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ « ﺷﻔﯿﻪ » ﺭﺳﯿﺪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﺗﻌﻘﯿﺐ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ( 26 )
ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ « ﺿﺤﺎﮎ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ » ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﻗﺎﯾﻖ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺣﻤﺎﺳﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﺩ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺧﺼﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺎﻫﺪ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﻈﻠﻮﻣﯿﺖ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻧﯿﮑﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﯿﺾ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺏ ﺳﺎﻻﺭ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﺳﺎﺧﺖ ! ﺁﺭﯼ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺳﺒﺶ ﻧﯿﺰ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﻣﺠﺪﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﮔﺬﺭﺍ ﮔﺮﺩﯾﺪ ... : « ﺫﻟﮏ ﺑﺎﻧﻬﻢ ﺍﺳﺘﺤﺒﻮﺍ ﺍﻟﺤﯿﻮﺓ ﺍﻟﺪﻧﯿﺎ ﻋﻠﯽ ﺍﻵﺧﺮﺓ( 27 )
سرنوشت ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﺮ ﺟﻌﻔﯽ
او ﺍﺯ ﺍﺷﺮﺍﻑ، ﺷﺠﺎﻋﺎﻥ ﻭ ﺷﻌﺮﺍﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﻋﺜﻤﺎﻥ بودﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮐﻮﻓﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺷﺎﻡ ﺗﺮﮎ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺻﻔﯿﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﺟﺴﺖ . ﻭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ .
ﺍﺑﻦ ﺣﺮ، ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻨﯽ ﻣﻘﺎﺗﻞ ﺑﺎ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ، ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺨﺴﺖ « ﺣﺠﺎﺝ ﺑﻦ ﻣﺴﺮﻭﻕ » ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﻭ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﻟﯿﮑﻦ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : « ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺍﺯ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻡ ﺟﺰ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﻣﻬﯿﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) ﺣﺘﻤﯽ ﮔﺮﺩﯾﺪ . ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ «!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯﯾﻦ ﺑﻪ ﻭﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﺍﺑﻦ ﺣﺮ ! ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﻦ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺷﺎﻥ ﺑﯿﺎﯾﻢ، ﻭﻟﯽ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﻤﺮﺕ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ، ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺖ ﭘﺎﮎ ﮔﺮﺩﺩ؟ «! ﺍﺑﻦ ﺣﺮ ﮔﻔﺖ : « ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ »
ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ : « ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺭﮐﺎﺑﺶ ﺑﺠﻨﮓ . »
ﺍﺑﻦ ﺣﺮ ﮔﻔﺖ : « ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﯼ ﻧﺎﺋﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺳﻮﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﻓﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﯾﺎﻭﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ . ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﻌﺎﻓﻢ ﺩﺍﺭ، ﺯﯾﺮﺍ ﻧﻔﺲ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﯾﺰﺍﻧﻢ . ﺍﯾﻨﮏ ﺍﺳﺐ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺧﻮﺩ « ﻣﻠﺤﻘﻪ » ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺳﺒﯽ ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻫﺮ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ ! ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺰﺩﻡ ﺟﺰ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﭼﺸﺎﻧﯿﺪﻩ ﺍﻡ «!
ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺨﻦ ﻧﺴﻨﺠﯿﺪﻩ ﻭ ﻧﺎﺑﺨﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺑﻦ ﺣﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
« ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﺜﺎﺭ ﺟﺎﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﯼ، ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻭ ﺍﺳﺐ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻡ . ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻧﻤﻮﺩﯼ، ﺗﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﺗﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﮐﺎﺭﺯﺍﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﯽ، ﻓﻮﺍﻟﻠﻪ ﻻﯾﺴﻤﻊ ﻭﺍﻋﯿﺘﻨﺎ ﺍﺣﺪ ﻭ ﻻﯾﻨﺼﺮﻧﺎ ﺍﻻ ﺍﮐﺒﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﯽ ﻧﺎﺭ ﺟﻬﻨﻢ ؛ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯾﻤﺎﻥ ﻧﺸﺘﺎﺑﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﮑﻨﺪ . »
ﺩﻧﯿﺎﺯﺩﮔﯽ ﻭ ﻣﺮﮒ ﮔﺮﯾﺰﯼ « ﺍﺑﻦ ﺣﺮ » ، ﻣﺎﻧﻊ ﻭﺯﺵ ﻧﺴﯿﻢ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻟﻮﺩﺵ ﺷﺪ، ﻧﺴﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺍﻓﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺤﻮ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻭ ﺷﻬﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ .
ﮔﺮﭼﻪ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﺮ، ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻨﯽ ﻣﻘﺎﺗﻞ ﺗﺮﮎ ﮔﻔﺖ، ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﺮ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻋﻤﺮﺵ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻓﮑﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻗﺮﯾﻦ ﺗﺎﺳﻒ ﻭ ﻣﺎﺗﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺁﻫﻨﮓ ﻧﺪﺍﻣﺖ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﭘﺪﯾﺪﺍﺭ ﮔﺸﺖ .
ﻓﯿﺎﻟﮏ ﺣﺴﺮﺓ ﻣﺎ ﺩﻣﺖ ﺣﯿﺎ
ﺗﺮﺩﺩ ﺑﯿﻦ ﺻﺪﺭﯼ ﻭ ﺍﻟﺘﺮﺍﻗﯽ...
- ﺁﻩ ﺍﺯ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﮔﻠﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
- ﺁﻥﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﻫﻞ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﺍﺯ ﻣﻦ ﯾﺎﺭﯼ ﻃﻠﺒﯿﺪ .
- ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﺵ ﻣﯽ ﻧﻬﺎﺩﻡ، ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭﺍﻻ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﯾﺎﻓﺘﻢ .
ﺍﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﻣﺖ « ﺍﺑﻦ ﺣﺮ » ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺥ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ « ﺍﺑﻦ ﺣﺮ » ﺑﻪ ﻫﺮ ﺗﺪﺑﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﮕﺮﯾﺰﺩ . ﺍﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺳﺎﻧﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺒﺮ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ( ﻉ ) ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ - ﮐﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﺑﯿﺖ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ -
ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﺮ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﯾﺰﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ، ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻡ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﻫﻤﺼﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺪﺍﺋﻦ ﺭﻓﺖ ، ﻭﻟﯽ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ « ﻣﺼﻌﺐ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ » ﺑﺎ « ﻣﺨﺘﺎﺭ » ﺟﻨﮕﯿﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ « ﻣﺼﻌﺐ » ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻈﻨﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺣﺒﺲ ﮐﺮﺩ . ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻗﺒﯿﻠﻪ « ﻣﺬﻣﺢ » ﻭﯼ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﺳﺎﺧﺖ . ﺍﺑﻦ ﺣﺮ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﮏ ﻣﺮﻭﺍﻥ ﭘﯿﻮﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﺁﻣﺪ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﮐﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ « ﺍﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ » ﺩﯾﺪ . ﺍﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺧﺼﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺪﻧﯽ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺑﺮ ﮐﺸﺘﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺕ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﺪ، ﻭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ .
ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ، ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 68 ﻩ . ﻕ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ . ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ « ﻣﺼﻌﺐ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ » « ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺣﺮ » ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﮐﻮﻓﻪ ﺁﻭﯾﺨﺖ .
فوق العاده تأمل بر انگیز!
خدا و خرما
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
██ اول: امام حسین علیه السلام
●حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور و ناحق بشود.
●تا آخر میایستد. خودش و فرزندانش کشته میشوند.
●هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
√از آب میگذرد، از آبرو نه
██ دوم: یزید بن معاویه (لعن الله)
●همه را تسلیم میخواهد.
●مخالف را تحمل نمیکند.
●سرِ حرفش میایستد.
●نوه پیغمبر و اهل بیت اش را سر میٔبرد و به اسارت میبرد
√بی آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که میخواهد میرسد
██ سوم: عمرِ سعد
●به روایتِ تاریخ تا روز8محرّم در تردید است.
●هم خدا را میخواهد هم خرما،
●هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
●هم میخواهد حسین را راضی کند هم یزید را.
●هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را.
●نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
√ هم آب میخواهد هم آبرو.
✖دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
✖نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
چون که بعد از بودن سردوراهی .....راه نادرست رو انتخاب کرد
▒ ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ امام حسین صلوات الله علیه شدن را داریم،
نه قدرت و حماقت یزید شدن را،
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
⇦من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم⇨
زکات علم ، آموختن است!
⚫️بیماری امام سجاد(ع) تا چه مدت بعد از واقعه کربلا ادامه داشت؟
بیشتر روایات و نقلهای معتبر، بیماری حضرت زین العابدین(ع) را تنها در همان شب و روز عاشورا عنوان میکنند که ممکن است اثر آن تا چند روز بعد از آن نیز باقی بود.
1. امام سجاد(ع): «هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای اینکه آنها را مرخص کند. من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها میگوید بشنوم و من در آن هنگام مریض بودم، پس شنیدم که پدرم به اصحابش میفرمود…».
2. امام سجاد(ع): «من در آن شبی که پدرم در صبحش به شهادت رسید نشسته بودم و عمهام حضرت زینب(س) نزد من مشغول پرستاری من بود»، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جُوَین»(یا جون یا حویّ) غلام ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح میکرد و پدرم اشعاری را میخواند. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آنکه من آنرا فهمیدم و آنچه را میخواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشکهایم را پاک کردم و سکوت کردم...».
📚شیخ مفید، الارشاد ج 2، ص 91
✨ نمایی نزدیک از گروه تجزیهطلب الاحوازی
🔹 ریشه اصلی گروههای تجزیهطلب خوزستان به حزب «تضامن الدیمقراطی الاحواز» برمیگردد که نسخهای انگلیسی برای برخی افراد تروریست موسوم به «خلق عرب مقیم اروپا» محسوب میشود.
🔹 تجزیهطلبان وهابی الاحوازی که مقر اصلیشان در انگلستان و در شهر لندن است در تشکیلات رهبریکننده آنها انجمن دوستی ایران و انگلیس وجود دارد و با سناریوی انگلستان درصدد هستند که بخشهایی از خوزستان را تجزیه کنند و در همین رابطه، تحرکاتی را در جنوب ایران آغاز و درگیریهای مسلحانهای را ایجاد کردهاند.
🔹 این تجزیهطلبان که خود را بنام "الاحوازی" معرفی کردهاند با تمسک به قومگرایی عربی که امروزه توسط انگلستان و امریکا برای ایجاد تفرقه در کشورهای مخالف استکبار رواج داده شده، اعتقاد دارند که از سال 1925 میلادی، فارسها منطقه الاحواز را اشغال کرده و اکنون فارسها باید به اشغال اهواز پایان دهند. این گروه، شهرهای خوزستان را به نام اختصاری جداییطلبانه مانند شهر آبادن را "عبادان" و خرمشهر را "محمره" و شهر شادگان را "فلیحه" نامیدهاند.
🔹 گروه الاحوازی که در سالهای اخیر برنامهریزیهای متعددی برای ناامن کردن اهواز را به اجرا گذاشته و در جریان اعتراضات مردمی نیز نقش مهمی در به خشونتکشیدن این اعتراضات دارد، میخواهد از طریق بیثبات کردن منطقه، زمینه را برای جدایی خوزستان از ایران فراهم کند. همان اقدامی که صدام با حمله به ایران سعی کرد آن را به ثمر برساند، اما شکست خورد.
🔹 اکنون سیسال بعد از پایان دفاعمقدس، گروه الاحوازی با کمک بازماندگان رژیم بعثی عراق و کمک مالی مستقیم دولتهای عربی، میخواهند شکست در هشت سال جنگ تحمیلی را جبران کرده و برای جدایی خوزستان از ایران برنامهریزی کند.
