eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
330 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
198 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
پشت همه داستان‌های ما هستند چون آن‌ها همان‌جایی هستند که ما آغاز شده‌ایم.... هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست مخصوصا اگر باشد... سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم... ۱۲ @shahid_javad_allahkaram
🎧 #بشنوید 🎬 #نمایشنامه 💐#آسمان_زیر_خاک با موضوع تفحص شهدا قسمت2⃣
#هم‌اکنون محضر #مادر_شهیدان_مدافع_حرم مصطفی و مجتبی بختی🌺🍃 مادری برای اینکه دوپسرش باخیال راحت بروند سوریه زبان افغانی یادگرفته تا هروقت کسی زنگ میزد منزلشان با لهجه ی افغانی حرف میزده تامبادا کسی پسرهایش را برگرداند به وطن؟!!... مادری که جگرگوشه هایش را به میدان نبرد با دشمنان اسلام می فرستد...تا از حرم بی بی زینب کبری(سلام الله علیها)دفاع کنند...تا حسین و عباس زینب شوند....🕊🍃 اما این مادر کوه صبر واستقامت است✊ وشادمان از اینکه حالا اورا مادر شهید صدا میزنند...
من یکی از همرزمان آقا سعید در سوریه می باشم که واقعا او را دوست میداشتم❤️ نه تنها من، بلکه هر کسی که او را می شناخت جذب رفتار و کردار او می شد☺️. در سوریه دوره ای را دقیقا من کنار آقا سعید بودم او هر جمعه بعد از اذان صبح (ناشتا) اگر انار می دید یک انار می خورد و می گفت مستحب است پیامبر سفارش کرده و ببخشید چون دانه بهشتی داره با کسی شریک نمیشوم.🍃 همیشه با وضو بود هر کس با سعید می افتاد مثل او می شد نفوذ خاصی در کلامش بود☝️ گاهی با او شوخی می کردم و می گفتم این داعشی ها اهل مذاکره نیستند😒و گرنه سعید رو اگه می فرستادیم همه آدم می شدند😂 می خندید و سرش را تکان می داد🙂... سعید به محض فرصت قرآن می خواند و مطمئنم چندین بار قرآن را آنجا ختم کرد ...🍃 همیشه صبح ها بعد از خواب ناشتا چند لیوان آب ولرم می خورد💧و به همه ماها توصیه می کرد این کار را بکنیم می گفت خواص بسیاری دارد ... او بسیار شجاع و نترس بود . هر کسی که او را می شناخت می داند شجاعت از ویژگیهایی بارز او بود👌💪 مزار این شهید در شهر قم است. شهید مدافع حرم سعید سامانلو🌹 #سالروز_شهادت
" شـــوق شهادتـــــــــ "🕊❤️ ❉ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من💥 ولی به من چیزی نخورد..😒 گفتم شاید مشکل مالے دارم خدا نخواسته شهید بشم..😁 آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم.. ❉ دفعه دوم که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد..😕 گفتم شاید وابستگےبه خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم.. آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم..😔 ❉ و برای بار سوم که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم ولی شهید نشدم..💔 ❉ به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم.. ایشان گفتند: "من كان لله كان الله له"🍃 تو برای خدا به جبهه نمی روی برای شهادت می روی..☝️ 👈نیتت را درست کن خدا تو را قبول می کند..👉 ❉ پدرش مے گفت : این دفعه آخر مصطفی (سيدابراهيم) عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود..🕊 رفت و به آرزويش رسيد.. 🕊🕊🕊 #شهید_مصطفی_صدرزاده❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" فاطمي مي مانيم " وعده ما تجمع هيئت‌هاي مذهبي دارالشهداي تهران به مناسبت شهادت بانوي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) ، ‌شنبه، ۲۰ بهمن ‌ماه از ساعت ۱۰ در ميدان ابوذر لطفاً در تمامي گروه ها ، كانال ها ، شبكه هاي اجتماعي ، رسانه ها ، مساجد ، هيئت ها و .... اطلاع رساني نماييد. ( حوزه مقاومت بسيج ۲۴۹ المهدي " عج" )
