🔴 نامه ی مادر شهید مدافع حرم به سردار سلیمانی...
🔹سردار سلیمانی برگرد.
🔹این جماعت امنیت نمیخواهند ، آرامش زیر دلشان زده ، سردار از سوریه برگرد و مدافعان حرم را هم با خودت بیاور!
🔹بگذار در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها بجنگیم ، مگر کودک سوری گناه کرده که تاوان حفظ امنیت ایران را بدهد ، آنهم امنیت جاده چالوس _کرج ، که در روز شهادت امام صادق زدند و رقصیدند.
🔹بگذار ناله کودکان ایرانی هم بلند شود ، مگر خون آنها رنگین تر از خون کودکان یمن است.
🔹سردار سلیمانی برگرد!
🔹بگذار جنگ شود ، برجام اصلا برای جنگ است.
🔹بگذار موشکهای آمریکایی آرامش تهران را بهم زنند و زنانی را که در بغلشان سگ خانگی خوابیده از زیر آوار بیرون آورند .
🔹بگذار مردم ایران در صف طولانی یک قرص نان بایستند .
🔹این جماعت فقط تلگرام میخواهند.
🔹آزادی میخواهند.
🔹استادیوم آزادی مختلط میخواهند!
🔹سردار سلیمانی برگرد.
🔹بگذار جنگ وارد خاک ایران شود.
🔹تا جوانانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بروند از ایران دفاع کنند.
🔹چرا فقط سپاه بسیج وارتش باید خون بدهند.
🔹بگذار آقا زاده ها هم کشته بدهند.
🔹بگذار جوانی که شعار میدهد رضاخان روحت شاد، روحش شاد شود.
🔹سردار سلیمانی برگرد.
🔹امنیت زیاد هم خوب نیست.
🔹اصلا هر چیزی زیادش خوب نیست.
🔹قدرش را نمیدانند.
🔹بگذار صدای هواپیمای جنگی آرامش تهران را بهم بزند.
🔹بگذار دختران بزک کرده و بی حجاب دنبال پناهگاه باشند و فرصت آرایش و پیرایش نداشته باشند.
🔹بگذار جنگ شود تا مرد از نامرد جدا شود!
🔹سردار سلیمانی برگرد.
🔹نمایندگان مجلس در خوابند ، دست و گردنشان از چادر که نماد عصمت حضرت زهرا(س) است درد گرفته!
🔹فقط روزی که داعش به مجلس حمله کرد بیدار شدند، بگذار از خواب گران برخیزند.
🔹سردار سلیمانی برگرد.
🔹امنیت برای این جماعت مهم نیست.
🔹این نمایندگان قدرت میخواهند و ثروت.
🔹صندلی مجلس برایشان شیرین است.
🔹بگذار از زیر آوار مجلس بیرونشان بیاوریم.
🔹بگذار برجام جلوی موشکهای اسراییل بگیرد، اگر میتواند!
🔹امنیت زیاد شده ، دزدان بیت المال با خیال راحت دزدی می کنند.
🔹مؤسسه مالی و اعتباری بنام امام معصوم میزنند و ربا میدهند و ربا میخورند.
🔹بگذار آرامش آنها بهم بخورد.
🔹بگذار پولهای حرامی که با افزایش سکه و دلار جمع شد خرج آواربرداری شود.
🔹سردار سلیمانی برگرد.
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
🕊شادی ارواح طیبه شهدای گمنام #صلوات
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
🔴 #فــــــــــتنه_اکبر در راه است ....
⚠️ همه #حواسشان_را_جمع_کنند؛ ممکن است برای سال 98 نقشه کشیده باشند !