🔹خالد عبدیان که از عناصر شناخته شده تشکیلات دوستی اهواز و انگلیس است در ادعایی دروغین میگوید، دولت ایران اقدام به جداسازی عربهای خوزستان از خاک و آشیانهشان میکند و زمینهای آنها را به زور تصاحب کرده و آنها را از شهر اهواز خارج میکند. این گروه برای ایجاد شکاف میان مردم و جمهوری اسلامی و تحریک مردم با دروغ ادعا میکند که جمهوری اسلامی ایران نیز مانند رژیم شاهنشاهی ایران قصد دارد که اقوام عرب را در منطقه خوزستان جدا نماید.
🔹 این گروه دیروز پیش از حمله تروریستی در مراسم رژه نیروهای مسلح، آتش سوزی عمدی در هورالعظیم به راه انداختند.
انغماسیها در اهواز
تاریخ تکفیر ناسرهی بدخیم در خوزستان را به پس و پیش از افراشته شدن پرچم داعش در حمیدیه تقسیم باید کرد؛ این همآن آستانهی غلبهی تکفیر نجدی بر تکفیر نفتی در این استان است.
آن چه این روزها جریان الأحوازیة خوانده میشود، به طور عمده بقایای گروهکهایی جداییطلب هستند که طی دههی پنجاه و شست شمسی هویتی عفلقی داشتند و در دوتایی قومی عرب|عجم معنا میگرفتند و مبارزه میکردند.
با سقوط بعثیها در عراق، جداییطلبان اهواز به سعودیهای حجاز پشت دادند؛ این برههی کوتاه شدن دشداشهها و بلند شدن ریشها بود. چفیهقرمزهای شیعهتبار خوزستان طی دههی هشتاد از وهابیت به عنوان ابزار معارضه با حکومت استفاده میکردند و از هماین رو تکفیریها نفتی خوانده میشدند.
تا ابتدای دههی نود تحلیل عمده در بارهی تکفیریهای بدخیم خوزستان، نفتی بودن آنها بود؛ این که سعودیها با خیمه زدن بر حاشیههای فقیر شیعهنشین خوزستان پی خریدن افرادی هستند که با گفتمان وهابیت، حکومت را به چالش بگیرند.
ظهور داعش در عراق و بروز دنبالههای آن تا دل خوزستان اما به ما نشان داد که تکفیر بدخیم در این استان به تدریج هویتی مکتبی نیز یافته است، و این گذار از تکفیر نفتی به تکفیر نجدی است.
حملات انتحاری و انغماسی به طور عمده در انحصار تکفیریهای نجدی است و از آنها قطبیها؛ حملهی سیویکم شهریور اهواز هم نه از جنس بمبگزاریهای تکفیریهای نفتی که عملیات انغماسی نجدی-قطبی بود؛ این یعنی پذیرش مسئولیت این حمله از سوی داعش را جدی باید گرفت.
آن چه میماند دست شستن سعودیها از تکفیر نجدی و حتا درگیری این روزهاشان با تکفیر قطبی است. این ریشهی گیجی جریان نفتی الأحوازی در بیانات اخیرشان است که میان دوتایی توحید|شرک و عرب|عجم در تشویش است.
مهم اما عاقبت تکفیریهای مکتبی نجدی-قطبی خوزستان است که با عبور ناگزیر از استفادهی ابزاری حاکمان در گذار حجاز، کدام نسبت را حکومت اسلامی در ایران بر خواهند گزید؟!
گمشده هور 45
.... سردار حاج علی هاشمی ....
میهمان ها یکی یکی دارند می روند و برایم آرزوی خوشبختی میکنند.
- سيد فردا ساعت ۸ اینجا باش.
- بابا حالا چند روز جزیره رو ول کن به حال خودش، ناسلامتی دامادی.
- نه بابا نمیشه کارها مونده، جنگ که منتظر من نمی مونه.