🚨 رهبر انقلاب خطاب به مسئولان: به اروپایی‌ها اعتماد نکنید ⚠️ در مذاکرات هسته‌ا‌ی هم گفتم آمریکا غیرقابل اعتماد است 👈 امروز خود مسئولان مذاکره کننده میگویند آمریکا غیر قابل اعتماد است! 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: 🔸 این روزها صحبت از اروپایی‌ها و پیشنهادهای آن‌ها است. من توصیه‌‌ام این است که به این‌ها هم مثل آمریکا اعتماد نکنند. 🔹 درباره‌ی آمریکا هم چند سال پیش در زمان مذاکره‌ی هسته‌ای دائماً در جلسه‌ی خصوصی با مسئولین و جلسات عمومی می‌گفتم که به آمریکایی‌ها، به قول و لبخند و امضایشان اعتماد نکنید، این‌ها مورد اعتماد نیستند. خب، نتیجه این شد که مسئولینی که آن روز می‌کردند، حالا خودشان می‌آیند و می‌گویند آمریکا غیر قابل اعتماد است! 🔸 [حالا هم] درباره‌ی اروپا، نمی‌گویم با آن‌ها ارتباط نداشته باشیم، بحث سر اعتماد است. در خیابان‌های به مردمی که اعتراض می‌کنند، حمله می‌کنند و کورشان می‌کنند؛ آن‌وقت از ما با کمال وقاحت مطالبه‌ی حقوق بشر می‌کنند. شما اصلاً می‌شناسید حقوق بشر را؟ نه امروز، نه در گذشته و نه در تاریخشان، را نمی‌شناختند. 🔺 به این‌ها نمی‌شود اعتماد کرد و احترام گذاشت؛ بارها این را دیده‌ایم؛ فرانسه یک‌جور، انگیس یک‌جور و هر کدام یک جور دیگر. البته ما با همه‌ی دنیا غیر از استثناها ارتباط داریم و خواهیم داشت، لکن بدانیم با چه کسی قرار می‌بندیم و سر چه می‌بندیم. ۹۷/۱۱/۱۹
"در امتداد انقلاب مسیری است بین انقلاب اسلامی ایران تا انقلاب اسلامی جهان" پیگیری اهداف گفتمان انقلاب اسلامی دغدغه‌مان است.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اسم تو میبارد از نفس باران... با نوای سیدمجید بنی فاطمه @Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مداحی حاج مهدی سلحشور درشب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور رهبر معظم انقلاب
0⃣9⃣ سید مصطفی موسوی: برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که آقا امام حسین(ع) ندای «هل من ناصر» را سر داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، #-لینک کانال و گروه https://eitaa.com/shahidmostafamousavi
داستان های زندگی شهیدهادی ذوالفقاری
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 زمانی كه هادی در منزل ما كار ميكرد او را بهتر شناختم. بسيار فعال و با ايمان بود. حتي يك بار نديدم كه در منزل ما سرش رابالابياورد. چند بار خانم من، كه جای مادر هادی بود، برايش آب آورد. هادی فقط‌زمين را نگاه ميكرد و سرش را بالا نميگرفت. من همان زمان به دوستانم گفتم: من به اين جوان تهرانی بيشتر از چشمان خودم اطمينان دارم. بعد از آن، با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه‌ها را لوله‌كشی كرد. كارلوله‌كشی آب در مسجد را هم تكميل كرد. من و هادی خيلی رفيق شده بوديم. ديگر خيلي از حرف‌هايش را به من ميزد. يك بار بحث خواستگاری پيش آمد. رفته بود منزل يكی از سادات علوی‌. آن‌جا خواسته بود كه همسر آينده‌اش پوشيه بزند. ظاهراً سر همين موضوع جواب رد شنيده بود. جاي ديگري صحبت كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به خواستگاریبرودكه ديگر نشد. اين اواخر ديگر در مغازه‌ی ما چای هم ميخورد! اين يعني خيلی به مااطمينان پيدا كرده بود. يك بار با او بحث كردم كه چرا برای كار لوله‌كشي پول نمی‌گيری؟ خب‌نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و... هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه. دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعنی چی خدا خودش ميرسونه؟ بعد با لحنی تندگفتم: ما هم بچه‌آخوند هستيم و اين روايت‌ها را شنيده‌ايم. اما آدم بايد برای كار و زندگی‌اش برنامه‌ريزی كنه، تو پس‌فردا ميخوای زن بگيری و... هادی دوباره لبخند زد و گفت: آدم برای رضای خدا بايد كار كنه، اوستا كريم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامون ميفرسته. من فقط نگاهش ميكردم. يعنی اينكه حرفت را قبول ندارم. هادی هم مثل هميشه فقط می خنديد! بعد مكثی كرد و ماجرای عجيبی را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان ياد اين ماجرا می‌افتم حال و روز من عوض ميشود. آن شب هادی‌گفت: شيخ باقر، يه شب تو همين نجف مشكل مالی پيداكردم و خيلی به پول احتياج داشتم. ً آخر شب مثل هميشه رفتم توی‌حرم و مشغول زيارت شدم. اصلاًهم حرفی درباره‌ی پول با مولا اميرالمؤمنين(ع) نزدم. همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقایی به سر شانه‌ی من زد و گفت: آقا اين پاكت مال شماست. برگشتم و ديدم يك آقای روحانی پشت سر من ايستاده. او را نميشناختم.بعد هم بی‌اختيار پاكت را گرفتم. هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهی منزل شدم. پاكت را بازكردم. با تعجب ديدم مقدار زيادی پول نقد داخل آن پاكت است! هادی دوباره به من نگاه كرد و گفت: شيخ باقر، همه چيز زندگی من وشما دست خداست. من برای اين مردم ضعيف، ولی با ايمان كار ميكنم. خدا هم هر وقت احتياج داشته باشم برام ميذاره تو پاكت وميفرسته! خيره شدم توی صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم، اما او واقعيت‌اسلام را به من ياد داد. واقعاً توكل عجيبی داشت. او برای رضای خدا كار كرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد. بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادی تعريف ميکردند. اينکه کارهايش را خالصانه برای خدا انجام ميداد. يعنی براي حل مشکل مردم کار ميکرد اما برای انجام کار پولی نميگرفت. https://eitaa.com/shahidmostafamousavi 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
همرزمان شهید هم قسم میشوند برای برگردوندن مدافع تازه داماد !! اما خیالی باطل، مگر عباس کسی بود که زمین گیر شود. به قول خودش من سکون را دوست ندارم. وقتی دید دوستانش در خط به کمک نیاز دارند، سریع آماده شد و با فرمانده به سمت خط حرکت کرد. مهمات را که رساند، دید یکی از بچه ها تیر خورده و میگه عباس را ببرید عقب. در حال برگشت دوام نمیارند که دوستانشان را تنها بگذارند، در کوچه می ایستند که از خودرو پیاده شوند، مورد اصابت موشک که در جنگ لبنان تانک های مرکاوا را از بین بردند، اینبار برای عباس استفاده میشود و عباس بین در و دیوار مانند مادرمان زهرا میسوزد و نارنجکی که در پهلویش هم بود منفجر میشود . ای وای عباس! چه گذشت میان تو حضرت زهرا خوشا بحالت میدانم بالای سر تو زینب کبری(س)با مادرش آمد... آه یا زهرا... خوشا بسعادتت عباس شما هم مثل حضرت مادر بین در و دیوار ... آه یا زهرا (س)😭😭😭 🌷شهید عباس دانشگر🌷 🌷جوانترین شهید مدافع حرم شهرستان سمنان یاد شهدا با صلوات🌷
﷽ سلام ما بہ لبخند شهیدان بہ ذڪر روی سربند شهیدان  سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر  بہ تسبیحات یا زهراے معبر همان‌هایے ڪہ عمرے نذر ڪردند اگر رفتند دیگر برنگردند  #صبحتون_شهدایی🌷
داستان های زندگی شهیدهادی ذوالفقاری
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 هادی در كنار درس خواندن برای طلبه‌ها صحبت ميكرد و به شرايط روز عراق و موقعيت آمريكا و دشمنی اين كشور با مسلمانان اشاره ميكرد. حالا ديگر زبان عربی را به خوبی تكلم ميكرد.خيلی از طلبه‌ها عاشق‌هادی شده بودند. او با درآمد شخصی خودش بارهادوستان را به خانه‌ی خودش دعوت ميكرد و برای آنها غذا درست ميكرد. منزل هادی محل رفت و آمد دوستان ايرانی نيز شده بود. در ايام اربعين، خانه را برای اسكان زائران آماده ميكرد و خودش مشغول پخت و پز و پذيرايی از زائران ابا عبدالله الحسین(ع) ميشد. برخی از دوستان عراقی هادی ميگفتند: تو نميترسی كه در اين خانه‌ی‌بزرگ و قديمی و ترسناك، تك و تنها زندگی ميكنی؟ هادی هم ميگفت: اگر مثل من مدتها كنار خيابان خوابيده بوديد قدراين خانه را ميدانستيد! بعد از آن رفت و آمد هادی با منازل دوستان طلبه‌اش بيشتر شد. در اين رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتردوستان طلبه، از خانواده‌های مستضعف نجف هستند. بسياری از اين خانواده‌ها در منازلی زندگی ميكنند كه از نيازهای اوليه محروم است. اين خانه‌ها آب لوله‌كشی نداشت. با اينكه آب لوله‌كشی تا مقابل درب خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالی برای لوله‌كشی نداشتند.اين موضوع بسيار او را رنج ميداد. برای همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت. دستگاه‌های مربوط به لوله‌كشی را خريد و چند روزی در مغازه‌ی يكي از دوستانش ماند تا نحوه‌ی لوله‌كشی با لوله‌های جديد پلاستيكی را ياد بگيرد. هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهی نجف شد. حالاصبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهيه ميكرد و به خانه‌ی طلبه‌های نجف ميرفت. از خود طلبه‌ها كمك ميگرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مؤمن نجف را لوله‌كشی آب ميكرد. خستگی برای اين جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر كلاس بود. بعد هم كمی غذا ميخورد و سوار بر دوچرخه‌ای كه تازه خريده بود راهی ميشد و در خانه‌های مردم مشغول كار ميشد. برخی از دوستان هادی نميفهميدند! يعنی نميتوانستند تصور كنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحانی بپوشد چرا اين كارها را انجام ميدهد؟! برخی فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعنی آهسته قدم برداشتن و ذكرگفتن و دعا كردن و... براي همين به او ايراد ميگرفتند. حتی برخی‌ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه می‌آيد ايراد ميگرفتند! اما آنها كه با روحيات هادی آشنا بودند ميفهميدند كه او اسلام‌واقعی‌راشناخته. هادی اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعنی لباس خدمت به اسلام ومسلمين به هر نحو ممكن. با اينكه فقط دو سال از حضور هادی در نجف ميگذشت اما دوستان زيادی پيدا كرده بود. برخی جوانان طلبه، كه كاری جز مطالعه و درس و بحث نداشتند، با تعجب به كارهای هادی نگاه ميكردند. او در هر كاری كه وارد ميشد به بهترين نحو عمل ميكرد. كم‌كم خيلی‌ها فهميدند كه هادی در كنار درس مشغول لوله‌كشی آب برای خانه‌های مردم محروم شده. هادی با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام ميشد خدمت بزرگی به خانواده‌های‌طلّاب ميكرد. اخلاص و تقوا و ايمان هادی اثر خود را گذاشته بود. او هر جا ميرفت ميخواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفی نميزد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاری را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او ميگفتند. چندين نفر را ميشناختم که در تشييع هادی شرکت کردند و ميگفتند: ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله‌کشی آب منزلشان اشاره ميکردند. هادی غير از حوزه هر جای ديگر هم كه وارد ميشد بهترين نظرات راارائه ميكرد. در مسائل امنيتی به خاطر تجربه‌ی بسيج و فتنه‌ی 1388 بسيار مسلط بود. از طرفی ديدگاه‌های فرهنگی او به جهت تجربه‌ی فعاليت‌در مسجد بسيارموثربود. شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبی به اين طلبه‌ی ايرانی‌بسيار علاقه پيدا كردند. رفت و آمد هادی با نيروهای مردمی زياد شده بود. او به كار هنری وساخت فيلم علاقه داشت و اين روند را بين نيروهای حشدالشعبی گسترش داد. https://eitaa.com/shahidmostafamousavi 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