eitaa logo
کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
322 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
14.7هزار ویدیو
203 فایل
کانالهای @shahidmostafamousavi کانال استیگر.عکس.شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 شهدا را باید خیلی جدّی گرفت. ما برای شهدا همان ارزشهایی را باید قائل باشیم که خدای متعال برای اینها قائل است.
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷 به رسم ادب هرصبح: السلام علی رسول الله وآل رسول الله❤️ السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️ السلام علیک یااباعبدالله الحسین❤️ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️ السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته💐 و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥 🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾 ✨ 🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾
@2S: ♥️ چہ دل انگیز است... صبحے دیگر از راه رسیده باشد و مژده ے ظهور تو دمیده شده باشد و برخیزم،رو بہ سوے تو ڪنم و دستهایم را روے سینہ گذارم و بہ تو سلام ڪنم... سلامے از عمقِ جان... سلامے از روے مِهر و سلامے از سَرِ شوق... 🌤 🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾 ✨ ✨ 🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾
شایعه کرده بودند احمد منافق است. وقتی بهش می گفتی، می خندید. از دفتر امام خواستندش. نگران بود. می گفت: تو این اوضاع کردستان، چه طوری ول کنم و برم ؟ بالاخره رفت. وقتی برگشت، از خوش حالی روی پا بند نمی شد. نشاندیمش و گفتیم تعریف کند. ـ باورم نمی شد برم خدمت امام. امام پرسیدند احمد، به شمامی گویند منافق هستی ؟ گفتم بله، این حرف ها رو می زنن. سرم راانداختم پایین. امام گفتند برگرد و همان جا که بودی، محکم بایست. راه می رفت و می گفت: از امام تأییدیه گرفتم. یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 38
ࢪوز خود را با سلام به چہارده معصوم(؏)آغاز ڪنیم✨🌼
رفته بود پیش یک گروه چپی گفته بود ما همه داریم یه کارهایی می کنیم. بیایید یکی بشیم. گفته بودند تصمیم با بالادستی هاست. باید با اونا صحبت کنی. ـ شرط هم کاری اینه که ایدئولوژی ما رو قبول کنین ! ـ چی چی ؟ گفته بودند سازمان ایدئولوژی خودش را دارد. هر چه رهبری سازمان بگوید همان است. پرسیده بود یعنی شما نظر مراجع و مجتهدین رو قبول ندارین ؟ گفته بودند فقط ایدئولوژی سازمان. پرسیده بود نظرتون در مورد رهبری آقای خمینی چیه ؟ طرف هم گفته بود ما خودمون توی متن انقلابیم. آقای خمینی دیگه کیه ؟ گفته بود ما نیستیم. یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 9
دانلود+دعای+عهد+علی+فانی.mp3
6.27M
به وقت قرار مهدوی💚 😇 عزیزان شهدا ! 😊 🌹 دعای عهد فراموش نشه! اگه نخوندی تا قبل ظهر وقت داری اگر 0⃣4⃣ روز خوندی ان شاء الله از یاران امام زمان (عج)🌹 خواهی بود و ان شاء الله حضرت رو زیارت😍 خواهی کرد 🎙با صدای استاد علی فانی ➕ •••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈•••
افسر رده بالای ارتش عراق بود. بیست روز پیش اسیر شده بود. با هیچ کدام از فرماندها حرف نمی زد. وقتی حسن آمد، تمام اطلاعاتی را که می خواستیم دو ساعته گرفت. بچه های به شوخی می گفتند « جادوش کردی ؟» فقط لبخند می زد. می گفت « به فطرتش برگشت. » یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 38
از عملیات برمی گشت. از زور خستگی توی هلی کوپتر خوابش برده بود. از شانسش هلی کوپتر هم سقوط کرد. وقتی رسیدند بالای سرش، خرد و خاک شیر شده بود. استخوان ترقوه اش شکسته بود. کمرش شکسته بود. پایش شکسته بود. زیر کتفش را گرفته بودند و کشیده بودند بیرون. یک نفر دیده بود دارد درد می کشد، داد زده بود سرشان. گفته بود چه خبرتونه ؟ مگه نمی بینین درب و داغونه ؟ انگار درد یادش رفته باشد. برگشته بود گفته بود چرا با مردم تندحرف می زنی ؟ رفته بودیم عیادتش. نمی توانست درست دراز بکشد. توی اتاق از سرما می لرزیدیم. دوتا بخاری برقی توی اتاق روشن بود. یکی برای بروجردی که نمی توانست از جایش تکان بخورد، یکی هم برای بقیه. حالش را پرسیدم. گفت: خوب. معنی خوب را هم فهمیدیم. گفتیم: چرا نمی ری تهرون استراحت کنی ؟ گفت: شاید موندن ما زیاد هم بی خاصیت نباشه. بچه ها به من محبت دارن، اگه خواهش کنیم کاری بکنن رومون رو زمین نمی اندازن. به همه گفته بود حتی اگه تشییع جنازه ی من هم بود، راضی نیستم کسی این جا را ول کند، برود تشییع جنازه ی من. یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 80
ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه می نوشت. اتاقش که می رفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم می زدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق می شد و ونیروها با هم دست می دادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 15
اگر بین بسیجی ها حرفی می شد می گفت « برای این حرف ها بهم تهمت نزنید. این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری می شه. اگه از دست هم ناراحت شدید، دورکعت نماز بخوانید بگویید خدایا این بندی تو حواسش نبود من گذشتم تو هم ازش بگذر. این طوری مهر و محبت زیاد می شه. اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد. » یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 30
با سلام و درود بر امام مهدی(عج)، محبوب دل عاشقان ولایت و امید دل مستضعفان و امام مجاهدان؛ آن كه هرگاه یاد او میكنم با سوز و گداز دل، آن كه امید آمدن و ظهورش را میكشم با مناجات با او و ریختن اشك؛ از اینكه دل حضرتش رابه درد آورده‌ایم شبها را به صبح میآوریم و با عشق و محبت آن امام آتش به سیاهی شب میزنیم./ مسعود محمودی منبع: سایت نوید شاهد
زنگ زده بود كه نمي تواند بيايد دنبالم. بايد منطقه مي ماند. خيلي دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار كردم تا قبول كرد خودم بروم. من هم بليت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد. ..... كف آشپزخانه تميز شده بود. همه ي ميوه هاي فصل توي يخچال بود؛ توي ظرف هاي ملامين چيده بودشان. كباب هم آماده بود روي اجاق. بالاي يخچال يك عكس از خودش گذاشته بود، با يك نامه. ..... وقتي مي آمد خانه، من ديگر حق نداشتم كار كنم. بچه را عوض مي كرد. شير براش درست مي كرد. سفره را مي انداخت و جمع مي كرد. پا به پاي من مي نشست لباس ها را مي شست، پهن مي كرد، خشك مي كرد و جمع مي كرد. آن قدر محبت به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به ش مي گفتم «...درسته كم مي آي خونه، ولي من تا محبت هاي تو رو جمع كنم، براي يك ماه ديگه وقت دارم.» نگاهم مي كرد و مي گفت «...تو بيش تر از اينا به گردن من حق داري.» يك بار هم گفت «...من زودتر از جنگ تموم مي شم. وگرنه، بعد از جنگ به تو نشون مي دادم تموم اين روزها رو چه طور جبران مي كنم.» يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 73
❀ ﴾﷽﴿ ❀ 📓فرازچهارم ازخطبه ۱۰۸نهج البلاغه 💠 باطن آنها (منافقان) براى اهل بصيرت آشکار است 💠 و راه حق براى پويندگان آن هويدا گشته است 💠(قيامت نزديک است و) رستاخيز، نقاب از چهره برداشته 💠و نشانه هاى آن براى جستجوگران هوشيار آشکار گشته است! 💠چرا شما را پيکرهاى بى روح، و روح هاى بى پيکر مى بينم؟ عبادت کنندگانى ناصالح، تجّارى بى سود، بيدارانى خواب آلود، حاضرانى غايب ناظرانى نابينا، شنوندگانى کر و سخنگويانى گنگ مشاهده مى کنم؟! 🗓 دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱ ۶ ربیع الأول ۱۴۴۴ ‌
🔺نمونه ای از وحشیگری داعشی های داخلی در اغتشاشات جنبش فاحشه ها 🔹جرم: چادری بودن مادر 🔻در اغتشاشات جنبش فواحش در نازی آباد تهران این نوزاد به جرم چادری بودن مادرش توسط نارنجک دست سازی که به داخل خودرو آنها پرتاب‌ میشود به این حال و روز افتاده با اینکه چشم این طفل معصوم جراحی و تخلیه شده اما باعث از بین رفتن چشم نوزاد شده 🔻 برخورد قاطع با این حرامیان بایستی درس عبرتی برای سایرین شود که من بعد مرتکب چنین اعمال وحشیانه ای نشوند گرچه اینها از حیوان هم پست ترند.