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
🔰برای نوشتن شرح حال شهدا سراغ پدران، مادران و همسران شهدا بروید🌷
متأسّفانه بسیاری از پدران و مادران شهیدان از دنیا رفتهاند لکن سراغ آنهایی که هستند ــ پدرانشان، مادرانشان، آنهایی که همسر داشت
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
📎 ڪلام شهید
توصیہ مےڪنم ڪه همیشہ و در همہ حاݪ پیرو ولایٺ ائمه اطهار، ولےفقیہ زماڹ حضرٺ امام خامنہای بوده و خود را مدیوڹ دیڹ مبیڹ اسلام و رهبرے و انقلاب بدانند و از هیچ ڪوششی براے دفاع از حریم ولایٺ دریغ نڪنند.
🌷شــهــید احمــد جلالے🌷
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
رفیق راهے و از نیمه راه مےگویے
وداع با من بـےتكیه گاه مےگویے
دلم به نـیم نگاهےخوش است اما تـو
به این ملامت سنگین، نگاه مےگویی؟
🌷شهید وحید فرهنگی والا🌷
📎 شبتون شهدایی🌺
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت صادق خرازی از ضیافت شام سفیر عربستان به مناسبت شکست بشار اسد!
@Farsna
🔸پاسخ کارگردان فیلم قلاده های طلا به تشکر رهبری و تخریب بعضی ها ...
🔹امشب (نهم دی ماه ۹۷ ساعت بيست سى دقيقه) از بيت حضرت #رهبرى با بنده تماس گرفتند و پيام ايشان را به اطلاع بنده رساندند، حضرت آقا فرمودند ديشب مجددا فيلم شما را از شبكه افق ديدم آفرين آفرين آفرین؛ دست شما درد نكند از قول من به بازيگران سلام برسانيد·
🔹يك مقام آگاه در واجا هم پيامى داده كه ما بوديم كه نمى گذاشتيم قلاده هاى طلا پخش بشه! اين فيلم مشحون از تهمتهاى ناروا به سربازان گمنام امام زمان (عج) است، از نظر صاحب اين قلم، ۹۸ درصد بچههاى واجا گل هستند...
🔹ولى چند نفرى هم بدجورى دائم شِكَرك میزنند براى فتنهگرها و سعى دارند براى من نقطه ضعفى درست كنند و آنرا بزرگ كنند تا اماننامه ليبراليسم را امضا كنم و مثل خيلى از همكاران، بى خيالِ مبارزه با لكه هاى سياه در پهنه نورانى و خورشيدفامِ جمهورى اسلامى شوم و بى آبرو در لاك خود فرو روم.
🔹اگر بند بند استخوانهايم را جدا سازند و اگر سرم را بالاى دار ببرند، اگر زنده زنده در آتش بسوزانندم، هرگز امان نامه ليبراليسم را امضا نمى كنم و دست از انديشه هاى نورانى امام خمينى (س) و جانشين خلفش حضرت سيد على روحى فدا بر نمیدارم.
goo.gl/d۵tMZk
💬 ابوالقاسم طالبی (کارگردان قلاده های طلا)
✅به کانال انقلابی قدس بپیوندید👇
https://t.me/joinchat/AAAAADuyRdOqY_H2cl3MvQ
.....:
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
قصه از اون جایی شروع شد از دانشگاه پیام اومد میخوان ببرن راهیان نور
منم از خدا خواسته دوست داشتم از زندگی روز مره ام یکم جدا باشم
ولی خیلی مانع وجود داشت تا بتونم برم و اولین سفر دور از خانواده و بدون اونا بود بعد از چند روز که پیام ها رو دیده بودم و مانع هایی که وجود داشت
رفتنم به کل کنسل شد ....اما یه روز دانشگاه کلاس داشتم بعد از کلاس رفتم نماز خونه
دقیقا بعد از خوندن نماز دیدم کنار پاهام یه برگه افتاده برداشتمش
نوشته بود اردو راهیان نور زمان تا فردا
باز گفتم خدایا چیکارکنم این کاغذ چرا کناره من افتاده......
همه چیو سپردم به خودش ...همه چیو ول کردم کار و درس و .....
و راهیه راهیان شدم😊
قشنگ ترین سفر عمرم بود و هرگز فراموشش نمیکنم
اونجا که رفتم هیچ کدوم از دوستام نیومدن و تقریبا تنهای تنها بودم......
تو قطارم کسی رو نمیشناختم برای همین با کسی زیاد حرف نمیزدم و گوشیم دستم بود و داشتم با دوستم حرف میزدم
که یه دفعه گفت،، این عکسه چیه گذاشتی پروفایلت نکنه رفتی راهیان
گفتم اره ...گفت منم اومدم تو کجایی کدوم کوپه ای
من باور نکردم و بهش گفتم خب دیگه شوخی بسته چیکار میکنی
گفت باور کن منم تو قطارم
اینو که گفت دیگه داشتم شک میکردم همه آدرس هایی که میداد درست بود
از کوپه اومدم بیرون دنبالش گشتم و پیداش کردم
از دوران راهنمایی با هم دوست بودیم و من خیلییییی خوشحال شدم دیدمش چون خیلی احساس تنهایی میکردم
اونجا که رسیدیم خیلی جاها رفتیم
شرهانی...کانال کمیل...فکه ...شلمچه....جزیره مجنون
ولی یه خاطرش یادم نمیره .....توی اوتوبوس بهمون یه برگه هایی میدادن که نامه هایی بود از طرف شهدا
و این شهدا اسمشون و تاریخ شهادتشون کاملا متفاوت بود
نامه ای برای من بود از طرف شهید سید مصطفی موسوی بود😊
من اصلا نمیشناختمش و نمیدونستم اهل کجاست فقط اینو میدونستم که شهید مدافع حرمه و سال ۹۴ شهید شدن
بعد از اینکه از راهیان برگشتم یک هفته بعدش رفتم بهشت زهرا
اولین بار دومین بار سومین بار
دیگه زندگی بدون دیدن اونا معنی نداشت
اونا آرامشِ محض هستند
سومین بار
سومین بار که رفتم بهشت زهرا ظهر شد
منم خسته با دوستم داشتیم دور خودمون میچرخیدیم و تقریبا اینم بگم گم شده بودیم😅
که یه دفعه چشمم خورد به عکسه یه شهید بالای سنگ قبرش
خودش بود
شهید سید مصطفی موسوی
راستش این ما نیستیم که دوست شهید انتخاب میکنیم....
اونا خودشون مارو انتخاب میکنن
امیدوارم لیاقت اینو داشته باشم که بتونم راهشونو ادامه بدم......
ان شالله
یا زهرا🌹
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
اینم نامهای که به دوست عزیزمون دادن❤️
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صحبت های مهم حاج قاسم سلیمانی در مورد عملیات کربلای ۴ در برنامه حالا خورشید
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
📗 در قرآن کریم (9) آرزویی که انسان های غیرمومن بعد از مرگ می کنند ذکر شده است؛و واقعا" جای تامل هستند....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! خاک میبودم.
.
📚 (ﺳﻮﺭة النبأء 40)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲- يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
ﺍی ﮐﺎﺵ ! برای آخرت خود چیزی میکردم.
.
📚 ( ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺠﺮ 24 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳- يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ
ﺍی ﮐﺎﺵ ! نامه اعمالم برایم داده نمی شد.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﺤﺎﻗﺔ 25)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴- يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! فلان انسان را به دوستی نمی گرفتم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 28 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۵- يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ 66)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۶- يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 27)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷- يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! من هم با آنها میبودم حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ 73)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸- يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
ﺍی ﮐﺎﺵ ! با رب خود کسی را شریک نمی آوردم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻜﻬﻒ 42)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۹- يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين
ﺍی ﮐﺎﺵ ! راهی برابر شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانی های رب خود را انکار نکنیم و از جمله مومنین شویم.
.
📚 (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﻧﻌﺎﻡ 27)
.
این ها آرزوهایی اند که بعد از مرگ برآورده شدن شان نا ممکن است. لهذا باید بکوشیم تا در دنیا زنده هستیم خود را اصلاح نماییم تا باشد که در آخرت از نادمین نباشیم.
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
یحیای آزاده 1⃣
خاطرات آزاده، داریوش یحیی
بچه اهواز بودم و در روزهای نوجوانی به سر می بردم که جنگ وارد خانه و کاشانه ما شد. هیچ گاه فکر نمی کردم این جنگ ناخواسته، مرا تا قلب خود بکشاند و سرنوشتم را رقم بزند. با هیچ حسابی نمی شد کنار آن ایستاد و فقط نظاره گرش بود. آنهم برای شهر ما که اینک واژه "جنگزده" را هم یدک می کشید. من هم باید کاری می کردم و سهم خود را نسبت به کشور و انقلابم ادا می نمودم. شرایط، شرایط خاصی شده بود و حس و حال غریبی بوجود آورده بود.
شهر زیر انفجارهای دشمن، زخم خورده بود و تعدادی از مردم، خانه های خود را رها کرده و به شهرهای امن تر پناه برده بودند. باید از اموال آنها حفاظت می کردیم و امنیت شهر را تامین می نمودیم، و چه جایی بهتر از پایگاههای بسیج مساجد.
جنگ با همه مصائبش، فقط گوشه ای از مشکلات خانواده ما بود. یک سال از شروع آن نگذشته بود که حادثه ای برای ما رقم خورد که شرایط را فوق العاده برای ما سخت تر کرد. در همین سال پدرم که روی ماشین سنگین کار می کرد، بر اثر تصادفی قطع نخاع شده و دوران درمان و خانه نشینی را شروع کرده بود. بیچاره مادرم که عمده سختی ها بر دوش او گذاشته شده بود و علاوه بر دلنگرانی هایش، باید از یک بیمار بسترنشین هم پرستاری می کرد. من هم پسر کوچک خانه بودم و انتظارات از من زیاد بود. دست تنهایی مادر و بی پولی و مشکلات مختلف، لحظه به لحظه شرایط را بر ما سخت تر می کرد. از طرفی احساس وظیفه کرده بودم تا کماکان در پایگاه محل باشم و در کنار دیگر جوانان شهرم فعالیت کنم. باید این فشارها را تحمل می کردم و به خدا توکل می نمودم.
علاقه ام به تکواندو و ورزش های رزمی را هم مثل خدمت در پایگاه دوست داشتم و نمی توانستم فراموش کنم و به شدت احساس علاقه می کردم. در همین ایام بود که دل را به دریا زدم و همزمان به باشگاه "خلیج فارس" رفته و با استاد صادق آبادی آشنا شدم و کار را به صورت جدی شروع کردم. حسابی سرم شلوغ شده بود و از اینکه بیهوده وقتم تلف نمی شد و به همه کارهایم می رسیدم، راضی بودم.
هم آموزش رزمی می دیدم و هم نظامی. کارم برای دو سه سالی همین شده بود و موفقیت هایی در تکواندو کسب کرده بودم. در مسابقات باشگاهی موفق شدم وارد تیم منتخب اهواز شوم و بعد از آن مقام اول استان را کسب کنم. راه قهرمانی کشوری را برای خود هموار می دیدم و منتظر فرصتی بودم تا به هدفم در مقام کشوری برسم.
از فعالیت در مسجد و پایگاه، دیگر خسته شده بودم و توانایی رفتن به جبهه را در خود می دیدم. می خواستم کار بزرگتری بکنم. خود را به "محمود گله دار" از بچه های مسجد که مرتب به جبهه می رفت و می آمد، نزدیک تر کردم و از او خواستم تا کاری کند به جبهه بروم. محمود هم که اصرار مرا دید نامه درخواستی مرا گرفت و به گروهان تازه تاسیس امام حسن(ع) معرفی ام کرد. گروهانی که سرآغاز دوره جدیدی برای من بود و خود نمی دانستم.
همراه باشید با ادامه این خاطرات
https://t.me/joinchat/AAAAAEknigTdj98XWAOfyg
sapp.ir/900404shahidmostafamousavi
https://eitaa.com/shahidmostafamousavi