قرار شده بود من و رسمیه مدتی در یکی از اتاق های منزل عمویم بمانیم تا من جایی را کرایه کنم. هر چه فکر میکنم میبینم نمیتوانم از ننه و بچه ها دور باشم. یک اتاقی روبروی خانه خودمان هست که صاحبخانه اش آدم خوبی است و خانه اش را اجاره میدهد. صحبت کردم قرار شده همان جا را کرایه بگیریم. وسایل که زیاد نداریم جمع کرده ایم و آورده ایم در همین اتاق. کوچک است اما خوبی اش به این است که وقتی از منطقه می آیم، هم رسميه را می بینم و هم یک سری به ننه و بقیه میزنم. خیالم هم راحت است که رسمیه کنار خودمان است و بچه ها هوایش را دارند تا دلتنگی نکند. و در قرارگاهم که احمدپور تماس میگیرد. تا گوشی را بر می دارم میگویم
- به به، آفتاب از کدوم طرف در اومده؟ همیشه ما سراغ شما رو میگیریم چی شده شما به یاد فقير، بیچاره ها افتادید؟ "
- هیچی، یک نامه داده بودید که قرارگاه نصرت ماشین نداره، ماشین میخوایم.
- بله، خیر باشه، قراره ماشین ها را تحویل بدید؟
- بله، یک سری ماشین به این شماره پلاک.
- خب آقای احمدپور اینها دیگه چیه؟ تا حالا رسم نبود شماره پلاک از پشت تلفن برامون بخونید.
- چطور نمی شناسی؟ این شماره پلاک ماشین هایی که در مجلس عروسی شما شرکت کردند. همش برای بچه های نصرته. از روی پشت بام همه رو برداشتم. شما که اینقدر ماشین دارید واسه چی درخواست میدید؟
رودست خورده بودیم. خودم را جمع و جور میکنم که کم نیاورم.
- بابا ما اصلا از خیر ماشین گذشتیم. برای خودتون. ولی ما برای کارامون بیشتر از اینها احتیاج داریم.
- فعلا بیشتر نداریم که بدیم با همینها کار کنید.
- چشم، به روی چشم.
گوشی را می گذارم، ولی همین طور دارم با خودم فکر میکنم که احمدپور روی کدام یک از پشت بام ها رفته و همه ی شماره ماشین ها را نوشته
ادامه دارد.
🔴سخنان مهم یک نماینده انقلابی در مجلس و یک سوال
قدوسی: فعالیتهای سرویسهای جاسوسی نسبت به دورههای قبل چندین برابر شده، پرونده #نفوذ_جاسوسی و #دوتابعیتیها در دولت یازدهم و دوازدهم قطورتر وسنگین ترشده،باید پرونده افرادی مثل خانم #ابتکار و #مولاوردی که از جاسوسانی چون #نزار_زاکا، #کاوه_مدنی و #سیدامامی حمایتمیکنن بررسی بشه
مردم باید بدونن این افراد چه ارتباطی با این جریانها دارن که تا این حد ازشون حمایت میکنن، واقعا سوال اینِ که چرا این دولت هیچگاه پیگیر رفتارهای مشکوک خانم #ابتکار و #مولاوردی در حمایت از #جاسوسان و #دوتابعیتی_ها نبوده و نیست؟!!
#نفوذ
✅ @shohadayeiran57
🔻بیانیه سپاه: در آینده نزدیک انتقام مهلکی از تروریستها خواهیم گرفت
🔹سپاه پاسداران در بیانیهای اعلام کرد: با اشراف و تسلط موجود بر عقبهها و کانونهای استقرار سرکردگان و هدایتگران تروریستهای خبیث و جنایتکار، در آینده نزدیک انتقام مهلکی از آنها گرفته خواهد شد.
🔹سپاه پاسداران اطمینان میدهد تحت تدابیر و سیاستهای بالادستی، در فراهم سازی شرایط و ابزارهای لازم برای تعقیب و مجازات سخت جنایتکاران در جغرافیای منطقه و فراتر از آن ، از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد.
✨چرا #الاحواز عقب کشید و #داعش را بعنوان مسئول معرفی کردند
1⃣ گروهک #الاحوازیه انکار کرد زیرا الاحوازیه رسما در #دانمارک دفتر دارد و در کشورهای #اروپایی فعالیت می کند لذا اگر مسئولیت اقدام #تروریستی اهواز را بپذیرند قانونا امکان شکایت و بسته شدن دفتر آنها و پیگیری بوسیله اینترپل و ... پیش می آید. از این رو مسئولیت آن را نپذیرفتند تا از #تبعات مذکور در امان باشند.
2⃣ از آنجایی که الاحواز در منطقه پایگاه مشخصی ندارد و توسط سرویس های #جاسوسی مدیریت میشوند لذا کشورهای منطقه ای حامی و پشتیبانی کننده از الاحواز مانند عربستان #سعودی و امارات با دیدن خشم ایرانیان، موشک باران تلافی جویانه #ریاض و #دبی توسط نیروهای مسلح ایران را محتمل دیده ،لذا برای در امان خود از نتیجه جنایتشان #داعش را جلو فرستادند تا با بعهده گرفتن مسئولیت حمله تروریستی در اهواز برای آنها مصونیت ایجاد کند.
✍بدون تردید جمهوری اسلامی یکبار برای همیشه به شرارتهای #سعودی و #امارات در منطقه بصورت قاطعانه پایان بدهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برسد بدست ترویستهای الاحوازی
کلیپ جالب . انتقام از تروریستها
گمشده هور 46
..... سردار حاج علی هاشمی .....
حاج آقا اصفهانی پیش نماز قرارگاه، داخل اتاق می آید،
- سلام حاج آقا، این طرفا! صفا آورديد. دستهایم را به گرمی می فشارد و روی صندلی کنار میز می نشیند، "
- علی آقا قصد گله کردن و این حرفها نیست. اما انگار بچه های اینجا با همه جا فرق دارند من جاهای دیگه که بودم همه نماز جماعت شرکت می کردند. مراسم دعا و توسل میگذاشتند. اینجا چه طوریه؟ اصلا مقيد نیستند نه دعایی، نه نمازی شرکت نمی کنند. اگه میشه شما یک تذکری بدید. مسئول قرارگاه هستید. شاید وضع بهتر بشه.
- چشم حاج آقا، تذکر میدم، امر دیگه ای باشه؟
- نه عزیز، عرضی نیست، ما هم می خوایم به وظیفمون عمل کنیم.
- چشم حاج آقا. امرتون مطاع.
حاج آقا که می رود، اقتصاد را که حالا مسئول ستادی است صدا میکنم و میگویم:
- این طور که نمی شود حاج آقا صدایش در آمده، یک شب جمعه ای برای دعای کمیل هماهنگ کنید.
- نمیشه. على آقا. بچه ها می رند شناسایی، می آیند خسته اند. نمیشه مجبورشون کرد. کاراشون با هم فرق دارد، هماهنگ نمیشند. اینجا که مثل قرارگاه های دیگه نیست.
- میدونم ولی هماهنگ کنید. به بچه ها بگو همه شب جمعه دعای کمیل شرکت کنند. این بنده خدا هم که اومده اینجا میخواد به کاری انجام داده باشه.
شب جمعه است و بالأخره بچه ها جمع شده اند. تا حاج آقا آمد بسم الله را بگوید و دعا را شروع کند یکی از بچه ها از ته صف داد میزند
- حاج آقا ما اومدیم به شرط اینکه دعا رو یک ربعه تموم کنی.
- آخه چه جوری؟ دعای کمیله.
- ما نمی دونیم. شما لطف کن یک ربعه تمومش کن.
حاج آقا هم شروع کرده و تند و تند دعا را می خواند تا یک ربعه تمام شود. دعا تمام شده و نشده بچه ها دارند متفرق می شوند. معطل میکنم و می نشینم، شاید حاج آقا بخواهد حرفی بزند اما چیزی نمی گوید. بلند می شود
ادامه دارد.
🔴اطلاعیه وزارت اطلاعات درباره حادثه تروریستی اهواز
🔸هویت تروریست ها شناسایی و خانه تیمی شان کشف و ۲۲ نفر از عوامل پشتیبانی کننده دستگیر شدند.
🔸حامیان خارجی این تروریستها نیز شناسایی شده است.
🔸از خانه تیمی این تروریست ها نیز مواد منفجره و انواع سلاح گرم کشف شده است.