✫⇠(۱۰۳) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و سوم:حسن و روزعلی(۳) اسناد زنده مظلومیت یک ملت 🍂حسن میگه: ما هم که واقعا چیزی برای گفتن و اعتراف کردن نداشتیم قسم قرآن می خوردیم که ما بیگناهیم و هیچ کاری نکردیم. اصلا عدنان مسیحی بود و اعتقادی به این قسم و قرآنها نداشت. 🔸️اول دو تامونو به چوب فلک بست و اونقدر با کابل زد تا کف پاهامون ورم کرد. بعدش اتو رو روشن کرد و وقتیکه داغ میشد می چسبوند کف پاهای ما و چند بار این کار تکرار شد تا تمامی پوست و مقداری از گوشت کف پاهامون سوخت. هیچ توجهی به ناله ها و التماسهای ما نداشت و ساعتها این وضعیت ادامه داشت . بعدش با اتو زیر بغل و کلاشه های رانمون رو هم اتو کشید و سوزوند. 🔸️چند بار از هوش رفتیم و هر بار با ریختن آب ما رو بهوش می آورد و به شکنجه و اتو کشی ادامه تا اینکه تمام گوشت کف هر دو پای ما سوخت و داشت به استخون می رسید.شکنجه که تموم شد و دیگه جایی از بدنمون سالم نمونده بود انداختنمون تو دو اتاق جداگونه و تا دو ماه بدون حموم و حق استفاده از توالت و بدون هیچگونه رسیدگی و پانسمان و بصورت انفرادی زندانی شدیم. 🔹️برای قضای حاجت یه قوطی کف انفرادی گذاشته بودن و روزی مقدار کمی آب و غذا از پنجره به ما می دادند. بعلت گرمی هوا و عدم رسیدگی بعد از چند روز زخمها عفونت کرد و کِرم زد. روز به روز وضعمون بدتر میشد و دیگه داشتیم به روزای آخر عمرمون می رسیدیم تا اینکه بعد از دوماه تحمل این شرایط سنگین و سخت ما رو برگردوندن بند سه و آسایشگاه هشت و ناصر(جاسوس مخوف بند سه) رو مراقب ما قرار دادن که کسی باهامون ارتباط برقرار نکنه.» 💥آنچه شنیدید و خواندید اظهارات حسن ظاهری بود که فقط خودش و روزعلی از اون خبر داشتن. اونم هر کسی فقط از وضعیت خودش خبر داشت نه دیگری... ☀️   دنبال رفیق شهید هستی بسم الله مادر شهید سید مصطفی موسوی: مصطفی گفت مادر من صدای «هَل مِن ناصر یَنصُرنی» میشنوم . زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست قراراست که یاد وخاطره شهدا را زنده نگهداریم. و مثل شهدا فکر کنیم و رفتار کنیم . اگرمیخواهیم در وقت ظهور آقا اما زمان(عج) سرباز آقا باشم بایدسبک زندگیمان را شهدایی کنیم. انشالله. 📝 من سید مصطفی موسوی جوانترین شهیدمدافع حرم تک پسرخانواده دانشجوی رشته مکانیک مقلدحضرت آقا تولد ۷۴/۸/۱۸ شهادت ۹۴/۸/۲۱ شهادت سوریه محل دفن بهشت زهرا ( س) تهران قطعه 26 ردیف ۷۹ ش۱۶ { شهید نشوی میمیری } 🙇‍♂رؤیای اصلی‌ام این بودکه خلبان شوم و با هواپیمای پر ازمهمات به قلب تل‌آویو بزنم شما به کانال من جوانترین🕊شهید مدافع حرم دعوتید منتظر حضور سبرتان هستم.            واتساپ جوانترین شهید مدافع حرم سیدمصطفی موسوی. سیدخندان https://chat.whatsapp.com/JmkllS4CObg9gbtou16qVo کانال ایتا @shahidmostafamousavi ایتا کانال استیکر شهدا @shahidaghseyedmostafamousavi گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💠 لطف کنید کانالها را بدوستان خود معرفی کنید با سپاس ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 شکنجه مرغی •┈••✾💧✾••┈• در زمان اسارت، چهارشنبه‌ها در اردوگاه بعضی اوقات شام به ما مرغ می‌دادند. یکی از برادران آزاده اصولاً مرغ نمی‌خورد و به تدریج شایع شد که او از مرغ بدش می‌آید. به همین خاطر اسم او را «حاجی مرغی» گذاشتند. یک روز یک درجه‌دار عراقی به نام عبدالرحمن برای شکنجه روحی، دستور داد یک مرغ بزرگ سرخ کرده آوردند و حاجی مرغی را وادار کرد تا آن را بخورد. حاجی مرغی هم جبراً و با اشتهای تمام مرغ را خورد! عبدالرحمن که تعجّب کرده بود، پرسید: مگر تو از مرغ بدت نمی‌آید؟! حاجی مرغی هم گفت: لا سیدی (نه آقا)، من از مرغِ کم بدم می‌آید نه از زیاد! مگر می‌شود آدم با شکم گرسنه از مرغ بدش بیاید؟! •┈••✾💧✾••┈• طنز جبهه @shahidmostafamousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا